کد خبر: 3492
منتشر شده در سه شنبه, 30 ارديبهشت 1393 18:08
خبرگزاری فارس- اداره کل بین الملل/چهارمین نشست سران سازمان «کنفرانس تعامل و اقدامات اعتمادساز در آسیا» در چین برگزار می شود. این سازمان یک مجمع چند ملیتی است که به پیشنهاد نورسلطان نظربایف، رئیس جمهوری قزاقستان با هدف افزایش همکاری ها برای صلح، امنیت، و ثبات در آسیا تشکیل شده است. مطابق با...
خبرگزاری فارس- اداره کل بین الملل/چهارمین نشست سران سازمان «کنفرانس تعامل و اقدامات اعتمادساز در آسیا» در چین برگزار می شود. این سازمان یک مجمع چند ملیتی است که به پیشنهاد نورسلطان نظربایف، رئیس جمهوری قزاقستان با هدف افزایش همکاری ها برای صلح، امنیت، و ثبات در آسیا تشکیل شده است. مطابق با اساسنامه این سازمان، بین صلح، امنیت و ثبات در آسیا با دیگر نقاط جهان ارتباط نزدیکی وجود دارد. 24 کشور از جمله روسیه، چین، ایران و ترکیه عضو کنفرانس هستند. 8 کشور و 4 سازمان بین المللی نیز به عنوان ناظر در آن حضور دارند. در این بین آنچه اجلاس فعلی را از اهمیت برخوردار می کند، وقوع بحران اوکراین و تشدید تنش میان روسیه و آمریکا است. به همین دلیل نیز دیدار و گفتگوی حسن روحانی رئیس جمهور ایران با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه و شی جین پینگ رئیس جمهوری چین در جریان این نشست از اهمیت زیادی برخورار شده و یکبار دیگر زمزمه های شکل گیری یک محور ضد هژمون را قوت بخشیده است.
هژمون و ضدهژمون گرایی
روابط موجود در میان کشورهای ایران، روسیه و چین از منظر همکاری های فزاینده در آینده و احتمال ائتلاف یا اتحاد این سه کشور را در قبال یکجانبه گرایی های ایالات متحده در قالب هژمون و ضدهژمون گرایی قابل تعریف است. بر این اساس از یک سو ایران، چین و روسیه به عنوان کشورهایی که هر یک در مناطق خاص خود از موضع یک ابرقدرت منطقه ای برخوردار هستند، در نظر گرفته شده اند و از سوی دیگر به نقش مداخله گر ایالات متحده و تضاد منافع این کشورها در حوزه نفوذ خود با واشنگتن پرداخته شده است.
در نظام تک قطبی سلسله مراتبی فعلی، امریکا با توجه به داعیه و انگیزه هژمونی جهانی و تعریف فراملی ای که از منافع و امنیت ملی خود دارد، به طرح استراتژی اقدام نظامی پیشگیرانه در پرتو جهان بینی مبتنی بر دوانگاری تضاد میان خیر و شر پرداخته است و در این راستا سیاست خارجی خود را در محو نیروها و کشورهایی که به منزله قدرت های منطقه ای مطرح هستند، تنظیم کرده است.
از نظر واشنگتن هر اندازه رفتار هژمون های منطقه ای مستقل تر باشد، به همان اندازه آنها برای منافع ایالات متحده خطرناک ترند و باید تحت فشار بیشتری قرار گیرند. بر این اساس ایران در خاورمیانه، چین در آسیای شرقی و روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز، داعیه هژمونی منطقه ای دارند. از این رو می توان چنین عنوان کرد که هر یک از این کشورها در حوزه ای مجزا قرار گرفته و منافع هر یک از آنها در مناطق تحت نفوذ دیگری در مسائل اقتصادی خلاصه می شود و شامل مسائل حیاتی نظامی و امنیتی نمی شود.
