توجه به اهمیت عفاف و حجاب، نه مقدار و اندازه آن مقدمه: مسئله عفاف و حجاب یکی از مسائل پر چالش و همیشگی در همه اعصار و برای همه کشور ها بوده و هست. ظلمی که به جنس مونث در طول تاریخ شده است از حد مثال گذشته است. با این حال هر ملت و قومی به فراخور مقتضیات زمانی و مکانی نسبت به آن و حد و حدود آن حساسیت داشته است. جمهوری اسلامی هم یکی از مسائل پر چالشش همین مسئله عفاف و حجاب بوده است و با آنکه در این زمینه مطالب زیاد گفته و نوشته شده است ولی باز هم به نظر می رسد جای کار دارد و باید زوایای آن روشن تر شود. البته آنچه در جمهوری اسلامی می گذرد منبعث از برداشت هایی است که از متون اسلامی و به ویژه قرآن می شود. از این رو کنکاش در فهم آیات قرآن می تواند ابعاد این امر را روشن تر کند.هدف این مقاله بحث در باره کم و کیف پوشش نیست؛ بلکه می خواهد بیان کند که پوشش ابزاری است تا عفاف درونی انسان ها را در جامعه برونی کند و و مُبَیّن حرمتی است که اسلام برای زنان قائل شده؛ و به ویژه با شرائط زمان پیامبر که زنان را زیر دست مردان به حساب می آوردند. به احتمال زیاد این توصیه ها برای حفظ برابری با مردان و ایجاد تشخص و احترام برای آنها در همه مسائل زندگی بوده است.سوالاتی که مطرح است این است که آیا حجاب و عفاف لزوما مترادفند؟ آیا هر کس حجاب داشت لزوما عفیف است و هر کس حجاب نداشت لزوما بی عفت؟ آیا حجاب به معنای جدا کردن زن از جامعه و زندگی اجتماعی است و یا برای حفظ حرمت و دادن شخصیت اوست که از کرامت ذاتی انسان سر چشمه می گیرد؟آیا هدف اصلی پوشش (حجاب) برای برابری حرمت او با مردان و به¬رسمیت شناختن شخصیت اوست و یا برای جلوگیری از تعرض ناپاکان به او؟آیا زینت هایی که زنان موظف به پوشیدن آنها هستند شامل زینت های ظاهری است و یا منظور محل زینت ها در تن آنهاست؟آیا بد حجابی لزوما به معنای بیرون بودن موی سر در زنان است و یا آرایش غلیظ و غیر متعارفی است که دیگران را به خود جلب می کند آیا پوشش اختصاص به زن دارد و یا مرد ها هم مشمول آن هستند؟ آیا واژه عفاف به دو معنا به کار رفته است و یا هر دو به معنای ویژگی های درونی است که نمود ظاهری و اجتماعیش ایجاد و برانگیختن حس احترام و جلوگیری از تعرض دیگران است؟آیا همان اهدافی که برای عفاف در گذشته بوده است تغییر کرده است؟ معنی لغوی و اصطلاحی عفاف و حجابدر لغت نامه دهخدا (15965-15963) در ذیل عفه و عفت و عفاف معانی مشترکی ذکر شده که آنچه مربوط به این بحث است شامل: پاکدامنی، پارسائی، باز ایستادن از زشتی، خودداری او امتناع از آنچه جایز و نیکو نباشد خواه درگفتار و یا کردار. بعضی گفته اند عفاف به دو معنا است. یکی پوشش اجتماعی و دیگری قناعت اقتصادی. خواجه نصيرالدين طوسي که قطعا متأثر از تفکرات فلسفی یونان هست هنگامي كه از فضايل چهارگانه اخلاقي سخن به ميان مي آورد، جايگاه عفّت را چنين تبيين مي كنند« فضايل چهار بود، اول: تهذيب قوت نظري و آن «حكمت» بود، دوّم تهذيب قوت عملي و آن «عدالت» بود و سوم تهذيب قوت غضبي و آن« شجاعت» بود و چهارم تهذيب قوت شهوي و آن «عفّت» بود.» (طوسي،/ 123).از ستر هم سخن گفته شده است و یکی از اوصاف خدا ساتر (العیوب) و یا ستار العیوب است. در باره عفت عفاف بارها از آن سخن گفته شده است.در قرآن واژه حجاب به معنای پرده است. آیات » وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ (شوری، 51) و آیه ای 53 از سوره احزاب است که می فرماید : " و اذا سألتموهن متاعا فاسألوهن من وراء حجاب " یعنی اگر از آن ها متاع و کالای مورد نیازی مطالبه می کنید از پشت پرده از آن ها بخواهید. بعدش كه می فرماید: «ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ» معلوم می شود كه حكم عام است برای همه ی زنان و مردان مؤمن (53 ، احزاب)و یا «حتی توارت بالحجاب» در سوره ص. نمونه هایی از آن است. شهید مطهری می گوید ای کاش به جای حجاب همان ستر به کار برده می شد تا اینکه نگویند حجاب که به معنای پرده است مانع از حضور اجتماعی زن است البته مترادف گرفتن حجاب با پرده لزوما به معنای حذف زن از صحنه اجتماع نیست و به معنای جدا بودن محیط است و این با پرده نشینی فرق دارد. تاریخچه و تحلیل تاریخ پوشش به قدمت خود بشر است و از زمان آدم و حوا شروع می شود. اما در طول تاریخ و در بین ادیان مختلف جلوه هائی از آن به ظهور رسیده است. در آیین یهود بر داشتن پوشش از موي يك زن، بازپس‌گرفتن اين نجابت از وي بود و به‌عنوان تحقير يا مجازات آن زن تلقي مي‌شد؛ تفكري كه آشكارا در ادبيات بين‌العهديني ديده مي‌شود. حجاب در دین یهود. براساس تلمود، براي مردان اختياري بود كه سر خود را بپوشانند و تفاوت زنان با مردان آنجاست كه مردان مي‌توانند با موها و دستهاي باز در ملأ عام ظاهر شوند؛ اين فرهنگ به‌اندازه‌اي جا افتاده بود كه نزد يهود مردان «سرسياه» ناميده