کد خبر: 34178
منتشر شده در پنج شنبه, 12 بهمن 1396 14:19
سرویس سیاست مشرق - روزانه میتوان از لابهلای گزارشها و عناوین خبری رسانههای مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابلتوجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که میتواند برای مخاطبین قابلاستفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه "ویژههای مشرق" نکات و تأملات قابلاستخراج از رسانهها برای مخاطبین عرضه خواهد...
سرویس سیاست مشرق - روزانه میتوان از لابهلای گزارشها و عناوین خبری رسانههای مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابلتوجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که میتواند برای مخاطبین قابلاستفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه "ویژههای مشرق" نکات و تأملات قابلاستخراج از رسانهها برای مخاطبین عرضه خواهد شد.
*******
** شیرزاد: انقلاب ۵۷ ضد استکباری نبود
«احمد شیرزاد» در سرمقاله امروز روزنامه آرمان نوشت:
]
«به آن شدتی که الان برخی میگویند این انقلاب ضداستبدادی و ضدامپریالیستی بود، نبود و اصولاً چنین برداشتی از امپریالیسم آمریکایی و استکبار جهانی بیشتر محصول بعد انقلاب است تا خود انقلاب. مثلاً شعارهایی که در تظاهرات و راهپیماییها سر داده میشد کمتر نشانی از ضدیت با یک کشور خارجی داشت. البته بعد از انقلاب، مساله خیلی عوض شد و یک مقدار نفوذ مارکسیستها و چپیها جامعه را به سمت چهره ضدامپریالیستی گرفتن سوق داد. برخی از جناحهای مذهبی آن زمان هم به همین ترتیب. ولی واقعاً این چهره اصلی انقلاب نبود و بیشتر چهره فرعی انقلاب بود».
]
گفتنی است در کتاب «برداشتهایی از سیره امام خمینی جلد ۴ صفحه ۲۳۲» آمده است: «مهندس بازرگان و دکتر سنجابی برای ملاقات با امام از ایران عازم فرانسه شدند. در نوفل لوشاتو بازرگان خطاب به امام گفت:"آقا، ایران سه رکن دارد شاه، آمریکا، ارتش شما می گویید شاه باید برود مگر میشود شاه از ایران برود و کنده بشود؟! شاه رفتنی نیست بر فرض که شاه برود شما آمریکا را چه میکنید؟ ارتش را چه میکنید؟". امام با خنده معنی داری فرمود:"شما بگویید شاه باید برود وقتی شاه رفت ارتش بچههای این ملت هستند. از آمریکا که نیامده اند. لذا به دامن ملت برمی گردند. وقتی ارتش به مردم پیوست آمریکا هم گور خودش را گم میکند. شما غصه آنها را نخورید و بیایید موضع ملت را بگیرید و بگویید شاه باید برود"».
رهبر معظم انقلاب – ۱۴ خرداد ۹۴- فرمودند: «از اول انقلاب کسانی بودند که توجه نمیکردند که آمریکا عقبهٔ تغذیهکنندهٔ رژیم طاغوتی است که به وسیلهٔ ملت ایران برافتاد. ملت ایران رژیم طاغوت را ساقط کردند، اما کسانی بودند آن روز که با حضور آمریکاییها، با فعالیت آنها - حتی فعالیت برخی از نهادهای آمریکایی - در داخل کشور موافق بودند! اختلاف عمدهٔ دولت موقت با امام بزرگوار سر این قضیه بود؛ ما از نزدیک میدیدیم. آنها توجه نمیکردند که آمریکا تغذیهکنندهٔ رژیمرطاغوت بود؛ این رژیم حالا برافتاده است اما آن دستگاه تغذیهکننده هنوز باقی است، فعال است، اگر به او میدان داده شود، مجال داده شود، دوباره مشغول خواهد شد و ضربه خواهد زد و نقاط ضعف را جستجو خواهد کرد و از آن نقاط ضعف وارد خواهد شد؛ این را توجه نمیکردند».
مقام معظم رهبری همچنین- ۱۱ آبان ۱۳۹۰- فرمودند: «امام مردم را بیدار کرد؛ احساس استقلال و آرمانخواهی همراه با مجاهدتی که در آن هیچ خوف و ترسی وجود ندارد، در مردم زنده کرد. مردم به میدان آمدند و انقلاب پیروز شد. مردم در انقلاب، شاه را از ایران راندند؛ در ۱۳ آبان، آمریکا را از ایران راندند. لذا امام فرمود: انقلابی بزرگتر از انقلاب اول. این یک عبرت است».
امام خمینی (ره) در مقدمهٔ وصیتنامهٔ تاریخی خود تأکید کردند: «ملت ما، بلکه ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه دشمنان آنان که دشمنان خدای بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانی هستند که از هیچ جنایت و خیانتی برای مقاصد شوم جنایتکارانهٔ خود دست نمیکشند و برای رسیدن به ریاست و مطامع پست خود، دوست و دشمن را نمیشناسند و در رأس آنان، آمریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و همپیمان او صهیونیست جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود، جنایاتی مرتکب میشود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند».
بزک کنندگان آمریکا اصرار دارند که نقش استکبار در دشمنی با ملت ایران در مقاطع مختلف را کم رنگ جلوه دهند. این در حالی است یکی از شعارهای اصلی مردم در مخالفت با رژیم پهلوی، مخالفت با وابستگی رژیم شاه به غرب و به ویژه آمریکا بود. «ریچارد کاتم»(افسر ارشد سیا و همکار لانه جاسوسی) در رابطه مقابله مردم با آمریکا و مخالفت با آن معتقد است: «در دوران انقلاب و شرایط تاریخی بعد از آن، شعار «مرگ بر امریکا» به عنوان دومین شعار عمومی مورد حمایت مردم ایران بوده است». در حقیقت یکی از اهداف اصلی مبارزه، بعد از شاه، آمریکا بود و مردم این دو را با هم سرچشمه فساد و منشأ همه مشکلات کشور میدانستند. مردم میدانستند که استبداد شاه و سرکوب مردم توسط وی به پشتوانه حمایت آمریکا انجام میشود و به همین دلیل به محمدرضا پهلوی لقب «شاه آمریکایی» داده بودند.
** برجام هستهای تمام شد، باید برجام منطقهای را کلید بزنیم
روزنامه شرق در یادداشتی به قلم یکی از کارشناسان سیاسی وزارت امور خارجه با عنوان «غروب برجام» نوشت:
«بهتر است تهدید ترامپ برای اصلاح برجام را جدی گرفت و در این مدت سهماهه به تقویت روابط با متحدان فعلی و افزونخواهی و مطالبهگری از اروپا و کاستن از تنشهای منطقهای برخاست. بهنوعی باید بهدنبال «برجام ۲» در منطقه بود و موضوع «برجام ۱» را پایانیافته نشان داد. یکی از مهمترین گامهایی که باید در منطقه برداشت، کاهش تنش با عربستان سعودی است. کاهش تنش با عربستان مرزهای شرقی ایران را امنتر خواهد کرد و از هزینههای نظامی ایران خواهد کاست...در صورت برخورد منفعلانه ایران با سیاستورزی آمریکا و اسرائیل، غروب برجام نزدیک است. برجام بزرگترین دستاورد دیپلماتیک ایران بعد از انقلاب و یک پیروزی مطلق سیاسی است و نباید بهسادگی از آن چشم پوشید».
قرار بود در ازای اعمال محدودیتهای گسترده در صنعت هستهای ایران، تمامی تحریمها لغو شود و نه تعلیق؛ اما متاسفانه هستهای رفت ولی تحریمها باقی ماند. این مسأله به خوبی نشان داد که برجام نه به عنوان عاملی برای لغو تحریمها، بلکه نقشه راهی برای نرمال سازی ایران و به عبارتی خالی کردن دست ایران از مؤلفههای قدرت است. به همین دلیل است که تاکنون تقریباً و تحقیقاً هیچ دستاوردی برای ایران نداشته است.
بر همین اساس مقامات آمریکایی با اجرای برجام تاکید کردند که واشنگتن توانست بدون شلیک حتی یک گلوله برنامه هستهای ایران را از بین ببرد؛ بنابراین گامهای بعدی این پروژه، محدودکردن و توقف فعالیتهای موشکی، قطع حمایت ایران از محور مقاومت، پذیرفتن اینکه ایران نباید قدرت منطقهای باشد، پذیرفتن شروط غرب در مسئله حقوق بشر و در نهایت به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی است.
روزنامههای اصلاح طلب و برخی دولتمردان پس از برجام، لزوم کوتاه آمدن از سیاستهای انقلابی ایران در منطقه، کاهش حمایت از متحدان استراتژیک منطقهای و گفتگوی بیپشتوانه با کشورهای مرتجع منطقه را ترویج میکنند.
