تصورش از مأمور امنیتی هم تصور خطایی است. او تفاوت مأمور امنیتی و قداره‌بند را نمی‌داند. مثل گنده‌لات‌ها مردم را تهدید می‌کند که «خودتو نگه دار و گر نه می‌دم نگهت دارنا» و در ادامه برای محکم‌کاری اضافه می‌کند «جیک نزن» و همزمان انگشت سبابه‌اش را به نشانه‌ی تهدید مقتدرانه طرف مخاطبش می‌گیرد. درست مثل آن جوک مشهور که می‌گفت «حرف نزن! جواب بده!» او هم توقع دارد مردم بی این که جیک بزنند جواب کلیشه‌ای پرسش‌های کلیشه‌ایش را بدهند تا اگر از تیغ و تبر دروازه‌بانی ته‌سوزنی سیما گذشت پخش شود. او نمی‌داند بدون جیک زدن حتی نمی‌شود آن جواب‌های کلیشه‌ای را داد. اگر فیلم این برخورد را ندیده‌اید، از من بشنوید و نبینید. بی این که تخصصی در مورد سلامت روان داشته باشم گمان می‌کنم این حجم از توهین و تحقیر برای سلامت هر بیننده‌ای مضر است. اما اگر دیده‌اید، به این فکر کنید که این مأمور غیرمعذور از چه راهی به رسانه‌ی ملی رسیده است؟ راه‌های ورود به سازمان صدا و سیما چیست؟ چرا مهمان برنامه‌ای اگر رنگ لباسش یا طول موی سرش یا هر چیز خصوصی دیگرش به گمان بیمار بعضی نامتعارف باشد - و مگر نامتعارف بودن جرم است؟ - آن برنامه یا ضبط نمی‌شود یا پخش نمی‌شود، اما این آدم با این احوال و گفتار و رفتار گنده‌لاتی مورد وثوق است و پیشانی سازمان؟ فردا البته تکذیب و توضیح آغاز خواهد شد. فردا همه خواهیم دانست که طرف مظلوم و صبور و ستمدیده و تحت فشار ماجرا همین کسی است که می‌گوید «جیک نزن» و شهروندی که به سانسور مشکوک است همان اژدهای هفت‌سری است که باید سرش به سنگ کوفته شود و گر نه همه‌ی ما را به آتش پلشتش خواهد سوزاند. فردا همه خواهیم دانست که فیلم آغاز و پایانی دارد که از قصد بریده شده و در آن آغاز یا در آن پایان آن شهروند یک لحظه انگشتش را در بینیش کرده و مامور مظلوم سازمان صدا و سیما از این توهین آشکار عنان از کف داده و حق داشته عصبانی شود و حالا هم که چیزی نگفته، اصلا شوخی کرده و شهروندی که شوخی نمی‌فهمد همان بهتر که برود بمیرد یا دست کم برود از جلوی چشمان مبارک مامور نازنین سازمان گم شود. فردا همه‌ی این توضیح‌ها و تکذیب‌ها خواهد آمد، اما کسی به یک سوال ساده بر سبیل شوخی و بی هیچ ضمانت اجرایی پاسخ نخواهد داد. این سوال که البته ما خود را نگه خواهیم داشت و جیک هم نخواهیم زد، اما کی این آقای مأمور غیر معذور را نگه خواهد داشت؟