مي‌شدند، از آن‌رو كه تنها گاهي سر خود را مي‌پوشانند. اما زنان در اين باره ملزم بودند و هميشه در بيرون خانه بايد موهاي خود را مي‌پوشاندند. اين فضا در مقايسه با مضامين عهد عتيق ناظر به دوره‌اي متفاوت از فرهنگ يهود است كه از حضور اجتماعي زنان به‌شدت كاسته شده است. در متون یهودی، توجيهي هم براي اين تفاوت بيان شده بود و پوشاندن سر و مو براي زن، ناشي از شرم زن از بابت احساس گناهش نسبت به جرم حوا تفسير مي‌شد. برخي عبارات تلمود حكايت از آن دارد كه در دوره‌هايي از تاريخ يهود، يا در برخي از جوامع يهودي، پوشاندن موي سر اختصاص به زنان شوهردار داشته است و دختران لازم نبود تا زماني كه مراسم عروسي برگزار شود، موي خود را بپوشانند («كتوبوت»، 1: 2)؛ اما دربارة زنان شوهردار سخت‌گيري به اندازه‌اي بود كه اگر كساني گواهي مي‌دادند كه زني سربرهنه خارج از خانه ديده شده است، شوهرش مي‌توانست بدون آنكه مهري بر عهدة او باشد، وي را طلاق دهد. در متون تلمودي، تأكيد بر پوشش مو براي زن به‌اندازه‌اي است كه گفته مي‌شد زنان پارسا بر اين امر مواظبت دارند كه پوشش موي خود را حتي در خانه بر ندارند؛ همچنين سر برهنه‌ بودن زن مانعي از انجام اعمال مذهبي در حضور او بود و براساس تلمود، خواندن هر نوع دعاي بركت در حضور يك زن سربرهنه ممنوع شمرده مي‌شد. در مجموع بايد گفت رسمي عمومي نزد طوايف مختلف يهود وجود داشت كه زنان در ملأ عام و در حضور مردان بيگانه تنها با موي پوشيده ظاهر شوند و اين امر به‌تدريج به سنتي معمول و مقبول براي همة زنان يهودي در قرون وسطي و حتي سده‌هاي متأخر تبديل شد. از اواخر سدة 18‌م بود كه برخي از گروههاي زنان يهود به عنوان پوشش سر از نوعي كلاه‌گيس استفاده كردند كه به عنوان يك بدعت از سوي برخي مقامات مذهبي، مانند موسي سوفر (Sofer)، با مخالفت روبه رو شد؛ اما به‌تدريج منجر به سست‌شدن رسم پوشش مو گشت، چنان‌كه در عصر حاضر، تنها مراجع سخت‌گير مذهبي بر پوشش مو توسط زنان در همة مواقع تأكيد دارند و پوشاندن موي زنان در كنيسه، البته هنوز تا حدي ديده مي‌شود. به آنچه گفته شد بايد افزود كه يك رسم مربوط به فضاي تلمودي مستلزم آن بود كه سر افراد اعم از زن و مرد به هنگام اعمال مذهبي پوشانده شود. حجاب در ديانت مسيحي: در همة كتابهاي عهد جديد، تنها موضعي كه سخني دربارة پوشش سر و مو گفته شده، در باب 11 از رسالة اول پولس رسول به قرنتيان (مژده به عصر جدید...) است. وي در مضموني بلند ـ كه آيات 1- 16 را دربرمي‌گيرد ـ به تفاوت ميان زن و مرد پرداخته است. مرد را به دعاخواندن سربرهنه و زن را به دعاخواندن سرپوشيده توصيه كرده است. در عبارتي صريح چنين آمده است: «زيرا اگر زن نمي‌پوشد، موي را نيز ببُرد و اگر زن را موي بريدن يا تراشيدن قبيح است، بايد بپوشد» (آية 6). پولس در مقام بيان حكمت اين تفاوت مي‌گويد: «زيرا كه مرد نبايد سر خود را بپوشد، چون‌كه او صورت و جلال خداست، اما زن جلال مرد است؛ زيرا كه مرد از زن نيست، بلكه زن از مرد است؛ و مرد به جهت زن آفريده نشد، بلكه زن براي مرد» (آيه‌هاي 7ـ9) و اين كلام براساس آية 3 نهاده شده است كه مي‌گويد: «سر هر مرد مسيح است و سر زن مرد و سر مسيح خدا». او در مقام نتيجه‌گيري مي‌گويد: «از اين‌رو زن مي‌بايد عزتي بر سر داشته باشد، به‌سبب فرشتگان» (آية 10) و مي‌افزايد: «و اگر زن موي دراز دارد، او را فخر است، زيرا كه موي به سبب پرده بدو داده شد» (آية 15). با آنكه مضمون اين عبارت پولس، در اصل براي تبيين كيفيت عبادت بود، اما در مجموع حكمي كلي نيز دربارة لزوم پوشش موي زن صادر مي‌كرد. برهمين اساس است كه در فضاي مسيحيت، در طي قرون متمادي تا قرون وسطي، اين رسم در مراودات جوامع مسيحي رعايت مي‌شد. در ميان آباي كليسا نيز توجه به موضوع پوشش زنان ديده مي‌شود؛ در اين ميان به‌خصوص بايد از ترتوليان (ح160 ـ 220م)، بنيادگذار مسيحيت لاتيني ياد كرد كه در آثارش به موضوع پوشش زنان به‌عنوان ماية مباهات توجه داده و رساله‌اي مستقل با عنوان «دربارة پوشش دوشيزگان» نوشته است. مسئلة اصلي او در اين رساله، ضرورت پوشاندن سر در هنگام نماز از سوي دوشيزگان است كه محل اختلاف بوده، اما اين ضرورت براي زنان شوهردار محل اتفاق ‌نظر بوده است. البته بايد توجه داشت كه در فصول بعد، سخن ترتوليان به مسئلة پوشش زنان در خارج از خانه كشيده مي‌شود و همچنان بر ضرورت اين پوشش براي تمام زنان رشيد تأكيد دارد. او ضمن اشاره به حجاب در ميان اقوام بربر و عرب و تلقي آن به عنوان فضيلتي براي اين غيرمسيحيان، اشاره دارد كه نبايد مسيحيان از اين فضيلت عاري باشند. خاستگاه حبشي واژة جلباب، تأييدي بر آن است كه اين نوع پوشش در حبشة پيش از اسلام ـ كه ديانــت مسيحي بر آن غالب بوده ـ رواج داشته است. حجاب در اسلامدر آغاز رسالت پیامبر اسلام حجاب رسمی نبوده و سالها زنان و مردان بی حجاب کامل با وی زندگی می¬کرده اند (ترکاشوند و نقد سوزنچی ). قرآن از آغاز زندگی مؤمنانه در حوزه خانواده را با ممنوعیت کامل هرگونه رابطه جنسی خارج از خانواده و محدودیت تعدد زوجات و مقررات ارتباط با بردگان تعریف کرد. از سال پنجم هجری به بعد (یعنی کمتر از شش سال به وفات پیامبر) آیات پوشش نازل شد.