۱۱ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۸ آیا در منابع روایی عامه، خبری از بحث های پیرامون حضرت ولی عصر(عج) وجود دارد؟ آنها کلاً منکراند یا اینکه اخبار و حرف هایی را دارند؟ به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر جلسه پنجم از سلسله مباحث مهدویت است که توسط حجت الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی ایراد شده است. سوالی که مطرح است این است که آیا در منابع روایی عامه، خبری از بحث های پیرامون حضرت ولی عصر(عج) وجود دارد؟ آنها کلاً منکراند یا اینکه اخبار و حرف هایی را دارند؟ در مقام پاسخ به این مسئله ما از عامه دو حرف را نقل می کنیم. اول اینکه نام برخی از کتب را می بریم که اینها اختصاصاً در مورد امام عصر به رشته تحریر در آمده است. دوم اینکه برخی از کتب را نام می بریم که در ضمن آنها پیرامون امام زمان مطالبی آمده است. از جمله این کتاب ها، کتاب «البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان» اثر علاءالدین علی ابن حسام معروف به متقی هندی است که او صاحب کنزالعمال است. در این کتاب ۲۷۰ حدیث در رابطه با امام زمان جمع آوری شده است. کتاب دوم «البیان فی اخبار صاحب الزمان» اثر محمد گنجی شافعی است. احادیث مربوط به امام عصر در این کتاب حدود ۷۰ حدیث است. اما ویژگی این کتاب چیست؟ به رغم انکار ولادت امام عصر از طریق علمای عامه که اعتقاد دارند اگر بناست حضرت مهدی بیاید هنوز به دنیا نیامده است، محمد گنجی شافعی که این کتاب را نوشته است به رغم مسئله ای که ذکر شد، ۲۵ امین باب یعنی آخرین بابی که ایشان در این کتاب آورده در مورد «فی الدلاله علی جوار بقا مهدی حیا» نوشته است. او اخباری را جمع آوری کرده که اثبات می کند که امکان دارد که امام به دنیا آمده و دارای طول عمر باشد. وقتی راجع به طول عمر صحبت می کند به طور ضمنی در بردارد که ولادت امام را قبول دارد. او می گوید که انبیایی داریم که دارای طول عمر بوده اند مثل جناب خضر و حضرت عیسی. بنابراین هیچ استبعادی وجود ندارد که امام عصر هم چنین طول عمری داشته باشد. گنجی شافعی می گوید «هیچ امتناعی در بقا مهدی وجود ندارد به دلیل اینکه حضرت عیسی، الیاس و خضر که از اولیا خدا هستند زنده هستند و دجال و ابلیس که از دشمنان خدا می باشند هم زنده هستند.» وقتی ابلیس که تمرد کرد زنده است، چه امتناعی وجود دارد که خدا حیات را به ولی خودش ولو طولانی عنایت کند؟ گنجی شافعی ادامه می دهد «زنده بودن اینها به وسیله قرآن و سنت اثبات شده، آنگاه که بر این موضوع اتفاق کردند، زنده بودن مهدی را انکار می کنند. پس به سخن هیچ عاقلی بعد از این توجه نمی شود در اینکه باقی بودن مهدی را انکار کند.» یعنی می گوید چطور زنده بودن کسانی که ذکر شد را قبول دارید ولی در مورد حضرت مهدی(عج) انکار می کنید. الان مخالفین کتاب می نویسند و می گویند مهدی(عج) عجیب ترین دروغ تاریخ است. در حالی که علما و دانشمندان عامه هم در مورد امام زمان حدیث آورده اند و کتاب جمع کرده اند و حتی مسئله طول عمر را مطرح کرده اند. سومین کتاب «عقدالدرر فی اخبار المنتظر» مربوط علی ابن عبدالعزیر مقدسی است. صاحب کتاب در مقدمه انگیزه تالیف کتاب را می نویسد. می گوید دو عقیده مردود وجود دارد و من می خواستم آن دو را برطرف بکنم. او می نویسد «فساد زمان و مشکلات و گرفتاری مردم و مایوس شدن آنها از اصلاح اوضاع و وجود کینه ها بین آنها تا قیامت استمرار ندارد و از بین رفتن