کد خبر: 45455
منتشر شده در جمعه, 11 خرداد 1397 06:28
لاکچری در زبان فارسی معادل تجملات و اشرافی بودن می باشد ولی از کاربردی ترین معانی آن « تجربه احساس لذت» است. اگر با انجام کاری حس لذت و منحصر به فرد بودن را در آن تجربه کرده باشی نشانه هایی از لاکچری بودن را در آن می توان دید . فروردین 1356 با داشتن 17 سال به جرم توزیع نوارهای انقلابی و سخنرانی ها...
لاکچری در زبان فارسی معادل
تجملات و اشرافی بودن می باشد ولی از کاربردی ترین معانی آن « تجربه
احساس لذت» است. اگر با انجام کاری حس لذت و منحصر به فرد بودن را در آن
تجربه کرده باشی نشانه هایی از لاکچری بودن را در آن می توان دید .
فروردین 1356 با داشتن 17 سال به جرم توزیع نوارهای
انقلابی و سخنرانی ها امام خمینی و دکتر شریعتی بازداشت شدم و چون سنم زیر 18 سال
بود در کانون اصلاح و تربیت نگهداری می شدم و یادم می آید که جای خوب و غذای خوب و
فرارازکارهای مربوط به زندان متعلق به زندانیانی با جرم های سنگین و جوانان شرور آن
موقع بود و افراد دیگر از ترس آزار و اذیت ؛ فرمانبردار و در خدمت مسئولان بند بودند
. لکن بعد از گذشت سال ها ، به نقل از
خبرنگار جام جم با زندانیان لاکچری بیشتر
آشنا شدم وحساسیت ناراحت کننده ام تحریک شد گرچه از حیث اشتغال به امروکالت که
دارم با فضای زندان ها آشنا هستم وکتاب پژواک
زندان را هم به همین منظور نوشتم و می
دانستم زیر پله ها و بغل دیوارخوابیدن ها ، قیمت های خاص خود را دارد و بعضی هم از غذای
زندان استفاده نمی کنند و از بوفه و یا از منزلشان غذا برایشان می آورند اما از
نوع لاکچری زندان وزندانی به وسعت این روزها مطلع نبودم . خبرنگارجام جم در گزارش خود آورده است :
« پشت دیوارهای بلند زندان، پشت آن درهای آهنی بزرگ که
نفوذ ناپذیر به نظر میرسد، پشت این ساختمانها که خفهاند و دلگیر و پُر یاس، یک
عده دارند زندگی میکنند، به معنی واقعی، با تلفظ درستش، حتی بریز و بپاش میکنند،
خوب میخورند، عالی میپوشند، خوب انعام میدهند، حتی خوب با پول، آدم میخرند»
و در ادامه می نویسد :
« بعضی از شهردارها مخصوص بند
اختصاصیاند وبطور ویآیپی به برخی زندانیان خدمات میدهند. مثلا در یکی از بندهای زندان ، مردی که پمپبنزیندار
است یک گماشته خصوصی دارد که همه کار برایش میکند، هفتهای200 هزار تومان هم میگیرد
و سه وعده غذای روز را مهمان اوست. و سه طلافروشی که کارشان جعل سکه و دلار بوده و
یک رئیس بانک متخلف، دو خدمتکار دارند که حتی برایشان آشپزی میکنند. روزنامههای
روز میرسد دست این چهار نفر، مجلههای باطله اما سهم بقیه زندانیان میشود . »
زندانها تنگ است، یعنی آنقدر آدم تویشان جمع شده که
جمعیت در آنها لول میزند. رئیس سازمان زندانها می گوید سرانه فیزیکی هر زندانی
که باید 13 متر باشد حالا پنج متر کمتر است.
ماجرای کف خوابی
و تخت خوابی در زندانهم ، روایتی شنیدنی دارد
.
« این گونه است که تختها فروشی می شود. تخت اجارهای هم هست.
