فرارو- وقتی می‌گوییم آموزش، ناخودآگاه پرورش هم در ذهنمان کنارش می‌نشیند. با این‌حال به نظر می‌رسد این واژه حلقه مفقوده این روزهاست. همان گم‌شده‌ای که قرار بود بُعدِ دوم مدارس باشد، اما نیست. دیده‌ها و شنیده‌ها می‌گویند دانش‌آموزان ما در مدارس "تربیت" نمی‌شوند؛ چه بسا "بی‌تربیت" شوند. به گزارش فرارو، چندی‌پیش وزیر سابق آموزش‌وپرورش به بی‌توجهی به امرِ تربیت در مدارس اشاره کرد. سید کاظم اکرمی معتقد است "کارکرد مدارس در امرِ تربیت زیر 50 درصد است، چون "ما بیش از 300 هزار زندانی داریم و درصد طلاق و خشونت در کشور ما بسیار بالاست. همه این‌ها نشان می‌دهد افرادی که در این 38 سال تربیت کردیم از لحاظ انسانی و اخلاقی درصد بالایی نیست و موفق نبوده‌ایم". این روال البته قرار است تغییر کند. فخرالدین دانش‌آشتیانی وزیر آموزش و پرورش به موضوعِ پرورزش علاقه زیادی دارد و قرار است آن را در مدارس جای دهد. به گفته او فقدان پرورش دلیل افزایش آسیب‌های اجتماعی میان دانش آموزان است. او در این‌باره توضیح داده "هدفم این است که ابتدا این نگرش را جا بیاندازم که مدرسه فقط جای یاد گرفتن فیزیک، ریاضی و ادبیات نیست، بلکه دانش‌آموز باید تربیت شود و یاد بگیرد با مشکلات زندگی چطور برخود کند". وزارت آموزش و پرورش همچنین سند تحول آموزش و پرورش را که قرار است اجرا شود، سند تربیت معرفی می‌کند. چرا این‌همه بر تربیت تاکید می‌شود؟ در این سال‌ها در مدارس ایران چه گذشته که نگرانی زیادی درباره وضعیت تربیتی و اخلاقی دانش‌آموزان شکل گرفته؟خانم غلامی ناظم بازنشسته یکی از مدارس دخترانه مرکز شهر تهران است؛ مدرسه‌ای در حوالی نظام‌آباد. او از حجم زیاد بی‌هنجاری، بی‌اخلاقی و مشکلات تربیتی دانش‌آموزان به ستوه آمده و می‌گوید: از نظر من هر سال بدتر می‌شود. دانش‌آموزان بی قیدوبند شده‌اند. بارها شده در حیاط یا در راهروهای مدرسه وقتی مکالماتشان به گوشم می‌خورد الفاظ بی‌ادبانه و بعضا رکیک می‌شنوم. نه اینکه همه بچه‌ها این‌چنین باشند، اما درصد زیادی از آن‌ها ادبیات جالبی در شوخی‌ها و تکه‌کلام‌هایشان ندارند. قبلا این اتفاق را در مقاطع بالاتر تحصیلی می‌دیدیم، اما حالا دخترانی که وارد دوره دبیرستان می‌شوند از ابتدا همان کلمه‌ها و واژه‌‌ها را به کار می‌برند. شاید خیلی از آن‌ها حتی معنای حر‌ف‌ها و ناسزاهایی که به شوخی به هم می‌گویند را ندانند. آقای حیدری پدر یکی از دانش‌آموزان مقطع دبستان در شمال شهر تهران است. او نسبت به آن‌چه فرزندش در مدارس یاد می‌گیرد ابراز نگرانی می‌کند: من و همسرم روی تربیت امیر تا پیش از مدرسه خیلی کار کردیم. اما متاسفانه خیلی از آموزه‌هایمان با رفتن او به مدرسه دود شد و به هوا رفت! امیر سوم دبستان است و خیلی زود است که تصاویر جنسی ببیند یا جُک‌های جنسی تعریف کند، اما هربار که از مدرسه می‌گوید کلی روایت این‌چنینی دارد. جز این‌، او تندخو شده؛ پرخاش می‌کند و برای رسیدن به چیزهایی که می‌خواهد دیگر مثل سابق خویشتن‌دار نیست! سارا دانش‌آموز اول دبیرستان در یکی از مدارس غرب تهران است. وقتی از او پرسیدم به‌جز سر کلاس نشستن، امتحان دادن و دیگر کارهای آموزشی در مدرسه چه می‌کنند و چه می‌گویند، گفت: اصولا زنگ‌های تفریح، حرف سرِ کانال‌ها و اینستاگرام خودمان یا بچه‌های دیگر است. من خودم دوست‌پسر ندارم ولی بچه‌ها از دوست‌پسرهایشان تعریف می‌کنند، عکس‌های دوتایی و چت‌هایشان را نشان هم می‌دهند... فحش‌دادن، یا اصطلاحات جدید و تکه‌کلام‌های جنسی را هم بچه‌ها اکثرا از همین دوست‌پسرهایشان یا فیلم‌های اینستاگرامی یاد می‌گیرند و به هم می‌گویند. ولی در کل الان این‌طوری نباشی یا این حرف‌ها را یاد نگرفته باشی خیلی نمی‌توانی با بقیه دوست شوی و حرف بزنی.