کد خبر: 55071
منتشر شده در جمعه, 02 شهریور 1397 13:25
به گزارش جام نیوز، خداوند متعال در قرآن کریم، در آیات 33 تا 35 سوره زخرف با بیانی بسیار تکان دهنده کم ارزشی متاع دنیوی را بیان میکند. در حقیقت اين آيات بیانگر نظام ارزشى اسلام و عدم معيار بودن مال و ثروت و مقامات مادى برای سعادت و خوشبختی انسان است. این آیات و توضیح و تفسیر آن از تفسیر نمونه: (1)...
به گزارش جام نیوز، خداوند متعال در قرآن کریم، در آیات 33 تا 35 سوره زخرف با بیانی بسیار تکان دهنده کم ارزشی متاع دنیوی را بیان میکند. در حقیقت اين آيات بیانگر نظام ارزشى اسلام و عدم معيار بودن مال و ثروت و مقامات مادى برای سعادت و خوشبختی انسان است.
این آیات و توضیح و تفسیر آن از تفسیر نمونه: (1)
وَ لَوْ لا أَن يَكُونَ النَّاس أُمَّةً وَحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتهِمْ سقُفاً مِّن فِضةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَيهَا يَظهَرُونَ(۳۳) وَ لِبُيُوتهِمْ أَبْوَباً وَ سرُراً عَلَيهَا يَتَّكِئُونَ(۳۴) وَ زُخْرُفاً وَ إِن كلُّ ذَلِك لَمَّا مَتَعُ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ الاَخِرَةُ عِندَ رَبِّك لِلْمُتَّقِينَ(۳۵/زخرف)
«اگر تمكن كفار از مواهب مادى سبب نمى شد كه همه مردم امت واحد [ همگی گمراه] شوند ما براى كسانى كه كافر مى شدند خانه هائى قرار مى داديم با سقفهائى از نقره و نردبانهائى كه از آن بالا روند! و براى خانه هاى آنها درها و تختهائى (زيبا و نقرهای ) قرار مى داديم كه بر آن تكيه كنند. و انواع وسائل تجملى ، ولى تمام اينها متاع زندگى دنياست و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهيزگاران است .
در آیه اول منظور از می فرماید نردبانهایی که از آن بالا روند، اصل وجود پله هاى فراوان دليل بر عظمت بنا و داشتن طبقات متعدد است. «سقُف » جمع سقف است. سپس مى افزايد «علاوه بر اين، براى خانه هاى آنان درها و تختهائى قرار مى داديم كه بر آن تكيه كنند» (و لبيوتهم ابوابا و سررا عليها يتكؤن ). ممكن است اين جمله اشاره به درها و تختهاى نقره باشد كه چون در آيه قبل در مورد سقفها آمده در اينجا از تكرار آن خوددارى شده ، و نيز ممكن است وجود درها و تختهاى متعدد (با توجه به اينكه ابوابا و سررا نكره است و در اينجا براى اهميت آمده ) خود دليل بر عظمت آن قصرها باشد، زيرا هرگز براى يك خانه محقر درهاى متعدد نمى گذارند، اين مخصوص قصرها و خانه هاى مجلل است، و همچنين وجود تختهاى بسيار.
باز به اين هم اكتفا نكرده مى افزايد: علاوه بر همه اينها «انواع وسائل تجملى و زينت آلات براى آنها قرار مى داديم » (و زخرفا). تا زندگى مادى و پر زرق و برقشان از هر نظر تكميل گردد، قصرهائى مجلل و چند اشكوبه با سقفهائى از نقره، و درها و تختهاى متعدد، و انواع وسائل زينتى، و هر گونه نقش و نگار آنچنانكه مطلوب و مقصود و معبود دنياپرستان است .
سپس مى افزايد: «اما همه اينها متاع زندگى دنياى مادى است و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهيزگاران است » (و ان كل ذلك لما متاع الحيوة الدنيا و الاخرة عند ربك للمتقين ). «زخرف » در اصل به معنى هر گونه زينت و تجمل تواءم با نقش و نگار است ، و از آنجا كه يكى از مهمترين وسائل زينت طلا است به آنهم زخرف گفته شده است ، و اينكه به سخنان بيهوده «مزخرف » مى گويند به خاطر زرق و برقى است كه به آن مى دهند.
كوتاه سخن اينكه اين سرمايه هاى مادى و اين وسائل تجملاتى دنيا به قدرى در پيشگاه پروردگار بى ارزش است كه مى بايست تنها نصيب افراد بى ارزش همچون كفار و منكران حق باشد، و اگر مردم كم ظرفيت و دنياطلب به سوى بى ايمانى و كفر متمايل نمى شدند خداوند اين سرمايه ها را تنها نصيب اين گروه منفور و مطرود مى كرد، تا همگان بدانند مقياس ارزش و شخصيت انسان اين امور نيست.