همچنین در زمان رسولخدا برده داری به عنوان یک نهاد اقتصادی معمول بوده است و همه می دانند که پیامبر نمی توانست بیکباره نظام برده داری را در هم بریزد و نظام اقتصادی و معیشتی آن روزگار را بر هم زند و لی با تدبیر و تمشیت، بردگی را در طول زمان مشخصی از بین برد. از این رو در مورد حجاب هم نمی توانست نسبت به بردگان حکم خاصی داشته باشد چرا که با موانع اقتصادی زمان مواجه می شد ولی توصیه های مکرر قرآن مبنی بر عدم فرق بین آزاد و برده این را روشن نمود.از این رو بردگان و یا شاید مستمندان امکان تهیه پوشش کافی در آن زمان برایشان نبود تا بخواهند همچون آزادگان رفتار کنند و چه بسا مورد آزار و تجاوز افراد بی بند و بار در جامعه آن روز قرار می گرفتند که اگر چه مورد نهی اسلام بوده است ولی باید ابتدا حریم افراد مقید و با شخصیت حفظ شود تا بتواند در زمان خاص خود بردگان را نیز به این جمع ملحق کند. از این رو یکی از دلایل پوشش برای این بود که این بانوان هم محترم بمانند و هم مورد آزار افراد بی بند و بار قرار نگیرند. فراموش نکنیم که در عهد رسولخدا جامعه مردسالار بوده و در بسیاری از زمانها و در بسیاری از مناطق چنین بوده است. با توجه به سنت شوم دخترکشی در بین اعراب، و نیز در بسیاری از ملتها به نوعی زن مورد تحقیر در زمان جاهلیت بوده است و شاید تخصیص پوشش برای زن از این جهت باشد تا از تبعیض بکاهد. مردان خود در طول تاریخ پوشش داشته و دست کم در انتخاب نوع آن آزاد بوده اند و هرکس پوشش مناسب تر داشته است گویا نشان از شخصیت برتر اجتماعی او داشته است. هم اینک در مناطق دست نخورده می بینیم که مردان همانند زنان دارای پوشش کامل اند.همچنانکه برای مردان هم پوشش امر مهمی بوده است، حجاب برای زنان ابزاری برای تحقق حرمت و نتیجه آن جلوگیری از اذیت شدن است و می تواند در جماعات گوناگون به شکل های گوناگون مطرح باشد. یعنی هر چه که برای زن حرمت¬آفرین باشد و مانع از آزار و اذیت او توسط دیگران مطلوب است و بهترین و ساده ترین آن در همه زمانها پوشش بوده است. جالب است که قران حجاب را برای آن بر زنان واجب کرده است تا شناخته شوند و نه اینکه شناحته نشوند. منتها شناخته شوند به اصالت و نجابت و داشتن خانواده و نه برعکس. به نظر من آنچه در حجاب مورد انتظار بوده است حفظ حرمت اجتماعی افراد و به ویژه زنان است و ممکن است در اجتماعات مختلف پوششی که نشانگر حرمت افراد باشد با هم فرق کند؛ گاهی اوقات چادر است و زمانی دیگر پوششی دیگر. آنچه از زن و مرد انتظار می رود عدم تحریک (تبرج) مردم و به ویژه جنس مخالف به قصد ترویج فساد است و این به هر دو زن ومرد مربوط است. عفت و در بعضی موارد حجاب اختصاص به زن ندارد بلکه مرد و زن با هم در این مورد شریکند. آرایش غلیظ مردان و یا تشبه آنان به زنان از مواردی است که مورد نهی واقع شده است و این بر هم زننده حرمتی است که افراد اصیل باید آن را داشته باشنددر عرف هم می بینیم که حجاب و پوشش به خصوص در سر هم برای مردان و هم زنان امری رایج بوده است. در امور دولتی و رسمی و به ویژه در امور نظامی داشتن کلاه یک اصل است همچنانکه برای روحانیان و نیز کسبه در گذشته عمامه و یا کلاه و شال مخصوص رسم بوده و هست. تنها آن را در زمان خلوت و یا در برابر مقام بالاتر یا در زمانی که مصیبتی بر آنها وارد می شود بر می دارند و این نشان می دهد که در موارد اضطرار است که پوشش، خود آگاه و یا ناخود آگاه برداشته می شود ولی در زمان معمولی داشتن آن مرسوم، و نشان از محترم بودن شخص بوده است. مهم ترین آیات قرآن در مورد حجاب موارد زیر اند:1- فلیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لا یدنین زینتهن الا لبعولتهن و...خمار چیست؟ این لغت فقط یکبار در قران به کار رفته است.با بررسی معجم های عربی بدست می آید که خمار زنان، سرپوش آنها است که برخی علاوه بر راس،کتف یا گردن را نیز تحت پوشش آن میدانند.الخِمَار:-كلُّ ما ستَرَ ومنه خمار المرأة، وهو ثوب تغطّي به رأْسَها (المعجم الوسیط)-قِطْعَةً مِنَ الثَّوْبِ تُغَطِّي بِهِ الْمَرْأَةُ رَأْسَهَا أَو ْكَتِفَيْهَا (المعجم الغنی)-ثوبُ تغطّي به المرأة رأسَهَا وعنقَها ، وتسدله على رقبتها وظهرها وأكتافها (اللغة العربية المعاصر)خمار :1- ستر . 2 - ثوب تغطي به المرأة رأسها . 3 - عمامة .( المعجم: الرائد)بنابراین در اینکه خمار بانوان،پوششی است که حداقل، سر را میپوشانده،وفاق معنایی وجود دارد.