اما چرا با وجود اینکه هرسال مسئولان سعی می‌کنند تغییر و تحولاتی در مدارس بدهند، بسیاری دانش‌آموزان پس از رفتن به مدرسه، نه‌تنها باری از دوش خانواده کم نمی‌کنند که به آن می‌افزایند؟ مهدی مسلمی‌فر روان‌شناس  در گفتگو با فرارو به این سئوال پاسخ داد. به گفته او ریشه کم‌توجهی به تربیت در معنای کلی به سیاست‌های آموزشی و پرورشی و بی‌توجهی به آن برمی‌گردد. تیشه بر ریشه مدارساو به فرارو گفت: برای درک دلیلِ تغییر رفتار دانش‌آموزان، باید ابتدا به مقدماتی درباره نحوه اداره مدارس و سیاست‌های آن پرداخت. وی ادامه داد: درخصوص مسائل تربیتی در حوزه کلان آموزش‌وپرورش همواره آسیب‌پذیر بوده‌است. آموزش‌وپرورش سیاست کلانی با 4 بخش دارد به نام‌های چشم‌اندازِ آینده، ماموریت، اهداف و ارزش‌ها. مسلمی‌فر بنابر آنچه در سند راهبردی تحول نظام تعلیم و تربیت رسمی جمهوری اسلامی ایران آمده می‌گوید: در بخش ارزش‌ها، گزاره‌هایی وجود دارد که یکی از آن‌ها آموزه‌های قرآن‌کریم و مبحث معنوی است که عملا فعالیت‌ در این‌باره محدود به امور صوری است. و ادامه داد: یا برای مثال مباحثی مربوط به مهدویت با عنوان آموزه‌های بنیادین مهدویت و انتظار وجود دارد که اساسا تعریف مشخصی ندارد. این روان‌شناس همچنین تاکید می‌کند که هرچند در مباحث دینی نیز به مسائل اخلاقی و انسانی توجه نشان داده شده، اما در مدارس این مباحث تنها به صورت صوری وجود دارد که هیچ کمکی به بحث تربیت دانش‌آموزان نمی‌کند. مديرعامل اولين هلدينگ خدمات آموزشي همچنین می‌گوید به جز تاکید بر برگرفته‌شدن تعلیم‌وتربیت در تمام ساحت‌ها از مبانی قرآنی و ائمه معصومین (علیهم سلام) تربیت اجتماعی و سیاسی دیگری که با آموزش‌دهنده کاربلد و متخصص انجام شود در مدارس دیده نمی‌شود. این کارشناس همچنین معتقد است: از طرفِ دیگر افرادی که باید این تربیت را به دانش‌موزان بیاموزند خودشان درگیر مشکلات زیاد اجتماعی هستند. نقش معلم‌ها در سند ملی آموزش و پرورش به‌عنوان هدایت‌کننده معرفی شده، این درحالی‌است که این معلم یا مربی خودش در ابتدا باید نیازها و حیاتش تامین باشد تا بتواند موثر واقع شود. به گفته مهدی مسلمی‌فر درآمد معلم‌ها باید بالا باشد. وی با ذکر مثال از دیگر کشورها گفت: در کشورهای دیگر درآمد سرانه آموزشی معلم‌ها بسیار بیش‌تر است. در آلمان این عدد در حدود 40 هزار دلار است. در استرالیا 30 هزار و 800 دلار، در انگلیس 29 دلار، در ترکیه 17 هزار دلار. حتی در کشورهای رو به افولی مانند چک یا کشورهایی مانند سنگاپور نیز حق معلمان بالاست. در سنگاپور این حق برابر با 34 هزار دلار است. اما در ایران چی؟ بسیار کمتر از این مقدار. این کارشناس تاکید کرد: در کشور ما سیاست آموزشی نامشخص است هرچند اگر دولت چشم‌اندازی را به‌طور مکتوب مشخص کرده باشد. وی اظهار کرد: دولت چشم‌انداز آموزشی را برای سال 1404 مشخص کرده، در حالی که کمتر از یک دهه به آن باقیست و ما فاصله بیش‌تری برای رسیدن به ایده‌آل داریم. آیا مدارس ما در راستای سیاست‌ها حرکت می‌کنند؟ مسلمی‌فر در پاسخ به این سئوال گفت: خیر! چون مدارس ما آنطور که باید و در سند تحول گفته شده نه ظرفیت تصمیم‌سازی برای نظام تعلیم و تربیت را دارند و نه مدیریت نقدپذیر دارند و نه حتی مشارکت‌جو هستند. به گفته او همچنین بد نیست برای نشان‌دادن وضعیت مدارس اشاره‌ای هم به عضویت ایران در انجمن IEA بیاندازیم. ایران آزمون‌های TIMSS وPIRLS را که وضعیت یک مدرسه را ارزیابی می‌کند برگزار می‌کند. اما به چه صورت؟ مدارس ما برای این‌کار از قبل در مدارس کنکورهای این دو آزمون را به راه‌می‌اندازند و تمرین می‌کنند تا در انجمن IEA رتبه خوبی داشته باشد. وی در این‌باره توضیح داد: این یعنی ما تنها به شکل صوری تلاش می‌کنیم تا وضعیت خوبی در مدارس داشته باشیم و با خودمان صداقت آموزشی نداریم. مسلمی‌فر با ذکر این سئوال که "حال در چنین شرایطی آیا انتظار تربیتِ درست در مدارس می‌رود"؟ پاسخ داد: به تایید تمام روان‌شناسان 10 سال اول زندگی و در ایران (به‌دلیل دیر شروع شدن آموزش) تا پایان دوران ابتدایی مهم‌ترین قسمت رشد فردی و اجتماعی و اخلاقی افراد است. به گفته این روان‌شناس و مشاور این درحالی است که ما بخشی به‌نام استعدادیابی در مدارس نداریم؛ اگر هم باشد اجباری نیست. یا مثلا ما تست هوش داریم که تنها بهره هوشی افراد را می‌سنجند. حال آنکه این شیوه سنجیدن هوش در جهان منسوخ شده‌است. وی همچنین ادامه داد: ما آزمون‌های مختلفی در جهان برای ژنتیک، حافظه، استعداد و رفتارهای اجتماعی یک کودک یا دانش‌آموز داریم تا آینده یک فرد بررسی شود، اما در ایران چنین آزمون‌هایی وجود ندارد. وی نتیجه این نوع نظام آموزشی و پرورشی را در این دانست که خانواده‌ها ترجیح می‌دهند تا خودشان فرزندشان را به کلاس‌های مختلف بفرستند. اما حلقه مفقوده تربیت کجاست؟ به گفته مهدی مسلمی‌فر و با توجه به توضیحات قبلی درباره سیاست‌های نظام آموزش و پرورش در ایران تربیت پرده آخر مدارس ما را تشکیل می‌دهد. وی در این‌باره اظهار کرد: در حالی‌که تربیت از دید ما نیاز اساسی انسان امروز است. جای آموزشِ مسئله "مهارت زندگی" و اینکه فرد براساس نیازها و توان‌هایش با دیگران و جامعه ارتباط برقرار کند، از خشم خودش بگذرد، سازگار شود و ... در مدارس ما خالی است. مهدی مسلمی‌فر همچنین با ابراز خوشحالی نسبت به برخی تغییرات جدید گفت: خوشبختانه در سال‌های اخیر واحد درسیِ مهارت زندگی و سواد رسانه‌ای نیز به مدارس اضافه شده اما متاسفانه همان معلمانی آن را آموزش می‌دهند که خودشان مشکلات زیادی دارند و در بسیاری مواقع خود از مهارت کافی زندگی برخوردار نیستند. این رون‌شناس و مشاور در نقد برخی اظهار نظرها توضیح داد: اینکه مدارسِ امروز ما به وضعیت فعلی دچار شده‌اند و پرورش نقشی در این نظام ندارد، نه به شبکه‌های اجتماعی مرتبط است و نه به ماهواره. اشکال در نحوه تربیت ما است. وقتی سیستم آموزش و پرورش ما از چند بعد مختلف دچار مشکلات اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژی است نمی‌توان از دانش‌آموزان انتظار داشت وِب نروند، شارژ اینترنتی نگیرند، لباس نامناسب نپوشند و غیره. وی همچنین تاکید کرد: مشکل دیگری که وجود دارد این است که هرگاه ما از مهارت زندگی در مدارس سخن گفته‌ایم، مسئولان گمان کرده‌اند منافاتی با تربیت دبنی و مذهبی دارد. این در حالی است که در خود دین نیز به داشتنِ مهارت زندگی تاکید زیادی شده‌است. به گفته مسلمی‌فر ما علاوه بر آنکه باید آموزه‌های دینی را در مدارس به‌روز کنیم، باید از روش‌های جدیدی مثل ورود رسانه‌ها به مدرسه حمایت کنیم. نمایش، قصه، انیمیشن، فیلم سینمایی و غیره باید به مدارس ما بیایند. مهدی مسلمی‌فر در انتها گفت: در کنار آن باید شجاعت تعلیم و تربیت را هم داشته باشیم و نترسیم از اینکه خیلی از تصاویر را به دانش‌آموزان نشان دهیم یا اینکه خیلی چیزها را به آن‌ها یاد ندهیم. چون اگر ما به روش درست این‌کار را نکنیم، هم‌نسلی‌های آن‌ها که منابع اطلاعاتی غلطی دارند این‌کار را خواهند کرد؛ همین‌چیزی که امروز می‌بینیم؛ بی‌تربیتی در مدارس.