کد خبر: 37253
منتشر شده در یکشنبه, 22 بهمن 1396 10:13
این طرح چند هدف استراتژیک درازمدت را دنبال میکرد: - جلوگیری از بازسازی و ظهور دوبارهء روسیه به عنوان یک ابرقدرت جهانی - که وارث هزاران کلاهک هستهای است از اتحاد شوروی.- مهار اتحادیه اروپا به عنوان یک رقیب اقتصادی و سیاسی آمریکا.- جلوگیری از تبدیل شدن چین به یک ابرقدرت جهانی. اتاقفکرهای سیاست...
این طرح چند هدف استراتژیک درازمدت را دنبال میکرد:
- جلوگیری از بازسازی و ظهور دوبارهء روسیه به عنوان یک ابرقدرت جهانی - که وارث هزاران کلاهک هستهای است از اتحاد شوروی.- مهار اتحادیه اروپا به عنوان یک رقیب اقتصادی و سیاسی آمریکا.- جلوگیری از تبدیل شدن چین به یک ابرقدرت جهانی.
اتاقفکرهای سیاست خارجی آمریکا برای رسیدن به این سه هدف استراتژیک کلیدی٬ راهکار واضحی را ارائه دادند که برخی از جزئیات آن در سندی به نام (Project For The New American Century) «پروژهء قرن جدید آمریکایی» موجود است. مهمترین راهکار ارائه شده در این سند: تسلط بر منطقهء خاورمیانه است.
خاورمیانه گلوگاه انرژی جهان است. همسایهء روسیه. همجوار اروپا. محل تقاطع سه قارهء بزرگ جهان. طراحان «نظم نوین» حضور گستردهء نظامی آمریکا در این منطقه و تسلط یافتن کامل بر آن را قدمی لازم برای احقاق هر سه هدف بزرگ استراتژیک خود برای «قرن جدید آمریکایی» میدانند.
بزرگترین مانع در برابر طرح تسلط بر خاورمیانه٬ وجود کشورهای بزرگ پُرجمعیت٬ پُراستعداد و صاحب تاریخ و تمدن در منطقه است که اگر مجال رشد و شکوفایی بیابند٬ خود تبدیل به قدرتهای اقتصادی٬ نظامی٬ توسعهیافته و مصرفکننده انژری میشوند که حضور یک هژمون خارجی در منطقهشان را برنمیتابند. به همین دلیل٬ در طرح «پروژه برای قرن جدید آمریکایی» (PNAC) منطقهء خاورمیانه باید به دهها کشور کوچک و ضعیف و وابسته و بیهویت تجزیه شود که هیچ کدام توان یا ارادهء ایستادگی در برابر هژمونی آمریکا را ندارند وتسلیم ارادهء «صاحبان» قرن جدید هستند.
اما چگونه میتوان در زمان صلح «لشکرکشی» به یک منطقه در هزاران کیلومتری مرزهای آمریکا را توجیه کرد؟ چگونه میتوان افکار عمومی آمریکا و جهان را راضی کرد که به کشورهایی که هیچگونه تعرض نظامی به آمریکا نکردهاند و هیچ تهدید نظامی برای این کشور محسوب نمیشود٬ دهها هزار سرباز و نیروی نظامی ارسال نمود؟ پاسخش سادهاست: واژهسازی
«واژهسازی» یعنی خلق یک «واقعیت» مجازی با استفاده از استعارههای زبانی برای زمینهسازی و توجیه سیاستهای جنگطلبانه و مداخلهجویانه خارجی در افکار عمومی.
جرج لیکاف (George Lakoff) - محقق و استاد مشهور زبانشناسی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا - اصطلاح «War on Terror» «جنگ علیه ترور (وحشت)» که توسط دولت جرج بوش به منظور زمینهسازی برای لشکرکشی آمریکا به افغانستان و عراق خلق شده بود را اینگونه تشریح میکند (نقل به مضمون):
«مفهوم واقعی کلمهء "جنگ" رویارویی نظامی بین کشورهاست. و در "جنگ علیه ترور" هم ما در واقع به رویارویی تمام عیار نظامی علیه کشورها می رویم. اما با پنهان کردن این هدف پشت اصطلاح "جنگ علیه ترور (وحشت)" به افکار عمومی چنین القا شده که ما برای مقابله با یک حالت روانی (وحشت) میتوانیم از ارتشمان استفاده کنیم»
«در اصطلاح "جنگ علیه ترور" از واژه "ترور" (وحشت) استفاده شده و نه "تروریسم" یا "تروریست". چون اگر مثلاً میگفتم "جنگ علیه تروریستها" مفهومش این بود که به جنگ یک تعداد معینی «تروریست» میرویم که در مدت زمان مشخصی نابود خواهند شد و جنگ به پایان خواهد رسید. اما وقتی از واژهء "ترور" (وحشت) استفاده میکنیم که مفهومی انتزاعی است٬ دست خودمان را برای تداوم جنگ و اشغال و حضور نظامی نامحدود باز میگذاریم.»