البته آن طور كه در برخي تفاسير(از جمله احسن الحديث در ذيل همين آيه) و كتب (العین، خلیل بن احمد، ج6، ص115) و مقالات (معناشناسی توصیفی و تاریخی واژه جلباب) ذكر شده زنان مدينه دو طرف خمار را از پشت گوش رد نموده، پشت گردن می انداختند، به گونه ای که سینه، زیرگلو و دور گردن، برهنه می ماند .2- يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴿۵۹ احزاب﴾. جلباب این لغت نیز فقط یکبار در سوره احزاب خطاب به زنان مسلمان در جمله «یدنین علیهن من جلابیبهن» به معنای نزدیک کردن جلباب به بدن زنان و سفت کردن آن به کار رفته است.معانی زیر برای جلباب ارایه شده است:جِلْبَابٌ : - قَمِيصٌ وَاسِعُ طَوِيلٌ ، لَهٌ أَكْمَامٌ وَغِطَاءٌ لِلرَّأْسِ، يَلْبَسُهُ الرِّجَالُ وَالنِّسَاءُ، (المعجم الغنی)- قميص واسع يُلْبَس فوق الثِّياب كالجبة و نحوها . - ثوب مشتمل على الجسد كُلّه . 3 - ثوب واسع تشتمل به المرأة. ( اللغة العربية المعاصر)- القميص . الثوب المشتمل على الجسد كله. الخِمار. ما يُلْبَس فوق الثِّيابِ كالمِلْحفة (المعجم الوسیط)- قميص. ثوب واسع تغطي به المرأة صدرها و رأسها .(المعجم: الرائد). با توجه به موارد فوق، جلباب، روپوش گشاد بلندی است که میتواند ثیاب هم زیر آن باشد.برداشت هاي فوق در خصوص خمار بعنوان سرپوش يا روسري و جلباب بعنوان روپوش بلند با روايت تاريخي زير از پوشش حضرت زهرا (س) منطبق ميباشد. در توصيف حالت ايشان هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد برای دفاع از فدک اين گونه نقل شده است:«لاثتْ خمارَها علی رأسها و اشتملتْ بجلبابها؛ خمارش را بر سر بست و جلبابش را به دورخود پيچيد» (بلاغات النساء، ابن طیفور، ص12).زنان مسلمان از منظر قران، در محیط بیرون از خانه (در برابر غیر محارم) جلباب بر تن و خمار بر سر دارند که ظهور زینتهای زیباکننده اندام آنها که خارج از این لباس قرار میگیرد مجاز است. هم چنين بخشي از زينتهاي زنان نيز زير اين پوشش قرار مي¬گيرد كه طبق ادامه آيه ظهور آنها فقط در برابر محارم مجاز است.اما هنوز پوشش مد نظر قران کامل نیست چرا که بلافاصله جمله »ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن» را ذکر میکند. یعنی که خمار و جلباب (پوشش سر و بدن که از هم جدا بوده اند)، محدوده شکاف سینه زنان را در برنمی گرفته و خداوند با این تاکید، خواسته ناحیه سینه زنان را نیز از آشکار بودن خارج سازد. برخی محققان هدف این جمله را پوشاندن شکاف سینه دانسته و خمار یا سرپوش را غرض اصلی آیه ندانسته اند. لکن اگر غرض آیه فقط پوشاندن سینه ها بود لزومی به ذکر خمار نبود و عباراتی دیگر میتوانست استفاده شود. مثلا گفته می¬شد زینتهای خود را آشکار نکنند جز آنچه آشکار است و نیز سینه ها. پس ذکر خمار در راستای بیان پوشش مورد قبول قرآن بوده است.در ادامه آیه خداوند ظهور کلیه زینتها برای محارم را بلامانع دانسته است.علامه طباطبائی در تفسیر المیزان (ج. 16، ص. 510) می گوید: یعنی پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اینکه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند نزدیک تر است، در نتیجه وقتی به این عنوان شناخته شدند دیگر اذیت نمی شوند، یعنی اهل فسق و فجور متعرض آنان نمی گردند.در این جا داشتن حجاب به دو گروه توصیه شده یکی اهل بیت پیامبر از زنان و دختران و دیگری زنان مومن. 3- یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن و لا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرضای زنان پیامبر شما همچون زنان دیگر نیستید اگر تقوا پیشه کنید و صداهایتان را به گونه ای نکنید تا آنکه در قلبش مرضی است به طمع افتد. در این آیه از تقوا برای زنان پیامبر که معادل عفاف است استفاده شده و اینکه قرابت با پیامبر یکی از عوامل حرمت اجتماعی است که باید قدر آن را بدانند. در جای دیگر قرآن دارد که اگر زنان رسولخدا نمی خواهند از این حرمت اجتماعی استفاده کنند اعلام کنند تا پیامبر تکلیف آنها را روشن کند.4- قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و ...به مؤمنان بگو چشمهای خود را [از آلودگی جنسی] فروگیرند، و دامان خود را [از ارتکاب فحشاء] حفظ کنند؛ این برای آنان پاکیزه‌تر است؛ خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است! و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را - جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و خِمار خود را بر سینه خود افکنند (تا سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم‌کیششان، یا بردگانشان [=کنیزانشان‌]، یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند، یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند؛ و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود. و همگی بسوی خدا بازگردید ای مؤمنان، تا رستگار شوید.5- و الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتي‏ لا يَرْجُونَ نِکاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌو بر زنان سالخورده اي که [ دیگر ] امید زناشویی ندارند گناهی نیست که پوشش خود را کنار نهند [به شرطی که ] زینتی را آشکار نکنند و عفت ورزیدن برای آنها بهتر است، و خدا شنوای داناست.