این مشکلات با ظهور و خروج مهدی حاصل می گردد، برخی این مسئله را به طور کلی رد می کنند.» او ادامه می دهد «برخی دیگر نیز گمان می کنند جز عیسی، مهدی ای وجود ندارد» مولف به تفصیل این دو دیدگاه را مردود دانسته است. از منابع روایی مطالبی را آورده که ظلم تمام شدنی است و آن کسی که این را پایان می دهد حضرت عیسی نیست. روایات معتبری را از منابع اهل سنت می آورد که عیسی پشت سر امام زمان نماز می خواند. ایشان کتاب خود را در ۱۲ باب تنظیم کرده است. آخرین کتابی که معرفی می کنم کتاب «العرف الوردی فی اخبار المهدی» نوشته ملاجلال سیوطی است. سیوطی از مهمترین دانشمندان عامه در زمنیه های مختلف مثل تفسیر، ادبیات و... است. این کتاب منحصراً در مورد امام عصر جمع آوری شده است. ایشان می نویسد «در این کتاب احادیث وارد شده راجع به مهدی را جمع کرده ام و چهل حدیثی که حافظ ابونعیم آن ها را ذکر کرده به صورت خلاصه آورده ام و آنچه را او نیاورده به آن افزدوم.» مجموعه احادیث در این کتاب بالغ بر ۲۰۰ حدیث است. ما ۴ کتاب را در این باب معرفی کردیم که در منابع عامه منحصراً در مورد امام زمان به رشته تحریر در آمده است. در جلسه گذشته کتابی را با عنوان «سیمای مهدی در قرآن و حدیث» را معرفی کردیم که گفتیم نویسنده محترم تقریبا ۲۴۹ کتاب از عامه معرفی می کند که در ضمن آنها مطالبی را پیرامون حضرت مهدی(عج) آورده اند. چه ابن عربی در کتاب فتوحات، چه ملاجلال بلخی شاعر در مثنوی اش، چه جناب دوانی فیلسوف در کتابش و چه شخصیت هایی که مورخ بوده اند یا محدث بوده اند از جمله ملاجلال سیوطی که ذکر کردیم. این ۲۴۹ کتاب از عیسی ترمذی صاحب سنن ترمذی در جلد۳، مسلم ابن حجاج نیشابوری صاحب صحیح مسلم جلد۴، ابن عربی در فتوحات مکیه جلد۳، احمد حنبل یکی از چهار رهبر فقهی اهل سنت در مسند جلد۳، متقی هندی در کنزالعمال جلد۱۴، مسعودی در مروج الذهب جلد۴، دیاربکری مالکی در تاریخ الخمیس جلد۲، قندوزی در ینابیع الموده جلد ۲، ابن اثیر جزری در جامع الاصول جلد ۱۴، ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه در جلد ۲، خوارزمی در مقتل الحسین صفحه ۹۲ جلد۱، محب الدین طبری در ذخایرالعقبی صفحه ۱۳۶، صباغ مالکی در فصول المهمه صفحه ۲۹۲، ابن خلکان در وفیات الاعیان جلد۱، سبط ابن جوزی در تذکره الخواص و کتاب های دیگری که زیاد اند. بنابراین احدی نمی تواند بحث از امام زمان در روایات عامه را انکار کند. در ادامه برخی از روایات عامه در این زمینه را می خوانیم. ما نمی خواهیم حقانیت امام عصر را اثبات کنیم که امام عصر بر حق است چون در منابع عامه هم آمده است، خیر. می خواهیم بگوییم کسی نمی تواند وجود حضرت را انکار کند و بگوید آن حضرت وجود ندارد چون در منابع عامه در مورد آن خبر آمده است. بحث وحدت جداست و بحث منابع و معارف حرف دیگری است. بالاخره ما نمی توانیم از این حقایق عدول بکنیم. ما این حقایق را فتنه انگیز نمی کنیم بلکه بیان می کنیم. راوی ای در منابع عامه وجود دارد به نام جابر ابن سمره. از او هم در مسند حنبل روایت نقل می کنیم و هم در صحیح مسلم. در کتاب صحیح مسلم آمده است که جابر ابن سمره می گوید «سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ (ص) یَقُولُ لایَزالُ الاِسلامُ عَزیزاً اِلی اِثْنی عَشَرَ خَلیفَهً – ثُمَّ قالَ کَلِمَهً لَمْ اَفْهَمْها! فَقُلْتُ لاَبی ما قالَ؟ فَقالَ کُلُهُمْ مِنْ قُریْشٍ» یعنی اسلام پیوسته عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه بر مسلمانان حکومت کنند، سپس سخنی فرمود که من نفهمیدم، پس به پدرم گفتم پیامبر چه فرمود؟ گفت، فرمود تمام آنها از قریشند. عزیز از صفات حضرت حق است و معنی شکست ناپذیر می دهد. شیطان هم به عزت خدا قسم خورده و معلوم می شود اسم مهمی است. خود خدا هم وقتی می خواهد مطالب مهم را بیان کند به عزتش قسم می خورد. از همین راوی روایت در همین مضمون در کتاب مسند هم هست. «لا یزال هذا الامر ظاهراً علی من ناواه لا یضرّه مخالف ولا مفارق حتی یمضی من امّتی اثناعشر خلیفه من قریش» او می گوید شنیدم که پیامر در حجه الوداع فرمودند این دین همواره بر دشمنان خود چیره است. مخالفان و آنهایی که جز دین بودند و از آن جدا شدند هم به آن ضرری نمی رسانند. مادامی که دوره ۱۲ خلیفه و جانشینان من بگذرد و تمام آن ۱۲ نفر از قریش هستند. عامه کتاب دیگری دارند به نام مستدرک علی صحیحین نوشته حاکم نیشابوری است. اهل سنت یک کتاب صحیح مسلم و یک کتاب صحیح بخاری دارند. حاک نیشابوری بر مبنای این دو نفر و ملاک آنها در گزینش روایات، روایاتی را اضافه کرده است. آنها به هر دلیلی ممکن نخواسته باشند بنویسند و یا این روایات را ندیده اند که بنویسند. بر ملاک آنها این روایات اضافه شده جز روایات معتبر خواهد بود. راوی شخصی است به نام ابی جحیفه. او می گوید «کنت مع عمی عند النبی (صلی الله علیه وآله) فقال : لا یزال أمر أمتی صالحا حتی یمضی اثنا عشر خلیفه. ثم قال کلمه وخفض بها صوته ، فقلت لعمی – وکان أمامی – : ما قال یا عم؟ قال: یا بنی قال: کلهم من قریش» جا دارد که بحث کنیم این ۱۲ نفر چه کسانی هستند. یک کتاب به نام «غیبة» داریم که برای شیخ طوسی است. ایشان روایت را عبدالله بن عمر نقل می کند. عبدالله عمر پسر خلیفه دوم اهل سنت است. شخصی به نام اصبحی می گوید من از عبدالله بن عمر شنیدم «سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یقول یکون خلفی اثنا عشر خلیفة.» بعد از من ۱۲ جانشین خواهد بود. قرآن کریم می فرماید هر چه پیامبر می گوید اخذ کنید، خب آن ۱۲ جانشین که پیامبر فرمودند چه کسانی هستند؟ این سوالات باعث می شود که ما پیرامون وچود نازنین امام عصر پژوهش کنیم. حدیث بعدی را عبید الله ابن عمر بن عاص از عبدالله ابن عمر نقل می کند که در همین معنای حدیث قبل است. در منابع شیعه در همین زمینه در کتاب بحار الانور و کتاب اختصاص شیخ مفید روایت آمده است. ابن عباس می گوید از رسول خدا شنیدم «مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ اِعْلَمُوا أَنَّ لِلَّهِ بَاباً مَنْ دَخَلَهُ أَمِنَ مِنَ اَلنَّارِ فَقَامَ إِلَیْهِ أَبُو سَعِیدٍ اَلْخُدْرِیُّ فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ اِهْدِنَا إِلَی هَذَا اَلْبَابِ حَتَّی نَعْرِفَهُ قَالَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ سَیِّدُ اَلْوَصِیِّینَ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ أَخُو رَسُولِ رَبِّ اَلْعَالَمِینَ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَی اَلنَّاسِ أَجْمَعِینَ مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَسْتَمْسِکَ بِالْعُرْوَةِ اَلْوُثْقی اَلَّتِی لاَ اِنْفِصامَ لَها فَلْیَسْتَمْسِکْ بِوَلاَیَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّ وَلاَیَتَهُ وَلاَیَتِی وَ طَاعَتَهُ طَاعَتِی مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَعْرِفَ اَلْحُجَّةَ بَعْدِی