نكته ها:
اسلام ارزشهاى غلط را درهم مى شكند به راستى تعبيرى رساتر از آنچه در آيات فوق آمده براى درهم شكستن ارزشهاى دروغين پيدا نمى شود، براى دگرگون ساختن جامعه اى كه محور سنجش شخصيت افراد در ثروت و داشته های مادی است، تا آنجا كه تعجب مى كنند چرا محمد يتيم و از نظر مادى فقير به نبوت برگزيده شده ، اساسى ترين كار اين است كه اين چهارچوبهاى غلط ارزشى درهم شكسته شود، و بر ويرانه آن ارزشهاى اصيل انسانى ، تقوى و پرهيزگارى ، و علم و دانش ، ايثار و فداكارى ، شهامت و گذشت بنا شود، در غير اين صورت همه اصلاحات ، روبنائى و سطحى ، و ناپايدار خواهد بود. و اين همان كارى است كه اسلام و قرآن و شخص پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به عاليترين وجهى انجام داد، و به همين دليل جامعه اى كه از عقب افتاده ترين و خرافى ترين جوامع بشرى بود در مدتى كوتاه ، آنچنان رشد و نمو كرد كه در صف اول قرار گرفت .
جالب اينكه در حديثى از پيغمبر گرامى (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در تكميل اين برنامه مى خوانيم : لو وزنت الدنيا عند الله جناح بعوضة ما سقى الكافر منها شربة ماء: «اگر دنيا به اندازه بال مگسى نزد خدا وزن داشت خداوند به كافر حتى يك شربت آب نمى نوشانيد».
امير مؤ منان على (عليه السلام ) نيز در «خطبه قاصعه » سخن را در اين زمينه به اوج رسانده مى فرمايد: ((موسى بن عمران با برادرش وارد بر فرعون شدند در حالى كه لباسهاى پشمين در دست داشتند و در دست هر كدام عصاى (چوپانى ) بود، با او شرط كردند كه اگر تسليم فرمان خدا شود حكومت و ملكش باقى مى ماند، و عزت و قدرتش دوام خواهد يافت ، اما او گفت : آيا از اين دو تعجب نمى كنيد كه با من شرط مى كنند كه بقاى ملك و دوام عزتم بستگى به خواسته آنها دارد، در حالى كه فقير و بيچارگى از سر و وضعشان مى بارد! (اگر راست مى گويند) پس چرا دستبندهائى از طلا به آنها داده نشده است؟ «اين سخن را فرعون به خاطر بزرگ شمردن طلا، و جمع آورى آن، و تحقير پشمينه پوشى گفت». «اگر خدا مى خواست به هنگام بعثت پيامبرانش درهاى گنجها و معادن طلا و باغهاى سبز و خرم را به روى آنان بگشايد مى گشود، و اگر اراده مى كرد پرندگان آسمان و حيوانات وحشى زمين را همراه آنان گسيل مى داشت ، ولى اگر اين كار را مى كرد آزمايش مردم از ميان مى رفت و پاداش و جزا بى اثر مى شد»!.
و در قسمت ديگرى از همين خطبه مى فرمايد: ((مگر نمى بينيد خداوند انسانها را، از زمان آدم تا آخر جهان ، با سنگهائى كه نه زيانى مى رساند و نه سودى ، نه مى بيند و نه مى شنود، آزمايش نموده ، اين سنگها را خانه مقدس خود (كعبه ) قرار داده ، و آن را موجب پايدارى و قوام مردم ساخته است ، آن را در پر سنگلاخ ترين مكانها، و بى گياه ترين نقاط روى زمين ، در تنگناى دره هائى مستقر ساخته ، در ميان كوههاى خشن ، شنهاى متراكم ، چشمه هاى كم آب ، آباديهاى جدا و پر فاصله كه هيچ مركبى به راحتى در آن زندگى نمى كند، و سپس آدم و فرزندانش را فرمان داد كه به آن سو توجه كنند و آن را مركز تجمع خود سازند...)). اگر خدا مى خواست خانه مقدسش و محل انجام مناسك حج را در ميان باغها و نهرها و زمينهاى هموار و پر درخت و آباد كه داراى خانه ها و كاخهاى بسيار و آباديهاى به هم پيوسته ، در ميان گندم زارها و باغهاى پر گل و گياه ، در ميان بستانهاى زيبا و سرسبز و پرآب ، در وسط باغستانى بهجت زا با جاده هاى راحت و آباد، قرار دهد، توانائى داشت ، ولى در اين حالت آزمايش و امتحان ساده تر بود و پاداش و جزا نيز كمتر (و مردم به ارزشهاى فريبنده ظاهرى مشغول مى شدند و از ارزشهاى واقعى الهى غافل مى گشتند).
به هر حال اساس انقلاب اسلامى انقلاب ارزشهاست ، و اگر مسلمانان امروز در شرائطى سخت و ناگوار تحت فشار دشمنان بيرحم و خونخوار قرار گرفته اند به خاطر همين است كه آن ارزشهاى اصيل را رها ساخته ، بار ديگر ارزشهاى جاهلى در ميان آنان رونق گرفته است ، مقياس شخصيت مال و مقام دنيا شده ، و علم و تقوا و فضيلت را به فراموشى سپرده اند، در زرق و برق مادى فرو رفته ، و از اسلام بيگانه شده اند، و تا چنين است بايد كفار اين خطاى بزرگ را بپردازند،
از آیات روشن میشود که نه بهره مند بودن گروهى از كفار و ظالمان از اين مواهب مادى دليل بر شخصيت آنها است ، و نه محروم بودن مؤ منان از آن ، و نه استفاده از اين امور در حد معقول ، به صورت يك ابزار، ضررى به ايمان و تقواى انسان مى زند، و اين است تفكر صحيح اسلامى و قرآنى.
1. برگرفته از تفسیر نمونه، جلد 21 - صص56 - 62
نوشتن دیدگاه