در این رویکرد هیچ توجهی به پیاده نظام بودن ریاض در خط مشی خاورمیانهای آمریکا و رژیم صهیونیستی نمیشود. در اصل سعودیها نزدیک به یک قرن است که مجری طرحهای منطقهای قدرتهای بزرگ هستند. در کنار این آل سعود خصومت ریشهای با شیعیان و به خصوص ایران دارد که پس از انقلاب اسلامی این خصومت صدچندان شده و تا توانسته با کمک به گروههای تروریست معاند ایران و کشورهای متخاصم مانند رژیم صدام، به منافع ایران آسیب زده است.
حال سوالی که در افکار عمومی ایجاد میشود این است که آیا گفتوگو و مذاکره با آمریکا و برخی شرکای مرتجع منطقهایاش میتواند منافع ایران را تأمین کند؟ اگر ایران در طول دو دهه اخیر سیاستهای منطقهای خود را دنبال نمیکرد تا کشورهای منطقهای مانند عربستان از تهران رضایت داشته باشند، آیا ایران در حال حاضر از موقعیت و قدرت منطقهای کنونی برخوردار بود؟ بدون شک پاسخ به این سؤالات منفی است.
** ابطحی: اگر روحانی وعدههایش را عملی میکرد، اعتراضات اخیر رخ نمیداد
روحانی در مراسم تجدید بیعت هیئت دولت با آرمانهای امام (ره) در حرم مطهر با اشاره به اینکه «نقد و اعتراض حق مردم است و هیچکس نمیتواند ملت بزرگ ایران را از اظهارنظر نقد و انتقاد و حتی اعتراض بازدارد»، خاطرنشان کرد: «گوش همه مسئولان کشور باید در برابر همه خواستهها و مطالبات مردم گوش شنوایی باشد».
«محمد علی ابطحی» معاون رئیس دولت اصلاحات در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفت:
]
«روحانی...در جهت تحقق و اجرای شعارهای انتخاباتی خود تلاش نکرد. اجرا نشدن وعدههای رییسجمهور مصداق نشنیدن صدای مردم است...من معتقد هستم که عملیاتی شدن وعدههای انتخاباتی اصلیترین مصداق شنیدن صدای مردم است؛ زیرا مردم در انتخابات بلندترین صدا را دارند و به کاندیدایی رأی میدهند که تصور میکنند، صدای آنها را شنیده و در راستای تحقق خواستههایشان میکوشد...اگر روحانی به شعارهای خود توجه کرده و وعدههایش را عملی میکرد احتمالاً شاهد چنین اعتراضاتی نبودیم».
]
در روزهای گذشته «ابراهیم اصغرزاده» در مصاحبه با روزنامه اعتماد با اشاره به اعتراضات اخیر مردم در شهرهای مختلف گفته بود: «بخش مهمی از معترضین ناامیدانی بودند که در اردیبهشت ماه با امید به روحانی رأی دادند و امروز از رأی خود ناامید شدهاند».
«حسین راغفر»-کارشناس اقتصادی حامی دولت- چندی پیش در واکنش به گزارش ۱۰۰ روزه روحانی گفته بود: «من به حدی از گزارش اقتصادی آقای روحانی عصبانی شدم که تلویزیون را خاموش کردم. شیوه بیان روحانی و گزارش او به مردم حکایت از این دارد که مسئولین هر روز با واقعیتهای زندگی مردم فاصله میگیرند. این فاصله، فاصله زیادی شده است».
«عبدالله ناصری» فعال سیاسی اصلاح طلب نیز چندی پیش گفته بود: «روحانی با وجود اینکه شرایط مدیریت کشور نسبت به چهار سال قبل خیلی سختتر شده است، تغییر چندانی نداشته است...به اعتقاد من مطالبه اصلی مردم در این دوره از ریاستجمهوری روحانی ساماندادن به وضعیت اقتصادی و معیشتی است اما چشمانداز روشنی برای آن وجود ندارد. هنوز برنامه اقتصادی دولت مشخص نیست».
«الیاس حضرتی» عضو فراکسیون امید مجلس نیز-۳۰ آذر ۹۶- در روزنامه اعتماد نوشته بود: «این روزها عدهای معتقدند که آقای رییسجمهور مطابق آنچه متعهد شده و پیمان بسته عمل نکرده است. از طرف دیگر آقای روحانی نیز در سخنرانی اخیر خود مدعی شده است که من به پیمانم وفادارم، مردم هم باشند...برداشت ما این است که با این دست فرمان نمیتوان ادامه داد. همین که آقای رییسجمهور خودشان را مرجع تشخیص پایبندی به پیمان اعلام کرده است، نشانهای از مشکل است؛ بنابراین ضمن حمایت از دولت و آقای روحانی معتقدیم که باید به انتقادات بیشتر توجه کرد. منظورمان فقط شنیدن آنها نیست، پاسخ دادن و اجرا کردن آنها نیز هست».