هرزندانی دو سال بعد از ورودش به زندان صاحب تخت میشود، یعنی نوبت تختخوابیاش
بعد از دوسال و حتی بیشتر میرسد، ولی در زندانها هستند کسانی که از راه نرسیده،
هنوز عرق خشک نکرده و رحل اقامت نیفکنده، صاحب تخت میشوند، معمولا نیز تختهای
طبقه پایین نه طبقه دو و سه
ومواردی چون فروش 500.000 تومانی تخت خواب برای یک شب از
نمونه های شایع در زندان هاست که لاکچری های زندان از آن لذت می برند
زندانیانی که فعلا پول قلنبه نمیخواهند و دنبال درآمد
مستمرند، تخت را هفتهای 500 هزار تومان
اجاره داده و کسی دیگر350 هزار تومان بابت روزی سه ساعت کرایه میگیرد.»
داستان کسانی که این تختها را اجاره میکنند یا میخرند
همان حکایت لاکچریبازی در کوچه و بازار شهرهایمان می بینیم ، جماعتی که همانند روزگار آزادیشان مثل
ریگ پول خرج میکنند و نمایش قدرت میدهند، همانها که اگر خدمتکار مخصوص نداشته
باشند برای شستشوی هر تکه لباسشان به زندانیان داوطلب دستمزد میدهند، هرکیلو
برنج هندی را به قیمت برنج ایرانی میخرند، میوه فصل میخورند، روزی سه بار غذا
سفارش میدهند و هزینه تلفنشان در هفته میرود بالای150هزار تومان .
مجرمان گردنکلفت موادمخدر دست و دلبازانه پول خرج میکنندو
برای نمایش قدرت مالیشان تختهای طبقه اول که به نام زاغه معروف است برای آنهاست، اینها یک
جفت دمپایی را میخرند 400 هزار تومان، دربعضی بندهای خاص حتی تا یک و نیم میلیون
و یک تیشرت معمولی صد هزار تومان. اینها چیزهایی است که برخی خانوادههای
زندانیان هنگام ملاقات میآورند ولی زندانی دل از آنها میکند و به قیمت گزاف میفروشد
تا پولی جمع کند؛ این رسم زندان است .
گردنکلفتها یی هستند که با تیپ های مختلف در زندان ظاهرمی شوند ، اینها لباس مخصوص هواخوری دارند، صبح یک دست و
عصر یک دست، غذای سفارشی میخورند و نان شیرمال و بربری داغ و شیرینی می آید سر سفره شان . اما شگفت تراین که عطر میخرندبه قیمت
گران بعضیها را یک میلیون وبعضی های دیگر را تا دو میلیون .
اما حکایت پول خرج کردنهای زندانیانی که چراغ تریاکشان
همیشه روشن است نیز شنیدنی است.
« درندامتگاه
زندانیان موادمخدر، آنهایی که اهل نئشگیاند این روزها برای یک گرم شیشه 400 هزار
تومان پول میدهند و برای یک گرم هروئین 70 هزارتومان. این قیمتها تقریبا پنج شش
برابر قیمتهای شوش و مولوی و پاتوقهای بدنام تهران است.»
حال تصور کنیم و جواب
دهیم « علم بهتر است یا ثروت » خیالمان راحت باشد که عدالت در زندان وزندانیان ایران
زمین نیز همانند بیرون و همه جای سرزمینم
، قربانی ثروت و زور شده است . اگر زندان هم می خواهیم باید یاصاحب زر باشیم و یا
صاحب زور !!!
ما که هیچکدام را
نداریم سعی کنیم از هر خطا و تخلفی دوری کنیم که مجبور نشویم گماشته های لاکچری
های زندان شویم . من که دیگر با مسئولان حکومت سخن نمی گویم چون از اثرگذاریش
ناامید شده ام ولی خودمان بدانیم که آرامش
و عزت هر کدام از ما دوری کردن از صاحبان ژن های خوب در هر مقام وموقعیتی است و
آهسته بریم و آهسته بیاییم که لاکچری ها شاخمان نزنند .
وبدانیم لاکچری های
بیرون ودرون زندان دستشان در دست یکدیگر است و با یکدیگر در شرکت سهامی خاصی که
خود ارکان آن هستند کار می کنند و در یک تصمیم نانوشته با یکدیگر جابجا می شوند که
نسل شان منقرض نشود
دکترمرتضی بهشتی، حقوقدان و پژوهشگر
نوشتن دیدگاه