کد خبر: 53378
منتشر شده در یکشنبه, 07 مرداد 1397 21:00
به گزارش جام نیوز، شیخ حسنعلی اصفهانی رحمه الله فرزند علی اکبر فرزند رجبعلی مقدادی اصفهانی رحمه الله، در خانواده زهد و تقوی و پارسائی چشم به جهان گشود، پدر وی مرحوم ملاّ علی اکبر، مردی زاهد و پرهیزگار و معاشر اهل علم و تقوی و ملازم مردان حق و حقیقت بود و در عین حال از راه کسب، روزی خود و خانواده...
به گزارش جام نیوز، شیخ حسنعلی اصفهانی رحمه الله فرزند علی اکبر فرزند رجبعلی مقدادی اصفهانی رحمه الله، در خانواده زهد و تقوی و پارسائی چشم به جهان گشود، پدر وی مرحوم ملاّ علی اکبر، مردی زاهد و پرهیزگار و معاشر اهل علم و تقوی و ملازم مردان حق و حقیقت بود و در عین حال از راه کسب، روزی خود و خانواده را تحصیل می کرد و آنچه عاید او می شد، نیمی را صرف خویش و خانواده می کرد و نیم دیگر را به سادات و ذراری حضرت زهرا علیها السلام اختصاص می داد.
در سال 1269 هجری قمری، دختری به وی عنایت شد که مادرش تا چهار ماه پس از وضع حمل حتی قطره ای شیر در سینه نداشت و آنچه دوا و دعا کردند، مؤثر نیفتاد. تا یکی از دوستان، او را به سوی مردی صاحب نفس به نام حاج محمد صادق تخته پولادی هدایت کرد.
ملاعلی اکبر به دلالت دوست خود، به حضور حاجی رسید و عرض حاجت نمود. حاجی به وی دستور داد تا هر چه دعا و دوا برای زوجه اش گرفته است، از وی دور سازد و خود، در حبّه نباتی بدمید و فرمود تا آن را به زوجه خود بخوراند. با انجام دستور حاجی، پس از ساعتی شیر از سینه زن جریان یافت و به خارج راه گشود و همین امر سبب ارادت فراوان ملا علی اکبر به مرحوم حاج محمّد صادق(ره) گردید و مدت بیست و دو سال خدمت ایشان را به عهده گرفت و در این مدت، تحت تربیت و ارشاد وی به مقاماتی معنوی نائل آمد.
ملا علی اکبر در شهر، به کسب خود اشتغال می ورزید و در عین حال حوائج آن مرد بزرگ را نیز فراهم می ساخت و شبهای دوشنبه و جمعه به خدمت او می رفت و در تخت پولاد بیتوته می کرد.
از طرف دیگر مرحوم ملا علی اکبر که فرزند پسر نداشت، عهد کرده بود که به اعتاب مقدسه مشرّف و متوسل شود تا خداوند پسری به او کرامت فرماید، این سفر که در سال یازدهم از خدمت او به مرحوم حاجی محمد صادق اتفاق افتاد با حامله شدن عیالش پایان پذیرفت و حاجی قبل از تولّد فرزند به او بشارت پسری داده و سفارش کرده بود که آن پسر را «حسنعلی» نام گذارد.
در سحرگاه یک شب که ملا علی اکبر در تخت پولاد، به خدمت استاد خود سرگرم بود، خبر شادی بخش تولّد نوزاد را از استاد خود می شنود و مجدداً در مورد نامگذاری کودک به «حسنعلی» توصیه می گردد.
مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی شب دوشنبه و یا جمعه نیمه ماه ذی القعدة الحرام سال 1279 هجری قمری با بشارت قبلی مرحوم حاجی محمّد صادق در اصفهان در محلّه معروف به جهانباره که گویند میهمانسرای سلطان سنجر بوده است، دیده به جهان می گشاید.
تحصیلات و اساتید
حاج شیخ حسنعلی اصفهانی از آغاز نوجوانی خود، به کسب دانش و تحصیل علوم مختلف مشغول شدند، خواندن و نوشتن و همچنین زبان و ادبیات عرب را در اصفهان فرا گرفتند و در همین شهر، نزد استادان بزرگ زمان، به اکتساب فقه و اصول و منطق و فلسفه و حِکم پرداختند.
از درس فقه و فلسفه عالم عامل مرحوم آخوند ملا محمد کاشی فایده ها بردند و فلسفه و حکمت را از افاضات ذی قیمت مرحوم جهانگیرخان و تفسیر قرآن مجید را از محضر درس مرحوم حاجی سید سینا پسر مرحوم سید جعفر کشفی و چند تن دیگر از علماء عصر آموختند.
سپس برای تکمیل معارف به نجف اشرف و به کنار مرقد مطهر حضرت امیرالمؤنین علیه السلام مشرف شدند. در این شهر، از جلسات درس مرحوم حاجی سید محمد فشارکی و مرحوم حاجی سید مرتضی کشمیری و ملا اسماعیل قره باغی استفاده می کردند.