اما همین که حضور ایالات متحده به عنوان یک بازیگر مداخله گر با خصوصیات یک هژمون تمام عیار به میان می آید، می توان موضعی یکسان را برای هر سه کشور در نظر گرفت. اگرچه شدت و ضعف مواضع هر یک از سه کشور نسبت به ایالات متحده متفاوت است و هر یک رویکردی خاص نسبت به ایالات متحده دارند، اما در یک نقطه مشخص می توان اشتراک منافع هر سه کشور را مشاهده کرد و آن هم تعارض با واشنگتن بر سر تعیین حوزه نفوذ است. بی شک هر سه کشور مورد بحث خواستار ایجاد و تثبیت هژمونی خود در مناطقی که قرار گرفته اند، هستند و حضور ایالات متحده می تواند از این منظر نوعی تهدید به حساب آید.
بدین ترتیب ساختار نظام بین الملل و نوع رابطه ایران، چین و روسیه با تک قطب آن حاوی محدودیت ها، فشارها و نگرانی های خاصی برای این سه کشور است. زیرا در نظام بین الملل به طور معمول، ابرقدرت ها و قدرت های بزرگ با توجه به مقدورات زیاد و محذورات کم، خواهان حفظ وضع موجود هستند و در مقابل، قدرت های متوسط، کوچک و ریزقدرت ها که مایل به تغییر وضع موجود هستند به دلیل مقدورات کم و محذورات زیاد، ناگزیرند که بلندپروازی های خود را به شدت محدود کنند.
از این رو گاهی برخی از این قدرت ها گام هایی در جهت اتحاد با یکدیگر و ایجاد بلوکی از قدرت در مقابل قدرت بزرگ تر برمی دارند. زیرا یکی از روش های تولید قدرت، ائتلاف سازی و اتحاد قدرت های کوچک در مقابل قدرت بزرگ است. با این تفاسیر از یک سو می توان به قوت یابی احتمال شکل گیری محوری ضدهژمون از سوی قدرت هایی نظیر ایران، روسیه و چین خوشبین بود و از سوی دیگر می توان سیاست های ایالات متحده برای تضعیف قدرت های منطقه ای همانند ایران، روسیه و چین را درک کرد.
● ایران ـ روسیه؛ به سوی اتحاد استراژیک
ایران و روسیه از دیرباز به دلیل مجاورت، علایق سنتی، تاریخی و استراتژیکی خاصی را نسبت به یکدیگر دنبال کرده اند. اما اینک شرایط نسبت به گذشته تغییرات بسیاری کرده است. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایران را به عنوان تنها پایگاه روسیه در غرب آسیا درآورده است.
ایران از یک سو امکان دسترسی روسیه به بنادر موجود در آب های خلیج فارس و اقیانوس هند را فراهم می کند و از سوی دیگر نقش یک حائل را در بخش جنوبی روسیه در مقابل یکجانبه گرایی های ایالات متحده ایفا می کند. در واقع ایران مانع دست اندازی و احاطه استراتژیک امریکا به روسیه از سمت جنوب است.
روسیه نیز برای تهران به عنوان مانعی سخت جهت حضور و نفوذ قدرت های منطقه ای مانند رژیم اسرائیل و ترکیه و فرامنطقه ای مانند ناتو و امریکا در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی به حساب می آید که از این دیدگاه با امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران انطباق دارد. چرا که تهران نیز همانند مسکو مخالف گسترش ناتو به سمت شرق، بسط نفوذ اقتصادی و سیاسی امریکا در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی و سلطه غرب- به ویژه بر منابع انرژی کشورهای این حوزه- و حذف ایران و روسیه از مسیرهای انتقال انرژی از این منطقه به دنیای خارج است.
اگرچه روند انقباضی اقتصاد روسیه سبب شده است که روسیه برای ادامه حیات اقتصادی خود به کمک های ایالات متحده و سایر کشورهای غربی و نهادهای مالی و پولی بین المللی مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی که کنترل آنها در دست امریکا است، وابسته شود، اما همواره این کشور تلاش کرده تا مواضعی ضدغربی اتخاذ کند.
