به گزارش پایگاه 598 به نقل از روزنامه ایران، مجتمع قضایی ونک همانند اغلب اوقات شاهد ازدحام مردم ومراجعان بود. زمانی که نوبت رسیدگی به پرونده مهریه «فخری» پیرزن ثروتمند رسید دختر و پسرش وارد شعبه 262 دادگاه خانواده شدند اما از خودش خبری نبود و وکیلش در دادگاه حضور داشت. از فرزندان این زن سالخورده هم دختر و پسر میانسالش به دادگاه آمده بودند. یکی از دخترانش هم در خارج از کشور زندگی می‌کرد. قاضی «غلامحسین گل آور» نگاهی به پرونده آنها انداخت و رو به زن و مرد گفت:«مادرتان مهریه‌اش را درخواست کرده، با توجه به اینکه پدرتان در قید حیات نیست چه توضیحی دارید؟» زن میانسال که خود را «فتانه» معرفی می‌کرد گفت:«مشکلی نیست. در حساب پدرمان حدود 50 میلیون تومان پول هست که می‌توانید دستور بدهید از آن محل مهریه مادرمان پرداخت شود. اما مشکل مادر ما مهریه نیست...» قاضی پرسید:«پس چه مشکلی در میان است؟» زن جواب داد: «مادر ما در خانه پدری‌مان ساکن است و از آنجا که فقط سه دانگ از این خانه به نام اوست، می‌خواهد با اجرا گذاشتن مهریه‌اش جلوی رسیدگی به پرونده انحصار وراثت پدرمان را بگیرد.» قاضی که به نظر می‌رسید موضوع برایش جالب شده، گفت:«خب اجازه بدهید همانجا سکونت داشته باشد.» زن دوباره جواب داد:«نمی توانیم. چون خواهرم از خارج پیغام داده سهمش را از این خانه می‌خواهد و برادرم هم برای پرداخت مهریه همسرش به پول نیاز دارد و من هم مشکلات خودم را دارم.» در آن لحظه وکیل جوانی که وکالت زن سالخورده را بر عهده داشت به میان بحث آمد و گفت:«جناب قاضی؛ خوشبختانه پدر این سه فرزند، فرد ثروتمندی بوده و جدا از این آپارتمان 10 خانه، مغازه، ویلا و املاک دیگری به ارث گذاشته است. اما متاسفانه هیچ یک از فرزندانش راضی نشده‌اند تا بسته شدن پرونده انحصار وراثت صبر کنند.به همین خاطر نسبت به سه دانگ از سهم خانه پدری‌شان شکایتی مطرح کرده‌اند. من هم هر چه با این سه عضو خانواده صحبت کرده‌ام که دل مادر پیرشان را نشکنند و اجازه دهند چراغ خانه پدری‌شان روشن بماند گوششان بدهکار نیست. باور کنید دیروز که به مادر سالخورده‌شان زنگ زدم تا به دادگاه بیاید متوجه شدم سرماخورده و در این شرایط هیچ کدام از بچه‌ها هم به او سر نزده‌اند...» دراین هنگام پسر زن سالخورده گفت:«من که تهران زندگی نمی‌کنم. یکی از خواهرانمان هم که خارج است. این خواهرم باید به دیدن مادرمان می‌رفت که ظاهراً لجبازی کرده ونرفته.»قاضی به وکیل جوان گفت: «موضوع انحصار وراثت مربوط به این پرونده نیست. مادر سالخورده‌شان یک مهریه 30 هزار تومانی دارد که 50 سال پیش ثبت شده.. بنابراین باید نرخ آن به روز محاسبه شود که چیزی حدود چهل تا پنجاه میلیون تومان می‌شود. از آنجا که اموال کافی برای این منظور موجود است می‌توانید حق موکلتان را دریافت کنید.» وکیل تشکر کرد و ادامه داد:«راستش من از داشتن مادر محروم بوده‌ام و بعد از درگذشت ایشان، پدرم با وجود همه سختی‌ها من و خواهرم را بزرگ کرد و ازدواج هم نکرد. برای همین دوست دارم تا مادر این خانواده در قید حیات است، فرزندانش قدر او را بدانند. به نظرم آنها پرداخت مهریه را هم پیش‌بینی کرده‌اند، چون تا چند ماه پیش خبری از این حساب و مبلغ موجودی‌اش نبود. با این حال از محضر دادگاه درخواست دارم دستور پرداخت اجرت المثل سال‌های زندگی موکلم را هم از وارثان صادر کنید.» قاضی این بار رو به فرزندان زن سالخورده کرد و گفت:«درباره پرداخت اجرت المثل مادرتان اعتراضی ندارید؟» فتانه جواب داد:«مادر ما که معلم بوده و وقتی هم به خانه برمی‌گشت، مستخدمین کارهای منزل را انجام می‌دادند.»قاضی با شنیدن این جملات گفت:«به هر حال هر زنی می‌تواند بابت زحماتی که در خانه می‌کشد از همسرش اجرت المثل طلب کند. حالا اینکه خودش کار کرده یا مستخدم مقوله دیگری است.» پس از آن قاضی چند دقیقه‌ای درباره احترام به پدر و مادر و جبران زحمات آنها در سالمندی حرف زد و سعی کرد فرزندان را به دلجویی از مادرشان ترغیب کند. سپس پایان جلسه را اعلام کرد و از همه حاضران خواست صورتجلسه رسیدگی را امضا کنند. آنگاه فتانه زیر گوش برادرش چیزی گفت و از قاضی پرسید:«اجرت المثل مادرمان چقدر می‌شود؟» قاضی هم توضیح داد که این مبلغ براساس نظر کارشناس تعیین خواهد شد و به اطلاع فرزندان خواهد رسید.