این آیات مهمترین آیات پوشش در قرآن کریم است. مردان به دو تکلیف موظف شده اند: بهداشت چشم و پرهیز از نگاههای آلوده و پاکدامنی یا پوشانیدن شرمگاه. زنان نیز عینا به همین دو تکلیف موظف شده اند. اما زنان به دلیل ویژگی های بدنی علاوه بر آن دو، تکلیف اضافی نیز دارند: اول آشکار نکردن زینتهای غیرمتعارف و دوم پوشانیدن سینه و گریبان با خِمار.آنچه بعضی محققان در سایت قرآن پویان و احیانا جاهای دیگر گفته اند عبارت است از: وجود حجاب هم برای تشخیص افراد آزاده از غیر آزاده و احیانا افراد بی بند و بار بوده است و هم برای جلوگیری از خود نمایی و شهوترانی و جلب و جذب نیروی مخالف.علاوه بر زنان و دختران پیامبر، زنان مومنه نیز در خطاب شریک اند. که دو نکته در آن حائز اهمیت است: نکته اول ادناء جلابیب به خود و نکته دوم علت این حکم شناخته شدن و مورد آزار واقع شدن بیان شده است. و پوشش متعارف اعضای پنهان بدن علت پوششهمچنین درست پوشیدن البسه به شناخته شدن برای آزار ندیدن نزدیکتر است. در مورد شناخته شدن دو احتمال است: اول. شناخته شدن به عفاف و پاکدامنی و نجابت در مقابل هرزگی و آلودگی و ناپاکی. بیشک نحوه پوشاک حکایت از این دو سبک زندگی می کند. قران زنان مومنه را به سبک اول توصیه کرده تا با زنان گروه دوم که خود تمایل به فحشاء دارند اشتباه نشوند و در نتیجه کمتر مورد آزار بیماردلان قرار گیرند.دوم. شناخته شدن به حرّ و آزاد بودن در مقابل کنیزان. معنای این احتمال این است که با تمایزِ پوشاکی زنان آزاد از کنیز، بیماردلان با فهم اینکه صاحب این پوشاک پوشیده زن آزاد است متعرض او نخواهند شد. اما تالی فاسد آن این است که کنیزان نجیب را در قبال بیماردلان بی دفاع رها کرده ایم. احتمال دوم متعارض با مسلمات قرآنی و موازین اسلامی است. آیه۶۰ هم به پوشش زنان قواعد اشاره دارد و همان لفظ «ثیاب» را بکار برده است.كه منظور لباس داخل خانه است نه چادر و جلباب که برخی مفسرین گفته اند. ثیاب، مانع از برهنگی است همانطور که تفسیر المیزان نیز همین نظر را دارد. و جمله (و ان يستعففن خير لهن) كنايه است از خودپوشى، يعنى همين زنان سالخورده نيز اگر خود را بپوشانند بهتر از برهنه بودن است (تفسير الميزان).عموم مفسران، این آیه را دال بر تخفیف حجاب زنان سالخورده در جامعه دانسته اند. اما با توجه اینکه آیات قبل و بعد مربوط به مقررات داخل خانواده و ورود به خانه های خویشاوندان است، به نظر نگارنده (سایت قرآن پویان و به احتمال کاظم فرهنگ) احتمال اینکه آیه 60 هم ناظر به پوشش داخل خانواده و در ادامه آیات 58 و59 باشد، بیشتر است. بویژه که وضع ثیاب (در آوردن لباس خانه) را مجاز دانسته نه وضع جلباب را. گفته اند که میوه عفاف حجاب استدر متن بالا که از سایت قرآن پژوهان گرفته شده چند مورد خاص مطرح شده که با خط پررنگ نشان داده شده است که اجمالا نظری بعضا متفاوت در باره آنها ابراز می شود:1- وضع حجاب برای زنان و مردان در همه جهات برای بیان تساوی زن و مرد و از جمله احترام گذاشتن به کرامت ذاتی انسان است و نه صرفا جلوگیری از اذیت شدن آنها توسط افراد لاابالی؛ مردان و زنان در بسیاری از امور در نظر قرآن یکسانند که در این جا مجال بحث آن نیست. غض بصر و فروکاهی صوت و حفظ فروج در قرآن برای هر دو مرد و زن هست، همچنانکه در بسیاری از آیات زن و مرد در کنار هم مورد خطاب قرار گرفته اند. در مورد حجاب اگر تفاوتی هست به لحاظ وضعیت فیزیکی زن است که هر گز موجب کسر شأن و شخصیت وی نمی شود. بنابراین قرآن زن و مرد را در امور زندگی سهیم دانسته و به هر دو آنها نقش داده است و بعید است که درمورد حجاب بخواهد از نقش آنها بکاهد و آنها را محدود کند. اینکه در آیه آمده است که داشتن پوشش نزدیکتر است به اینکه شناخته شوند نمی تواند این شناسائی فقط برای رفع مزاحمتِ نا اهلان باشد. این شناخته شدن به معنای حرمت دادن و توقع مشارکت داشتن آنها در مسائل زندگی است. منتها هر یک به اقتضای توان جسمی و روحی خود.2- اینکه بعضی علت حجاب و عفاف را جلوگیری از سوء استفاده نامحرمان و ناپاکان قلمداد کرده اند ممکن است متأثر از تعابیر یونانی در فضائل انسانی باشد که که در بالا از قول خواجه طوسی به آن اشاره شد و اینکه عفاف تهذیب قوه شهویه انسان است. معنای آن این است که انسان ذاتا شهوانی است و برای کنترل وی و به ویژه زنان باید از عاملی دیگر در این مورد استفاده شود. این شبیه تعریفی است که لز انسان می شود که وی حیوان ناطق است و بعضی وی را یه حیوانهای دیگر از جمله حیوان اجتماعی (بریتانیکا، پروپدیا، مقدمه) تعریف