فَلِیَعْرِفْ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَتَوَلَّی وَلاَیَةَ اَللَّهِ فَلْیَقْتَدِ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ اَلْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّیَّتِی فَإِنَّهُمْ خُزَّانُ عِلْمِی فَقَامَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِیُّ فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا عِدَّةُ اَلْأَئِمَّةِ فَقَالَ یَا جَابِرُ سَأَلْتَنِی رَحِمَکَ اَللَّهُ عَنِ اَلْإِسْلاَمِ بِأَجْمَعِهِ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ اَلشُّهُورِ وَ هِیَ عِنْدَ اَللّهِ اِثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اَللّهِ یَوْمَ خَلَقَ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضَ  وَ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ اَلْعُیُونِ اَلَّتِی اِنْفَجَرَتْ لِمُوسَی بْنِ عِمْرَانَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ حِینَ ضَرَبَ بِعَصَاهُ اَلْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اِثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً وَ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ نُقَبَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَی وَ لَقَدْ أَخَذَ اَللّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اِثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً  - فَالْأَئِمَّةُ یَا جَابِرُ أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ اَلْقَائِمُ.» یعنی ای مردم! بدانید برای خداوند دری است که هر کس داخل آن شود از آتش جهنم و ترس قیامت در امان است، سپس ابو سعید خدری بلند شد، و عرض کرد: ای رسول خدا! ما را به سوی آن در، راهنمائی فرما تا بشناسیم آن را، حضرت فرمودند: آن در، علی بن ابی طالب علیهما السلام سید الوصیین و امیر المومنین و برادر رسول رب العالمین و جانشین او بر تمام مردم جهان است.ای گروه مردم! هر کس دوست دارد که چنگ زند بر دستگیرهی محکمی که هرگز جدا نشود، باید به ولایت و دوستی علی (ع) چنگ زند، زیرا که ولایت علی (ع) ، ولایت من است، و اطاعت از او اطاعت از من است، ای گروه مردم! هر کس میخواهد حجت پس از من را بشناسد، باید علی بن ابی طالب علیهما السلام را بشناسد، ای مردم! هر کس به ولایت خداوند خوشنود است، باید اقتدا به علی بن ابی طالب علیهما السلام کند، زیرا که او گنجینهی علم و دانش من است، ای مردم! هر کس دوست دارد که خدا را دیدار کند در حالی که از او خوشنود است، باید همهی ائمه علیهم السلام را دوست بدارد. پس جابر بن عبدالله برخاست و عرض کرد: امامان چند نفرند؟ حضرت فرمودند: ای جابر! خدا تو را رحمت کند، از همهی اسلام از من سوال کردی، شمارهی امامان به شمارهی ماهها در نظر خداوند، دوازده تاست، در کتاب خدا از آن روزی که آسمان و زمین را آفرید، شمارهی امامان به تعداد چشمههائی است که برای موسی بن عمران (ع) پدید آمد، هنگامی که عصایش را به زمین زد دوازده چشمه جاری شد، و شمارهی آنان به تعداد نقیبان بنی اسرائیل است، که خدای تعالی میفرماید: «وَ لَقَدْ اَخَذَ اللَهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً»، و امامان، ای جابر! دوازده نفرند، اول آنان علی بن ابی طالب علیهما السلام و آخرشان حضرت قائم (ع) می باشد. کد خبر 4309495 برچسب‌ها مطالب بیشتر از سراسر وب '); })(document);