گفتنی است «عبدالرضا مصری» نماینده مجلس و عضو کمیسیون برنامه و بودجه-مهر ۹۶- گفته بود: «از ۱۰۰ بند اقتصاد مقاومتی حتی یک بند نیز اجرا نشده است».
** اختلافات طبقاتی محصول سیاستهای اقتصادی دولت سازندگی است
«حسین راغفر» در یادداشتی در روزنامه وقایع اتفاقیه با عنوان «فرآیند بینواسازی در اقتصاد کشور» نوشت:
]
«ما سیاستهای موسوم به تعدیل ساختاری را بعد از جنگ در ایران آغاز کردیم. پیامدهای آن، همین چیزی است که امروز شاهد آن هستیم یعنی نابهسامانیهای موجود، اختلافات طبقاتی و رشد خشونت است. بههرصورت این کینه و بددلی که در بین گروههای مختلف جامعه شکل گرفته است، محصول حاکمیت این نگاه بر اقتصاد کشور بوده است که همواره بخش قابلتوجهی از جمعیت از منافع حاصل از اقتصاد کشور هر روز محرومتر شدهاند. درواقع یک فرآیند بینواسازی عملاً در اقتصاد کشور شکل گرفته و دنبال شده است. این نابرابریهای عظیمی که پیرو سیاستهای تعدیل ساختاری، سیاستهای نئولیبرال ایجاد شده، خودش منشأ بسیاری از گرفتاریهای کنونی است. اصرار بر ادامه سیاستهای موجود دارد که در دولت دوازدهم کاملاً مشهود است».
]
روزنامه شرق-۴ آدر ۹۶- در مطلبی نوشته بود: «دولت سازندگی با ایده خصوصیسازی، دولتیان را دولتمند کرد تا با این روش اشتغال ایجاد کند و فقر را کاهش دهد. نهتنها چنین اتفاقی نیفتد، بلکه دولتمردان، غنیتر شدند و فقیران فقیرتر».
گفتنی است در اوایل دهه هفتاد قیمت بنزین پنج تومانی با افزایش دو برابری در سال ۱۳۷۴ به ۱۰ تومان رسید؛ اتفاقی که با افزایش نرخ ارز از ۱۵۰ به ۴۰۰ تومان همراه شد تا در نهایت شاهد تورم ۴۹ درصدی باشیم. چنانچه «ابراهیم رزاقی»-کارشناس اقتصادی و استاد دانشگاه- درباره اتفاقات آن زمان اعتقاد دارد: «کاهش ارزش پول موجب افزایش تورم و بیکاری شد. از این رو بر اقشار کمدرآمد و حقوقبگیر فشار اقتصادی وارد شد و قدرت خرید مردم کاهش یافت... تورم در سال ۷۴ و پایان دولت سازندگی به ۴۹ درصد نزدیک شد و همین مسئله موجب شکست برنامههای آزادسازی قیمتها گردید».
لازم به ذکر است که دولت سازندگی به دلیل استقراضهای خارجی فراوان، مجبور به اطاعت از دستورالعملهای اقتصادی برخی نهادهای مالی بینالمللی از جمله بانک جهانی بود. یکی از این سیاستها، سیاست «تعدیل اقتصادی» بود که هسته مرکزی تفکر اقتصادی نخبگان دولت سازندگی را نیز تشکیل میداد. ممنوعیت قیمتگذاری توسط دولت یا رهاسازی قیمتها، از جمله سیاستهای دولت سازندگی بود.
«حسین راغفر» پیش از این گفته بود: «پدیده رانت و ثروت اندوزی در دوره بعد از جنگ تحمیلی (دولت سازندگی) به اوج خود رسید...در شرایط کنونی، بسیاری از وزرا در طول سالهای بعد از جنگ تحمیلی بیشتر وارد قدرت اقتصادی شدهاند؛ بنابراین گروهی به وسیله قدرت، مبادرت به ثروتاندوزی کردهاند. برای به دست آوردن این ثروت نیز از اطلاعات درون سیستم و مناسبتهای درون ساختار استفاده کرده و شبکهای از ائتلاف قدرت و ثروت به وجود آوردهاند و منابع بزرگی را به سمت اقوام، دوستان و همفکران خود سوق دادهاند».
نوشتن دیدگاه