کرده اند که ممکن است بعضی بگویند فعلا ما نیمه اول آن یعنی حیوانیت آن را عمل می کنیم. قسمت بعد آن در صورت لزوم. در حالیکه انسان یک موجود تمام عیار متکی بر کرامت ذاتی است (قرآن) و تفکیک ناپذیر است. اگر انسان ذاتا به کرامت خویش واقف باشد می تواند خویش را در همه مسائل با قدرت بر خویش نظارت کند. بنابراین درست است که انسان دارای قوای گوناگون است ولی او دارای کرامت ذاتی انسانی (فدائی، 1394، مقاله 9) هم هست و چنانچه به آن واقف باشد همه قوای خود را تحت ضابطه درخواهد آورد. به نظر من توجه به حرمت و کرامت انسانی است که همه قوا را تحت کنترل در می آوردو تهذیب می کند. تهذیب انگیزه می خواهد و آن اجباری و دستوری نیست؛ اگر چه در مواردی که از آن تخطی شود لازم است جلوی آن گرفته شود. 3- آنچه جالب توجه است این است که در شأن نزول آیه حجاب گفته اند که زنها می خواسته اند در شبها هم به نماز مغرب و عشا در جماعت شرکت کنند و چون احتمالا مورد مزاحمت قرار می گرفته اند این دستور برای آنان آمده است. این نکته می رساند که اولا زنان حتی در شب می توانسته اند در مجامع عمومی شرکت کنند و ثانیا بیان اینکه داشتن پوشش نزدیک تر است به اینکه شناخته شوند و نه اینکه شناخته نشوند، می تواند بیانگر این باشد که وقتی در تاریکی شب حجاب باعث شناخته تر شدن زنان می شود، در روز به طربق اولی این حجاب بیانگر حرمت و عزت آنان خواهد بود. و ثالثا اگر معنای «ذالک ادنی ان یعرفن» را به معنای این کمترین (به جای نزدیکترین) چیزی است برای شناخته شدن در نظر بگیریم می توان چنین استنباط کرد که داشتن پوشش برای زنان کمترین ابزاری برای بیان و نشان دادن عزت، و احترام به کرامت ذاتی آنان است. بدیهی است برای افزایش این کرامت باید به نکات دیگری که به تلاش خود آنان در کسب معرفت و دانش و اخلاق نیک بر می گردد توجه نمود.4- اینکه بگوئیم علت حکم آیه حجاب صرفا جلوگیری از آزار مزاحمان است شاید دقیق نباشد؛ زیرا زن گاهی می تواند به هر وسیله ای این خوف را بر طرف کند؛ مثلا همراه خود انسانی و یا حیوانی داشته باشد که در صورت تعرض ناپاکان وی را حمایت کند و یا مثلا فرار کند همچنانکه مرحوم محقق داماد گفته است (سایت قرآن پویان). و اگر چنین باشد پس باید ضرورت حجاب منتفی شود. ویا مثلا اگر زنی زیباروی نبود و مزاحمتی برای او از جانب مردان وجود نداشت پس حجاب هم برای وی ضرورت نداشته باشد. در حالیکه به نظر من داشتن حجاب نوعی ایجاد تشخص و احترام برای زن است و این احترام در جامعه همیشگی است و اختصاص به زمان خاصی ندارد. به نظر می رسد ادیان آسمانی همه با وضع حجاب به دادن شخصیت به زن اهتمام داشته اند؛ اگر چه بعدا توسط متولیان ادیان دستخوش تضییقاتی شده است. بدیهی است در این صورت آزار افراد نادرست هم موضوعیت پیدا نمی کند؛ زیرا حریم و تشخص آنها اجازه چنین تعرضی را نخواهد داد. به تعبیری دیگر وقتی حرمت محفوظ شد آزار و اذیت نیز به تبع آن برطرف می شود. 5- عفاف امری درونی است و در بعضی موارد از آن به تقوی یاد شده است و اگر چه نفس داشتن عفت و تقوا مایه مباهات و احترام است اما انتساب به شخصیت خانوادگی هم آن را محترم تر می کند؛ مثل اینکه فردی از خانواده اصیل باشد. قرآن در رابطه با زنان و دختران پیامبر به شرط داشتن تقوا، که البته هر کس دیگر هم می تواند آن را داشته باشد، می فرماید شما به خاطر انتساب به پیامبر با زنان دیگر فرق دارید (لستن کاحد من النساء ان اتقیتن).6- باز اینکه وضع پوشش و حجاب را دفاع از زنان حر و آزاده در برابر کنیز بدانیم هم درست نیست. زیرا لفظ نساء المومنین کنیزان مومن را هم شامل می شود. ضمن اینکه کنیزان بر حسب قواعد اقتصادی آن روز در مِلک صاحبان آنها بودند و مالکان آنها می توانستند در مِلک خود تصرف کنند. در عین حال خدا صاحبان آنها را در صورتی که زنان کنیز طالب عفاف و پاکدامنی باشند از اجبار به فساد منع کرده است (ولا تکرهوا فتیاتکم علی البغاء ان اردن تحصنا). همچنین بعید است خدا از بردگانی که به پیامبر ایمان آورده اند حمایت نکند. در هر حال بردگان تحت نظر صاحبانشان مجبور بودند و صاحبان آنها یا کافر بودند که به دستورات اسلامی ملتزم نبودند و یا مسلمان که خدا با تشویق آنان در جهت آزاد سازی بندگان تأکید فراوان نموده است. بنابراین وضع حجاب و پوشش برای زنان آزاد و یا مسلمان خود مشوقی برای آزادی و اسلام آوردن کنیزان بود. 7- عفاف را در برابر هرزگی قرار دادن ممکن است خیلی دقیق نباشد چه بسا افرادی که ظاهرا عفاف و حجاب را رعایت نمی کنند اما لزوما فاسد و هرزه هم نیستند؛ البته طبیعی است آن که خود به خویش احترام نمی گذارد، احترام لازم را از دیگران نمی تواند انتظار داشته باشد.8- البته تذکر قرآن مبنی بر فروانداختن چشم هم برای مردان و هم برای زنان، آشکار نکردن زنان زینتهای خود را، نکوبیدن پای