استفاده از فن «واژهسازی» برای زمینهسازی و توجیه سیاستهای جنگطلبانه و سلطهگرانه و مداخلهجویانه و پنهان کردن انگیزههای استراتژیک اصلی در پشت این واژهها٬ از شیوههای نسبتاً جدید سیاستورزی در عصر رسانه و ارتباطات است.
این شیوه البته مختص به لشکرکشی آمریکا به افغانستان و عراق نیست. کافی است این روزها به ادبیات سیاسی در شبکههای اجتماعی فارسیزبان توجه کنیم تا با انبوهی از واژههایی مواجه شویم - که هرچند شاید در نگاه اول جذاب و واقعگرایانه به نطر برسند - اما پشتشان سیاستهایی نهفته است که سازندگان این واژهها به عمد از نظر خوانندگان پنهان میدارند.
مثلاً تقسیم جریانهای منتقد سیاسی داخل ایران به «#استمرارطلب»٬ «#تحولخواه»٬ «#سرنگونطلب/ #برانداز».
هر چند ممکن است این واژهها در یک فضای انتزاعی با ایدهآلهای بخشی از جامعه سازگار باشند یا نظرات کلی آنها همخوانی داشته باشد٬ اما بیشک سیاستها و جریانهایی واقعی که پشت این واژهها مجازی پنهان شده٬ در صورتی که برای افکار عمومی شفاف شود٬ قطعاً از حمایت مردم برخوردار نخواهند بود.
- #استمرارطلب: هدف از این واژه بهرهبرداری از نارضایتی بخشی از جامعهء ایران از شکستها و ناکامیهای جناح موسوم به «اصلاحطلبان»٬ به منظور مایوس کردن جامعه از هرگونه تلاش برای ایجاد تغییر از «درون» است.
جریانهای جنگطلب که این واژه را ساختند خود در نوشتههایشان بیان داشتهاند که اصطلاحطلبی را «خندق»ی در برابر مداخلهء نظامی خارجی در ایران میدانند و ایجاد یک اجماع بینالمللی برای مداخلهء نظامی علیه ایران را مشروط به نابودی جریان اصلاحطلبی در داخل کشور خواندهاند.
- #تحولخواه: این واژه یک مفهوم بسیار کلی است که هر جناح و جریانی میتواند خود را با آن توصیف کند. کمتر جریان یا فعال سیاسی وجود دارد که ادعای «تحولخواهی» نداشته باشد٬ چرا که «تحولخواهی» ماهیت سیاستورزی است. اما جریانهایی که این واژه را خلق کردهاند و در آن را در شبکههای اجتماعی تزریق نمودهاند هرگز به دنبال تحول «مثبت» در ایران نبودهاند و همواره در برابر چنین تحولاتی مقاومت و کارشکنی کردهاند.
آنها همان جریانهایی هستند که در زمان مذاکرات هستهای تمام تلاش خود را برای ایجاد خلل در روند مذاکرات بکار بردند٬ برای تشدید تحریمهای اقتصادی به دولتهای خارجی نامه نوشتند و هرگونه مشارکت سیاسی ملت را همواره تحقیر نمودهاند. منظور آنها از «تحولخواهی» پذیرفتن تحریمهای اقتصادی و انزوای سیاسی و مداخلهگری خارجی در کشور است.
- #سرنگونطلب یا #برانداز: این واژه به ظاهر نارضایتی بخشی از جامعه نسبت به کلیت نظام را نمایندگی میکند. اما در واقع دقیقاً ترجمهء فارسی سیاست «Regime change» در ادبیات سیاسی آمریکاست. اصطلاح «Regime change» در سیاست خارجی آمریکا مفهومی جز براندازی یک نظام سیاسی از طریق نابودی زیرساختهای اقتصادی کشور (تحریمهای «فلجکنندهء» )٬ تلاش برای تشدید تفرقههای قومی٬ ایجاد جنگ داخلی٬ حمایت از گروههای تروریستی و تجزیهطلب و نهایتاً مداخلهء مستقیم نظامی٬ ندارد.
امروز٬ در عصری که ما در آن زندگی میکند٬ باید به این واقعت آگاه باشیم که در عرصهء سیاست - چه داخلی و چه خارجی - هیچ واژهای به مفهوم عام و مطلقش استفاده نمیشود. در پشت تمام واژههایی که وارد ادبیات سیاسی کشور میشوند٬ جریانهای سیاسی با اهداف و مقاصد خاص خودشان وجود دارند. اگر به دنبال تحولات مثبت در کشور هستیم٬ باید حتی در عرصهء واژهها از جریانهای جنگطلب و افراطی رها و مستقل باشیم.
نوشتن دیدگاه