همچنین روسیه برخلاف میل امریکا قراردادهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی متعددی با ایران منعقد کرده است. در زمینه انرژی همچنان به همکاری خود با ایران ادامه می دهد و توافقات خود با تهران را به نفع منطقه می داند و معتقد است که این روابط به تقویت ثبات در خلیج فارس کمک می کند. در سال 1383 ایران 146 میلیون دلار کالا به روسیه صادر کرد که این رقم در پایان سال 1392 به 316 میلیون دلار افزایش یافت. اگر چه در همین مدت واردات ایران از روسیه از 856 میلیون دلار به 688 میلیون دلار کاهش یافت، اما در فروردین 1393 خبرگزاری رویترز گزارش داد که ایران و روسیه در مذاکرات یک قرار داد 20 میلیارد دلاری نفت در برابر کالا پیشرفت داشته اند. طبق گزارش رویترز ایران در ازای دریافت مواد غذایی و محصولات غیر نظامی روسی روزانه نیم میلیون بشکه نفت خام به روسیه صادر خواهد کرد.
در حالی که همکاری میان ایران و روسیه در بخش های نظامی- تسلیحاتی، انرژی و اقتصادی دنبال می شود، واشنگتن به رغم انتقادات بی شمار، هنوز موفق به تغییر رفتار روسیه با ایران نشده است. البته در مقابل مقاومت روس ها در برابر فشارهای امریکا، ایران نیز در مبارزه با رشد بنیادگرایی اسلامی و حل و فصل اختلافات سیاسی در آسیای مرکزی و قفقاز مواضعی به سود روسیه اتخاذ کرده است. این مساله نقطه قوتی در روابط مابین دو کشور محسوب می شود.
● ایران ـ چین؛ از اقتصاد به امنیت
عدم وجود سابقه درگیری میان دو کشور، برآورده کردن نیازهای تسلیحاتی و نظامی ایران از سوی چین و نیاز رو به گسترش چین به انرژی به همراه سرمایه گذاری هایی که چین در بخش نفت و گاز ایران انجام داده است، از جمله نقاط برجسته روابط دو کشور است.
ایران به عنوان تنها همراه نظامی و سیاسی ارزنده چین در غرب آسیا درباره مساله تایوان نقش عامل بازدارنده استراتژیک را در مقابل امریکا بازی می کند. همچنین ایران به عنوان پایگاهی برای نیروی دریایی چین در منطقه اقیانوس هند و خلیج فارس مطرح است.
ایران نیز برای توسعه و گسترش نیازهای انرژی خویش به میزان قابل توجهی از سوی چین حمایت شده است. ارزش واردات گاز چین از ایران به معادل 100 بیلیون دلار می رسد که احتمال افزایش آن تا سقف 200 بیلیون دلار در ازای گسترش سرمایه گذاری های چین در اکتشاف و حفاری سالیانه 10 میلیون تن گاز مایع طبیعی به مدت 25 سال وجود خواهد داشت.
در 8 سال دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد و با افزایش فشار ها بر ایران به خاطر برنامه اتمی، تهران برای جلب حمایت چین روابط اقتصادی را با پکن گسترش داد. واردات ایران از چین در پایان سال 1392 به نسبت پایان سال 1383حدود 5 برابر شد و به 9 میلیارد و 600 میلیون دلار رسید. صادرات غیرنفتی ایران نیز در همین مدت از 266 میلیون دلار به 7 میلیارد و 400 میلیون دلار افزایش یافت.
چین با برخورداری از رشد به نسبت بالای اقتصادی، احتیاج زیادی به واردات انرژی دارد و ایران یکی از تامین کنندگان اصلی انرژی برای آن کشور است. با روی کار آمدن دولت حسن روحانی و پس از توافق اولیه اتمی میان ایران و قدرت های جهانی در ماه های پایانی 1392، واردات نفت خام چین از ایران به بیش از 550 هزار بشکه در روز افزایش یافت که هم سطح دوران پیش از تحریم های دو سال گذشته غرب علیه تهران است.
