حجت الاسلام رضا رمضانی، امام جمعه هامبورگ در خطبه های این هفته نمازجمعه هامبورگ به تشریح مفهوم ایمان و رابطه آن با علم و عقل پرداخت. به گزارش خبرگزاری مهر، متن خطبه های این هفته نمازجمعه هامبورگ به امامت حجت الاسلام رمضانی در ادامه از نظر می گذرد؛ از آنجا که دین در اصلاح فرد و جامعه تأثیرگذار است، حقیقتاً معارف دینی نیز در فکر و باور هر فردی که به آنها معتقد باشد اثرگذار است. این معارف به لحاظ ارزشی و عملی نیز در زندگی شخصی افراد اثر می گذارد، چراکه جامعه از افراد تشکیل می شود و اصالت مستقلی ندارد، لذا به طور طبیعی این موضوع در جامعه نیز اثرگذار خواهد بود. به همین جهت واضح و روشن است که زندگی و نگاه کسی که به خدای تعالی اعتقاد دارد، با فردی که هیچ اعتقاد و باوری نسبت به خداوند متعال ندارد متفاوت است. به بیان دیگر زندگی مؤمنانه با حیاتِ بر مبنای انکار، عدم اعتقاد، و عدم ایمان کاملاً متفاوت است. از این رو «حیات دینی» به یک معنا حیاتِ بر اساس ایمان به حقایق دینی است. لذا مناسب است نکات مهمی دربارۀ ایمان و حیات مؤمنانه مورد اشاره قرار گیرد. مفهوم ایمان و حقیقت آن ایمان از مادۀ «امن» و به معنای اعتقاد، گرویدن، تصدیق، انقیاد، و امنیت می باشد. همچنین راغب اصفهانی در تبیین واژه «ایمان» می نویسد: «ایمان یعنی پذیرفتن حق و تصدیق آن و این امر، با اجتماع چه چیز تحقق می یابد: اعتراف قلبی، اقرار زبانی و عمل بر طبق آن». امیرالمومنین(ع) نیز در بیانی نورانی حقیقت ایمان را این گونه معرفی نموده است: «سَأَلتُ النَّبِیَّ(ص) عَنِ الإِیمانِ‏؟ قالَ: تَصدیقٌ بِالقَلبِ و إقرارٌ بِاللِّسانِ‏ و عَمَلٌ بِالأَرکانِ؛ از پیامبر(ص) پرسیدم: ایمان چیست؟ فرمود: «تصدیق با دل و اقرار با زبان و عمل با اندام‏ها». این بیان در حقیقت اصطلاح شرعی ایمان است، بدین بیان که ایمان اعتقاد قلبی، اقرار زبانی، و عمل کردن اعضا به ارکان دین و قبول شریعت می باشد. بنابراین بر اساس آنچه که طرح گردید، می توان در تعریف واژۀ «ایمان» گفت: این واژه عبارت است از آن باور و اطمینان قلبی که عمل از لوازم قطعی آن است. لذا اگر باور بدون عملِ متناسب با آن باشد، آن ایمان واقعی نخواهد بود. به همین جهت خدای تعالی در آیه ای نورانی در تبیین این موضوع می فرماید: « لاتَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فی‏ قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ؛ هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی‏یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند؛ آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده، و آنها را در باغهایی از بهشت وارد می‏ کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است، جاودانه در آن می ‏مانند؛ خدا از آنها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند؛ آنها «حزب اللَّه» اند؛ بدانید «حزب اللَّه» پیروزان و رستگارانند». لذا پیامبر اکرم(ص) به ابوذر فرمودند: «یَا أَبَا ذَر... مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنَ الْإِیمَانِ بِهِ وَ تَرْکِ مَا أَمَرَ أَنْ یُتْرَکَ؛ ای ابوذر، هیچ چیز در نزد خداوند، محبوب تر از ایمان به او و خودداری از آنچه نهی می کند، نیست». به همین جهت بسیار روشن است که خاستگاه ایمان، فطرت و نیاز واقعی بشر است نه ترس و جهل و مانند آن؛ چرا که ایمان به خدا سبب می شود انسان به آرامش و امنیت برسد، زیرا خدای تعالی در قرآن کریم در این خصوص می فرماید: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش می‏ یابد». لذا کسی که از یاد خدا اعراض و دوری کند، زندگی بر او سخت خواهد بود. چرا که مطابق تصریح این آیه شریفه «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً‏؛ و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت‏»، چنین فردی در زندگی خود دچار مشقت و سختی خواهد شد. بر این اساس در حیاتی که ایمان باشد نشاط، انگیزه، آرامش و شوق و امید به زندگی خواهد بود، زیرا ایمان یک درجه از اسلام بالاتر است و هرچند با اسلام در ظاهر شریک است، امّا در باطن چنین نیست. چه اینکه امام صادق(ع) در بیانی که سماعة بن مهران ناقل آن است، در تبیین این موضوع می فرماید: «قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) أَخْبِرْنِی عَنِ الْإِسْلَامِ وَ الْإِیمَانِ أَ هُمَا مُخْتَلِفَانِ فَقَالَ إِنَّ الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامَ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَانَ فَقُلْتُ فَصِفْهُمَا لِی فَقَالَ: الْإِسْلَامُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ التَّصْدِیقُ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) بِهِ حُقِنَتِ الدِّمَاءُ وَ عَلَیْهِ جَرَتِ الْمَنَاکِحُ وَ الْمَوَارِیثُ وَ عَلَی ظَاهِرِهِ جَمَاعَةُ النَّاسِ وَ الْإِیمَانُ الْهُدَی وَ مَا یَثْبُتُ فِی الْقُلُوبِ مِنْ صِفَةِ الْإِسْلَامِ وَ مَا ظَهَرَ مِنَ الْعَمَلِ بِهِ وَ الْإِیمَانُ أَرْفَعُ مِنَ الْإِسْلَامِ بِدَرَجَةٍ إِنَّ الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ فِی الظَّاهِرِ وَ الْإِسْلَامَ لَایُشَارِکُ الْإِیمَانَ فِی الْبَاطِنِ وَ إِنِ اجْتَمَعَا فِی الْقَوْلِ وَ الصِّفَةِ؛ به ابو عبد اللَّه صادق(ع) گفتم: مرا از حقیقت اسلام و ایمان با خبر سازید: آیا با هم اختلاف دارند؟ ابو عبد اللَّه گفت: ایمان، حاوی اسلام است. اما اسلام حاوی ایمان نیست. من گفتم: توضیح بفرمائید. ابو عبد اللَّه گفت: اسلام، یعنی گواهی به وحدانیت اللَّه، و تصدیق به رسالت رسول اللَّه(ص) با اسلام، خون مسلمانان محفوظ می‏ماند و بر همین اساس، سنت ازدواج و سهام ارث برقرار می‏ گردد. توده مردم نیز بر ظاهر اسلام حرکت می‏ کنند. ولی ایمان، یعنی رهیابی به حق و نقش گرفتن صفت اسلام در دلها و آثار عملی آن. ایمان، یک درجه از اسلام برتر است. ایمان، با اسلام ظاهری ملازم است. اما اسلام، با ایمان باطنی ملازم نیست، گر چه اسلام و ایمان، از حیث تعریف و توصیف برابر اند. رابطه علم و ایمان ایمانی که در حیات دینی مطرح می شود بواسطۀ علم به معنای معرفت به نشانه های حق، به دست می آید. چرا که این علم گاهی از تجربه حاصل می شود، گاهی از راه تعقل و استدلال، و گاهی از راه شهود؛ لذا به همین جهت است که قرآن تفکر در آیات آفاقی و انفسی و مطالعۀ احوال گذشتگان را برای تقویت ایمان مورد تأکید قرار می دهد. و همۀ این موارد حکایت می کند که علم و ایمان رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند. «أَ وَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّی وَ إِنَّ کَثیراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَکافِرُون؛ آیا آنان با خود نیندیشیدند که خداوند، آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است جز بحق و برای زمان معیّنی نیافریده است؟! ولی بسیاری از مردم لقای پروردگارشان را منکرند‏». با توجه به آیات و روایات علم بدون ایمان همانند یک تیغ در کف زندگی است، چرا که ایمان بدون علم به تعصب و کوری منجر می شود. و به عکس تعامل ایمان و علم باعث رشد و تعالی و ترقی انسان می شود. زیرا ایمان و عقل دوستی دیرینه داشته، و باعث عروج و سلوک آدمیان به سوی حق می باشند. لذا در بیانی نورانی از حضرت علی(ع) در این خصوص آمده است: «الْعَقْلُ خَلِیلُ الْمُؤْمِن؛ خرد، دوست مؤمن است‏». و اهمیت این موضوع بدین جهت است که از مهمترینین فلسفه های اصلی بعثت پیامبران ـ که بر پایه ایمان است ـ شکوفا سازی عقل و بهره وری از نیروهای آن می باشد.«وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ؛ و توانمندی‏های پنهان شده عقل‏ها را آشکار سازند». رابطه عقل و ایمان یکی از واقعیت های مورد پذیرش اسلام اینست که میان عقل و ایمان همسوئی وجود دارد و این دو مکمل یکدیگرند. لذا واضح و روشن است که ایمان بدون عقل به خرافه پرستی منجر می شود. و عقل بدون ایمان به پوچ گرایی ختم می شود. بر این اساس با چراغ و روشنائی عقل است که راههای ایمان برای انسان آشکار می گردد، و در واقع با عقل و اندیشه است که ایمان، دین، و ادب به دست می آید. مؤید این موضوع بیان دقیقی است که از حضرت علی(ع) نقل شده است: «الدِّینُ وَ الْأَدَبُ نَتِیجَةُ الْعَقْل؛ دین داری و رعایت ادب نتیجه عقل است‏». ‏و نیز در همین خصوص فرموده اند: «ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَقَد کَمُلَ إِیمَانُهُ: الْعَقْلُ، وَ الْحِلْمُ، وَ الْعِلْمُ؛ هر که سه خصلت در او باشد، ایمانش کامل است: خرد، بردباری و دانش‏». لذا «شهید مطهری» در خصوص رابطۀ ایمان و عقل می نویسد: «قرآن هرگز نمی گوید اگر می خواهی ایمان پیدا کنی عقلت را رها کن قرآن این دو را با یکدیگر منافی نمی بیند. و می گوید که تو از طریق عقل خودت قدم بردار و از طریق تهذیب نفس هم قدم بردار و از این دو به نتیجه خواهی رسید». همان طور که میان «علم، عقل، ایمان»، تعامل وجود دارد، میان «ایمان و عمل» رابطه ای بسیار قوی برقرار است. زیرا عمل از لوازم قطعی ایمان است، و در قرآن کریم در بسیاری از موارد ایمان همراه عمل صالح آمده است. «إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ؛ مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام می‏دهند». چون در حقیقت اعمال انسان عامل عزّت و ذلّت وی می شوند. و بر همین اساس اسلام ملاک پذیرش عمل را ایمان داشتن به آن کار، به همراه نیت پاک می داند. لذا هر عمل خیری که از نظر فرهنگ اسلامی سبب تحسین فاعل آن شود، مطابق فرهنگ غنی قرآن کریم، مورد ستایش قرار می گیرد.    «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعی‏ لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً؛ و آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند ـ در حالی که ایمان داشته باشد ـ سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد».