عضو هیات عملی دانشگاه علامه طباطبایی در نشست نقد و بررسی و رونمایی کتاب «شرح مبسوط منطق اشارات» گفت: این کتاب از چند جهت بی نظیر است و زبان بسیار روان بی تکلف و حاشیه ای دارد. به گزارش خبرنگار مهر، غلامرضا ذکیانی، عضو هیات عملی دانشگاه علامه طباطبایی در نشست نقد و بررسی و رونمایی کتاب «شرح مبسوط منطق اشارات» تالیف احد فرامرز قراملکی که به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد با اشاره به دلیل اینکه دکتر قراملکی اشارات را تدریس می کند، گفت: دکتر قراملکی به عبارتی یک جریان منطقی را ایجاد کردند که امروز ما شاهد این جریان منطقی در دانشگاه های مهم کشور هستیم. ذکیانی افزود: این کتاب از  چند جهت بی نظیر است. اولا زبان بسیار روان بی تکلف و حاشیه ای دارد. این نشان دهنده اشراف مولف به متن است. نکته دیگر بحث منطق دو بخشی است که با مبنای فخر رازی که تصور را بسیط می داند آن را قابل تعریف نمی داند. منطق دو بخشی برای او سالبه به انتفاع موضوع می شود که به وضوح در این کتاب آمده است. وی تاکید کرد: دو ایراد اساسی در این شرح وجود دارد؛ ابتدا کم توجهی یا بی توجهی به ارسطو است، یعنی به گمان من با وجود کتاب ارغنون ارسطو باید بیش از اینها به آن اشاره می شد. چراکه بیش از اینها به گردن ما حق دارد و در اشارات و بوعلی و تاریخ منطق باید بیشتر به آن پرداخته می شد. نحوه ارجاعات در این کتاب از یک سبک واحد برخوردار نیست. به عنوان مثال ارسطو، سه نوع ارجاع داریم. وی افزود: اما آنچه که در این کتاب مشهود است؛ تمرکز بر دو تا شرح فخر و خواجه است که انصافا هم این دو بخوبی به اشارات پرداخته اند. استاد دانشگاه علامه گفت: بحث اینکه منطق علم است یا ابزار، چندین بار مطرح شده است، پرسش این است که منطق به تعبیر شیخ الرئیس یا علم است یا ابزار یا هر دو. اگر علم است، پس مقدمه علوم نیست و هر قدر هم که فربه شود اشکالی ندارد. اما اگر ابزار است پس چرا تا این اندازه فربه است؟ چرا باید ۱۰ جلد را خواند تا تازه ابزار من برای سایر علوم شود؟ وی تصریح کرد: در کتاب آمده است که منطق جزو حکمت عملی نیست و حتی ابزار آن هم نیست. پرسش این است، آیا حکمت عملی ابزار دارد یا ندارد؟ نگاه ارسطو به شعر نگاه تخیلی و مجازی و غیرحقیقی نیست، بلکه شعر را از تاریخ حقیقی تر می داند. وی یادآور شد: در بحث مقولات نویسنده می گوید که چالش بوعلی این نیست که تحولات برای منطق مفید نیست تا طوسی استدلال بوعلی را خروج از انصاف علمی بیانگارد و وضعیت مشابه را در طب و سایر صناعات به میان آورد. اما فکر می کنم چالش بوعلی را نه تنها مفید نمی داند بلکه می گوید مضراست ودر شفا هم این را می گوید. اما نمی دانم چراکه در اینجا اینگونه ایراد را به طوسی گرفته اند. اما چرا مقولات در ابتدای ارغنون آمده است؟ به نظرم دلیل داشته است و حقیقت این است که مقولات از منطقه ارسطو قابل حذف نیست و کسی که مقدمه این کا را فراهم می کند فرفوریس است. مقولات ارسطو مبتنی بر جوهر اول است  و برای اینکه مبنای معرفت شناسی برای حدود و مفاهیمش ایجاد کند از آنجا شروع می کند. تا اینکه بگوید که هیچ حدی تهی نداریم و هر حدی ناظر به یک فرد خارجی است. ذکیانی گفت: اساس حرف ارسطو بر روی جوهر اول است. بنابراین دارد برای منطق مبنای معرفت شناسی ایجاد می کند. اساس ایثاغوجی انکار جوهر اول است یعنی به جوهر نمی پردازد و ایثاغوجی مقدمه ارغنون می شود و در اشاره و شفا آمده است و در همان جا موجب شد که بوعلی بگوید که این مقدمه ذهن را مشوش می کند و ذلمقدمه را اخراج کرد و بلکه خودش را قسیم قیاس کرد. بنابراین در تبدیل منطق ۹ بخشی به دو بخشی بحث بسیار جدی تر است. به نظرم با فرفوریس این عدول شروع شد و ابن سینا در اشارات میوه آن را چید و به سنت منطق سینوی تبدیل شد.