به هنگام راه رفتن، و نازک نکردن صدا به گونه ای که موجب عشوه گری شود همه دلالت بر برونی کردن عفاف در صحنه اجتماعی دارد. این به این معنا است که هم به لحاظ بصری و هم به لحاظ سمعی زنانِ محترم و عفیف موظف اند به گونه ای رفتار کنند تا حرمتشان حفظ شود. بدیهی است اگر به این مسائل پایبند نباشند حفظ حجاب به عنوان ابزار هم ثمری نخواهد داشت و حرمتشان توسط خودشان هتک خواهد شد. یعنی اگر حجاب که مایه حرمت زنان است با آرایش های نامتعارف و سخن گفتن های عشوه آمیز موجب جلب توجه مردان شود، هم نشان از قلب مریض دارد و هم عامل بی اثر کردن حجاب می شود و این نقض غرض و مانع حضور در جامعه برای انجام رسالت اجتماعی آنان است که در بعضی موارد ناگزیر از انجام آنند. 9- در اینکه برای زنان سالخورده ثیاب به معنای لباس داخل خانه باشد شاید دقیق نباشد. به قرینه ای که در آیه دارد که «زنانی که وقت ازدواج آنها (به معنای مصطلح گذشته) است» نمی تواند فقط مربوط به داخل خانه باشد، ضمن اینکه ثیاب لزوما لباس داخل خانه نیست. قرآن در باره لباس بهشتیان از ثیاب استفاده کرده است «و ثیابهم من سندس و استبرق» که معلوم نیست لباس زیر و داخل خانه باشد. در مناسبات تاریخی هم می بینیم زنان در زمان پیامبر حتی به جنگ می رفته اند و با پیامبر همراهی می کرده اند. در زمان جنگ طبعا از جلباب نمی توانسته اند استفاده کنند ولی در حدی که بشود به آنها گفت که پوشیده اند، دارای ثیاب بوده اند. علاوه بر آن «غیر متبرجات بزینه» خود به تخفیف حجاب در بیرون از خانه اشعار دارد . 10 - توجه به حرمت اجتماعی و شخصیتی و رعایت کرامت انسانی در همه ادوار به قدری مهم بوده است که اگر رعایت نمی شده برای افراد آزاده چه مرد و چه زن بسیار گران و دردناک بوده است. اینکه در قیام امام حسین علیه السلام و بعد از شهادت آن حضرت، بنا به نقل تاریخ، مقنعه از سر زنان و کودکان گرفتند نه به این معنا تا مویشان فقط دیده شود و فقط از این ناراحت بودند که افراد هرزه به آنها نگاه زهرآلود کنند؛ بلکه از این منظر که دشمنان آنها حرمت و شخصیت آنها را هدف گرفته بودند. آنان زاده پیامبر بودند و به لحاظ نسبی و سببی هم باید تکریم می شدند. در مجلس یزید هم خطاب حضرت زینب به وی همین بود که «همسران تو که فردی آزاد شده (طلقا) هستی باید دارای احترام باشند و در پس پرده به شخصیت بنشینند و دختران رسولخدا با نداشتن حجاب که نشان بی حرمتی و تحقیر است در ملأ و منظر عام باشند». که نشان از بی حرمتی و تحقیر بود تا مسائل شهوانی از نگاه ناپاکان.11- اینکه در هر زمان و زمان ما عده ای چه با چادر و با حجاب و یا بی حجاب و بد حجاب به آرایش های نا متعارف و جلب کننده می پردازند اغلب نشان از تعریض آنها به سختگیری های موجود دارد! و در غیر این-صورت نشان از بردگی آنها دارد؛ همانند بردگی زمان رسولخدا، البته نه بردگان با ایمان همچون بلال و دیگران. آنها بردگان نفس اند و معلوم می شود یا از خانواده های اصیل نیستند و یا از خانواده بریده اند و با سوء استفاده از شعار آزادی، آزادگی خود را فروخته و تابع هواهای نفس خود شده اند. و این اختصاص به مرد و یا زن ندارد. گاهی مردها در زمان ما به گونه ای عمل می کنند و در قالب مدهای تحمیلی آنچنان ظاهر می شوند که روی زنها را سفید کرده اند. یقه باز و شلوار های با خشتک کوتاه و پاره و مانند آن، بگونه ای است که باید بیشتر به آنها تذکر داده شود تا به زنها. عفت و پوشش برای هر دو آنها لازم است12- عفت درونی است و از اعتقاد سرچشمه می گیرد و با ابزار پوشش (حجاب) به وقار و شایستگی و احترام بیرونی که مسئله ای اجتماعی جهت داده می شود. بنابراین آنچه اصالت دارد عفاف است و طبعا آنچه در هر جامعه نشاندار این عفاف باشد مطلوب است. حجاب هم به عنوان ابزاری، و یا کمترین ابزاری از این حیث مطلوبیت دارد.13- تقدیر قرآن از افرادی که با عفت کار می کنند که جاهلان آنها را غنی می پندارند نیز ناشی از خویشتنداری و تقوای درونی آنهاست و نشان می دهد که عفت را می توان و باید با تظاهرات بیرونی همراه کرد. همچنانکه حجاب نوعی تظاهر بیرونی عفت و خویشتنداری در برابر شهوات است، افراد با ایمان ولو فقیر باشند برای آنکه از شماتت افراد ثروتمندِ سرزنشگر مصون باشند چنان رفتار می کنند که گوئی ثروتمندند و حاضر نیستند آبروی خود را در برابر نا اهلان بریزند و این هم نوعی پوشش است اما نه پوشش ظاهری. عفاف در این مورد هم برای حفظ حرمت اجتماعی است و ثمره آن اذیت نشدن توسط افراد کم مایه و سودجو است. 14- با توجه به معنای عفت، دیگر لازم نیست گفته شود که عفت دارای دو معنا است؛ یکی در آیات مربوط به حجاب و آیه ای دیگر که مربوط به تعفف افراد تهیدست در برابر اغنیا و به معنی قناعت. هر دو به نظر می رسد از یک ریشه و دارای یک ثمره هستند و آن حفظ حرمت اجتماعی آنان و در نتیجه جلوگیری از طمعِ طمع-کاران؛ چه در حوزه عفت عمومی و یا مباحث اقتصادی. 