ایالات متحده بر هر دو کشور ایران و چین فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک نسبتاً مشترکی وارد کرده است. هر دو کشور از سوی واشنگتن به نقض حقوق بشر متهم شده اند. با این حال واشنگتن در مورد چین محتاط تر عمل کرده و با این قدرت آسیایی، سیاست «مشارکت استراتژیک» را پی گرفته است. اما در مورد ایران، ایالات متحده سیاست رویارویی براساس تحریم های اقتصادی را به اجرا گذاشته است.
اگرچه این تفاوت، نتیجه قدرت و وسعت چین است اما به نظر می رسد مسائلی همچون اشاعه احساسات ملی گرایانه و ضد امریکایی در جنوب شرق آسیا، مخالفت چین با جنگ عراق، مساله اعمال نفوذ در غرب اقیانوس آرام، اختلاف نظرهای اقتصادی و مساله تایوان، روابط امریکا و چین را در آینده تحت الشعاع خود قرار خواهد داد.
با این حال هر دو کشور برای استقلال سیاسی و خودمختاری ملی خود احترام زیادی قائلند و حاضر به پذیرش خواسته های زیاده طلبانه واشنگتن نیستند. از این رو برخی از تحلیلگران، ایران و چین را متحدانی طبیعی به حساب می آورند. ● روسیه ـ چین؛ به سوی نظم سیاسی و اقتصادی جدید
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و از میان رفتن تنش های ایدئولوژیکی بین پکن و مسکو، روابط روسیه و چین را می توان در ذیل پیمان شانگهای و اهداف اصلی این پیمان جست وجو کرد. مطابق با منشور سازمان همکاری شانگهای و بیانیه تاسیس این سازمان، تقویت اعتماد دوجانبه و حس دوستی و همسایگی مناسب میان دولت های عضو، توسعه همکاری موثر در امور سیاسی، اقتصادی، بازرگانی، علم و تکنولوژی، فرهنگ، آموزش، انرژی، حمل و نقل، حفاظت از محیط زیست و سایر حوزه ها، همکاری با یکدیگر برای حفظ صلح منطقه ای، امنیت و ثبات و تشویق ایجاد یک نظم سیاسی و اقتصادی بین المللی جدید که ترسیم کننده دموکراسی، عدالت و عقلانیت باشد، ازجمله اهداف اصلی این پیمان محسوب می شود.
ورود روسیه به سازمان همکاری شانگهای نتیجه طبیعی مذاکرات چین و روسیه در مورد مسائل مرزی و ایجاد اعتماد در زمینه امور نظامی در مناطق مرزی و بسط همکاری استراتژیک میان دو کشور بود. در واقع مساله امنیت در مناطق مرزی، زمزمه های جدایی طلبی برخی نواحی، نفوذ تدریجی امریکا در منطقه، حضور افراطیون مذهبی در آسیای مرکزی، مقابله با قاچاق مواد مخدر، کالا و تسلیحات ازجمله علایق روسیه برای حضور در سازمان همکاری شانگهای و نزدیکی بیشتر به چین بود.
برای چین نیز مسائل امنیتی همچون تضمین تمامیت ارضی و وحدت ملی، مبارزه با احساسات قومی گرایی و ایجاد ثبات در مناطق شمال شرقی و تحکیم امنیت در مناطق مرزی و ایجاد محیط مساعد در اطراف، به همراه منافع و ملاحظات اقتصادی، تامین انرژی و رد یکجانبه گرایی امریکا در صدر مناسبات این کشور با روسیه قرار دارد.