فرزند ایشان نقل می کند: مرحوم پدرم، خود نقل می فرمود: نخستین روزی که برای زیارت و درک حضور مرحوم حاجی سید مرتضی کشمیری به محل سکونت ایشان در مدرسه بخارائیها رفتم، اتفاقاً روز جمعه بود و کسی را در صحن و سرای مدرسه نیافتم که جویای اطاق آن مرد بزرگ شوم؛ ناگهان از داخل یکی از حجرات دربسته، صدائی شنیدم که مرا با نام، نزد خود می خواند، بسوی اطاق رفتم، مردی در را به روی من گشود و فرمود: بیا، کشمیری منم.
آیت الله شیخ حسنعلی اصفهانی رحمه الله و عشق به اهل بیت علیهم السلام
فرزند ایشان از قول پدر نقل می کند: وقتی مصمم شدم که به نجف اشرف رحل اقامت افکنم، لیکن در آن هنگام که در یکی از اطاقهای صحن عتیق رضوی در مشهد، به ریاضتی سرگرم بودم، در حال ذکر و مراقبه، دیدم که درهای صحن مطهر عتیق بسته شد و ندا بر آمد که حضرت رضا سلام الله علیه اراده فرموده اند که از زوار خویش سان ببینند.
پس از آن، در محلی جنب ایوان عباسی، کرسی نهادند و حضرت بر آن استقرار یافتند و به فرمان آن حضرت درب شرقی و غربی صحن عتیق گشوده شد، تا زوّار از در شرقی وارد و از در غربی خارج گردند. در آن زمان دیدم که پهنه صحن مالا مال از گروهی شد که برخی به صورت حیوانات مختلف بودند و از پیشاپیش حضرتش می گذشتند و امام علیه السلام دست ولایت و نوازش بر سر همه آن زوار حتی آنها که به صور غیر انسانی بودند، می کشیدند و اظهار مرحمت می فرمودند.
پس از آن سیر و شهود معنوی و مشاهده آن رأفت عام از امام علیه السلام، بر آن شدم که در مشهد سکونت گزینم و چشم امید به الطاف و عنایات آن حضرت بدوزم. پدرم، پس از ذکر این واقعه، محل استقرار کرسی امام علیه السلام را برای مدفن خود، پیش بینی و وصیت فرمودند و بالاخره به خواست خدا، قبل از اذان صبح دوشنبه، در همان نقطه مبارک مدفون شدند.
فضایل و کرامات
آنان که خدا را شناختند، تنها جسمشان در دنیا با مردم و قلبشان همیشه در نزد خداست و اگر لحظه ای از او چشم فرو بندند، روحشان از شوق دیدار او در قالب جسم تاب نیاورد... آن ها که امین ودایع اویند و مخزن اسرار و معدن انوارش، آن قدر بر عبودیت که هدف و غایت خلقتشان بود، پای فشردند تا به کنه و حقیقت آن دست یافتند و محبتش در سراسر وجودشان رسوخ کرد تا آنجا که خدا نیز آنان را به دوستی پذیرفت و ذکر لبشان این شد: الهی بک هامَت القُلوبُ الوالِهه وَ عَلی مَعرفَتِک جُمِعت العُقولُ المتباینه فلا تطمئن القلوب إلا بِذکرک ولا تسکن النفوس إلا عند رؤیاک.
و او در ایاک نستعین اش صادق بود که وقتی برایش سجاده و رختخوابی هدیه فرستادند، گفت: سجاده را به خاطر سیادت شما که رعایت حرمتش را بر خود واجب می دانم، می پذیرم؛ ولی به رختخواب نیازم نیست؛ زیرا که 25 سال است که پشت و پهلو بر بستر استراحت ننهاده ام... و او محب صادق و پاکباز بود که معشوق در عوض این پاکبازی، لذتی از انس و قرب خود را به او نمایانده بود... به صاحب کرامت، شیخ حسن علی نخودکی اصفهانی...
نصایح و نکته های اخلاقی
به مناسبت سالروز ولادت این سالک زاهد، به دیدار امام خمینی(ره) با ایشان به نقل از آیتالله موسی شبیری زنجانی اشاره میشود: حاج حسنعلی نخودکی که رضوان خدا بر او باد انکار به داشتن علم(کیمیا) نکرد بلکه به امام رحمه الله فرمودند: اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول می دهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جائی به کار نبرید؟ امام خمینی رحمه الله که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان می بارید. سر بزیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمی توانم چنین قولی به شما بدهم.
حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام رحمه الله شنید رو به ایشان کرد و فرمود: حالا که نمی توانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد می دهم و آن اینکه: بعد از نمازهای واجب یکبار آیة الکرسی را تا «هوالعلی العظیم» می خوانی. و بعد تسبیحات فاطمه زهراسلام الله علیها را می گویی و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را می خوانی. و بعد سه بار صلوات می گویی و بعد سه بار آیه مبارکه «و من یتّق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکّل علی الله فهو حسبه إنّ الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شیء قدراً» را می خوانی این از کیمیا برایت بهتر است. [1]
[1]. مجله بشارت، ش ۵۸، صادق زینی لشکاجانی
نوشتن دیدگاه