15- بسیاری از زنان درکشورهای خارجی در گذشته حجاب داشتند ولی هم اکنون که حجاب اصطلاحی معمول نیست. شما زنان و مردان بسیاری را می یابید که آنچنان با وقار و سنگین و بدون آرایش و بدون نیت جذب نیروی مخالف حرکت می¬کنند که هیچکس جز در قالب احترام نمی تواند با آنها برخورد کند واین معنای عفتی است که مطلوب خدای بزرگ در همه ادیان است. 16- در کشور ما بعضی از کسانی که حجاب دارند عفاف ندارند و بعضی از کسانی که عفاف دارند ممکن است حجاب مرسوم را نداشته باشند ولی آنچنان با وقار و شخصیت اند که اجازه به کسی نخواهند داد تا کسی به حریم آنها تجاوز کنند و این مطلوب است؛ اگر چه ممکن است کافی نباشد. بنابراین اگر چه عفاف درونی و اعتقادی است ولی نمودی اجتماعی دارد و باید داشته باشد. همچنانکه در بحث اقتصادی هم این عفت نمود ظاهری دارد و به خاطر عفت و خویشتن¬داری افراد با ایمان، اغنیا آنها را ثروتمند می پندارند. در هر دو مورد این پوشش و رفتار برونی که بیانگر حالت درونی فرد (عفاف) است نشان از تشخص و حرمت این افراد در صحنه اجتماعی دارد.جمع بندی و نتیجه گیری:عفاف امری قلبی و درونی است که اثرات بیرونی آن وقار و طمأنینه و آرامش است که در رفتار و سکنات فرد ظاهر می شود و یکی از ایزار های تظاهر بیرونی آن داشتن پوشش است.عفاف در مسائل اجتماعی با پوشش مناسب تعیّن می یابد و در حوزه اقتصادی با قناعت و مانند آن و ریشه هر دو تقوای درونی است.حجاب برای احترام به زنان است و ثمره آن عدم آزار و اذیت آنان توسط افراد لاابالی است و فاء تفریع و یا تأخیر در آیات مربوطه این مسئله را افاده می کند. و اینطور نیست که اگر مزاحمی نبود پس پوشش لازم نباشدوجود پوشش و پوشش مناسب مایه تشخص و شناسائی زنان به احترام، همانند مردان است و حد آن به عرف جامعه بر می گردد. پوشش در همه زمانها و در بین همه اقوام بوده است.توقیر و احترام جامعه به زنان و مردان پاسخ به عفافی است که آنها دارند. علاوه بر آن وابستگی نسبی (فامیلی) و یا سببی (ایمان) می تواند مزید بر احترام اجتماعی باشد.وقتی پوشش در شب موجب بیشتر شناخته شدن زنان به وقار و احترام است در روز به طریق اولی به این وسیله این احترام به دست می آید.حجاب و پوشش هم برای زن و هم برای مرد است. خدا در قرآن در همه موارد، مرد و زن را یکسان دانسته و خطاباتش عام است؛ مگر ویژگی خاصی که هر یک دارند سبب استثنا شده باشد.زن نسبت به مرد دارای ویژگی های بدنی است که پوشش متفاوتی را طلب می کندابزاری که موجب جلب حساسیت می شود پا بر زمین کوبیدن و یا نازک کردن صدا و یا هر آرایش غیرمتعارف دیگری خنثی کننده حجاب است. اگر حتی حجاب شرعی هم رعایت شود ولی زن در آن قسمتی که مجاز به آشکار کردن آن دارد آنچنان اقدامی صورت دهد تا نظر همگان را به خود جلب کند خود و حجاب خود را زیر سوال برده است. زینت مورد خطاب پوشش زن، خارجی نیست و داخلی است و مربوط به جذابیت های بدنی اوست.سالخوردگان (قواعد) از زنان نیاز به به پوشش کامل، به شرط عدم تبرج، در خارج خانه ندارند اگر چه بهتر است داشته باشند و این تخفیفی است که برای سن قائل شده اند. زنان برده در داخل نساء المومنین هستند، به علاوه اگر زنان برده خود طالب صلاح باشند به اربابانشان دستور داده شده که آنها را مجبور به فساد نکنند.شرائط اقتصادی زمان رسولخدا اجازه نمی داد که نه در آغاز رسالت و نه به یکباره به حفظ حجاب اقدام شود و لازم بود به تدریج این کار صورت گیرد کما اینکه آیات حجاب در اواخر دعوت پیامبر نازل شده است. منابع: قرآنابن منظور، محمد بن مكرم (1997)؛ لسان العرب، الطبعة الاولي، بيروت: دار صادر. حر عاملي، محمد بن حسن (1412 ق)، وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، تحقيق شيخ محمد شيرازي، الطبعة الاولي، مؤسسه آل بيت، قم.راغب اصفهانی، حسین بن محمد ( 1383 ) ترجمه غلامرضا خسروی حسینی. تهران:مرتضویطباطبائی، محمد حسین (1363-). تفسیر المیزان. ترجمه محمد باقر موسوی. قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی. ج. 15 و 16 طوسي، نصير الدين (1373). اخلاق ناصري، تصحیح و توضیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری. تهران: خوارزمیفدائی، غلامرضا (1394). مقدمه ای بر هویت علم اطلاعات و دانش شناسی. تهران: چاپار؛ نهاد کتابخانه های عمومی کشورمژده برای عصر جدید یا عهد جدید. چاپ اول سال 1976و چاپ دوم با تصحیح 1978. تهران: انجمن کتاب مقدس. فصل یازدهم. ص. 466-467ترکاشوند، امیر حسین. حجاب شرعی در عصر پیامبر . https://fa.wikipedia.org/wikiسایت تلگرام قرآن پویان . محمد کاظم فرهنگwww.quranpuyan.com/موسوی نیا، سعیده (1396) واژه شناسي عفاف و حجاب. فصلنامه پژوهشهای قرآنیhttp://www.quran-p.com/index.php/page,articleView/articleID,506