نقطه مشترک در روابط روسیه و چین را می توان در مسائل امنیتی و حضور روزافزون ایالات متحده در آسیای مرکزی جست وجو کرد. در واقع اتخاذ سیاست یکجانبه گرایی از سوی دولتمردان کاخ سفید و عدم لحاظ کردن منافع دیگر کشورها در منطقه، روابط روسیه و چین را نیز تحت الشعاع خود قرار داده است. از این رو روسیه و چین، ضمن مخالفت با سیاست های یکجانبه گرایانه امریکا خواهان چند قطبی شدن و اتخاذ سیاست های چند جانبه گرا هستند.
در هر حال به رغم آنکه ایران، مشکلات و مسائل ناشی از انقلاب و ویرانی های جنگ تحمیلی را از سر گذرانده و در مسیر پیشرفت گام برمی دارد، همچنان با ایالات متحده امریکا تعارضات ساختاری و ایدئولوژیکی بسیاری دارد. از این رو به عنوان یک قدرت منطقه ای، خود را به عنوان نیرویی ضد هژمون در مقابل ایالات متحده قرار داده است.
روسیه نیز به عنوان کشوری که بحران های اقتصادی، امنیتی و سیاسی دهه 90 را به لطف درایت پوتین از سر گذرانده، اینک در فکر تثبیت هژمونی خود در منطقه و در میان جمهوری های شوروی سابق است و البته در این راه با گسترش نفوذ ایالات متحده در منطقه و تبعات حاصل از آن دست به گریبان است.
جمهوری خلق چین نیز اگرچه تا حد بسیار زیادی از مواضع کمونیستی پیشین کناره گرفته و اینک در بازار های بزرگ دنیا رقیبی جدی و البته تهدیدی بزرگ برای صنایع و تجارت دیگر ملل ازجمله اروپا و امریکا محسوب می شود، اما همچنان در برخی مسائل مهم منطقه ای و جهانی دارای تعارضات و تضاد منافع با ایالات متحده است. چشم انداز محور ضد هژمونیک
در نگاه نخست، اگر چه ایران و روسیه و چین هر سه روابط قابل توجه تجاری دارند و یا در مورد سوریه موضع نسبتا مشترکی دارند، آنها را نمی توان سه کشور متحد دانست. مداخلات نظامی مسکو در اوکراین و ضمیمه کردن شبه جزیره کریمه به روسیه، اختلافات ارضی چین در دریای جنوب چین و برنامه هسته ای ایران از مهمترین چالش های کنونی سیاست خارجی هر سه کشور هستند. اما هیچکدام از این کشورها از موضع دیگری در این پرونده ها حمایت نکرده اند و در بهترین حالت موضع بی طرفانه داشته اند.
با این حال در نگاهی عمیق تر می توان در میان ایران، روسیه و چین از ویژگی هایی همچون عدم تداخل و تضاد منافع در مناطق تحت نفوذ یکدیگر، تعارض با سلطه هژمونیک ایالات متحده، میل و رغبت برای مبدل شدن به هژمونی منطقه ای و برخورداری از تمدن کهن و همسایگی فرهنگی و تاریخی به عنوان نقاط اشتراک قابل اتکایی یاد کرد که می تواند هر سه کشور را در یک محور استراتژیک و ضدهژمون گردهم آورد.
بر این اساس تمایل ایران و روسیه به برقراری اتحاد استراتژیک و افزایش سطح همکاری های اقتصادی و سیاسی و همچنین تمایل ایران و چین به گذار از پیوندهای اقتصادی به شراکت امنیتی می تواند تا حد زیادی مواضع دو کشور را در قبال هژمون گرایی ایالات متحده آمریکا هماهنگ و همسو نماید. علاوه بر این تمایل روسیه و چین به برقراری یک نظم سیاسی و اقتصادی جدید در نظام بین الملل نیز می تواند سلطه هژمونیک آمریکا را با چالش های جدی مواجه نماید.
• دکتر شعیب بهمن
نوشتن دیدگاه