کد خبر: 58325
منتشر شده در سه شنبه, 03 مهر 1397 09:43
حسینیه 598/ زیارت قبور ائمه یکی از مسلمات فرهنگ شیعه است که قابل انکار نیست. شیعیان به دلیل تعلق خاطری که به امامان معصوم خود دارند، مرتب به زیارت میروند و بیش از همۀ مکانهای زیارتی، به کربلا میروند. در طول تاریخ، حرم حسینی همواره ملجأ و مأوای شیعیان بوده و هست. شیعیان از گذشته تاکنون در هر...
حسینیه 598/ زیارت قبور ائمه یکی از مسلمات فرهنگ شیعه است که قابل انکار نیست. شیعیان
به دلیل تعلق خاطری که به امامان معصوم خود دارند، مرتب به زیارت میروند و
بیش از همۀ مکانهای زیارتی، به کربلا میروند. در طول تاریخ، حرم حسینی
همواره ملجأ و مأوای شیعیان بوده و هست. شیعیان از گذشته تاکنون در هر
شرایطی به زیارت کربلا رفته و میروند؛ سختی و مشقت و حتی خطرات سفر را به
جان میخرند؛ وقتی مصمم میشوند، هر مانعی را کنار میزنند تا به هدف
برسند. بهغیر از مناسبتهای ویژه که روز زیارتی مخصوص سیدالشهداست، در
سایر زمانهای سال نیز زائران متعددی به کربلا میروند؛ چرا که زیارت
کربلا شناسنامۀ شیعه است.
در گذر زمان همواره شاهد موانعی هستیم که حکومتهای ظالم بر سر راه زائران
کربلا ایجاد میکردند. در سالهای اولیه پس از واقعۀ عاشورا، زیارت کربلا
سهم بهسزایی در معرفی حق و باطل، یا مظلوم و ظالم داشت. از سال ۶۱ ه.ق
که واقعۀ عاشورا اتفاق افتاد، تا سال ۱۳۲ که حکومت بنی امیه با مرگ مروان
بن محمد (معروف به مروان حمار) به پایان رسید، همواره زوارِ حضرت در مضیقه
بودند و رفتار زشت دستگاه حاکم را تحمل میکردند.
مردمی که به سوی مقبرۀ حسینی میرفتند، با یادآوری آن واقعۀ دردناک
متوجه ظلم و جور بنی امیه میشدند و به سبب مظلومیت آل طاها، متأثر و به
سوی امام معصوم جذب میشدند. زیارت امام حسین (ع) انقلابی در فرد ایجاد
میکرد و در جریان سفر روشنگری اتفاق میافتاد؛ پرده از چهرۀ پلید بنی
امیه کنار میرفت و حقانیت خاندان علی (ع) را آشکار میکرد.
آشکار شدنِ مظلومیت ائمه چنان بالا گرفت که خلفای بنی امیه تصمیم گرفتند
جلوی سیل زائران کربلا را بگیرند. امرای بنی امیه برای مقابله با زائران،
در اطراف کربلا پاسگاههایی تعبیه کردند. نگهبانان این پاسگاهها افرادی
بسیار تندخو و خشن بودند که با زوار برخورد میکردند.[۱]
گاهی اوقات زائران به روستاهای غاضریه و نینوا که در شمال شرقی و جنوب شرقی
حائرحسینی قرار داشت، عزیمت و از این دو دهکده به عنوان پوشش استفاده
میکردند. زوار، آنجا را هدف و مقصد خویش قرار میدادند و بعد از توقف
کوتاهی، پنهانی به سوی قبر شریف میرفتند و اگر به دام شرطههای حکومت
میافتادند، به شدت مجازات میشدند؛ اما عاشقان دلباختۀ اباعبدالله (ع)
دست از زیارت نکشیدند. آنان پیاده و شبانه، پنهان و ترسان، تنها و
دستهجمعی به طرف کربلا میرفتند.
پس از بنی امیه، در زمان عباسیان نیز این موانع کم و بیش وجود داشت. بنی
عباس بعد از آنکه پایههای حکومت خویش را استوار کرد، دست به تخریب قبر
مطهر و برخورد با زائران زد.
چنانچه در تاریخ نقل شده اولین کسی که مرتکب چنین جسارتی شد، منصور دوانقی
بود. از ویژگیهای منصور کینهتوزی نسبت به اهل بیت و فرزندان پیامبر (ص) و
دوستداران آنان بود. ظلم منصور و پردهدری او به جایی رسید که علمای دین
سخت به معارضه با او پرداختند؛ دو تن از رؤسای مذاهب چهارگانۀ اهل سنت
(ابوحنیفه و مالک بن انس) برای مردم مدینه فتوا دادند که بیعت با منصور
مطابق شرع نیست.[۲]
در آن شرایط که مردم به سختی و مشقت به زیارت میرفتند، ترس جان داشتند یا
به عقوبت و شکنجههای سنگینی دچار میشدند؛ تنها موضوعی که راه زیارت را
هموار میکرد، سخنان امام باقر و امام صادق علیهمالسلام بود. ایشان با
بیان ثواب زیارت سیدالشهدا (ع) خصوصاً در هنگام ترس از حاکم، مردم را به
زیارت تشویق میکردند.
زراره از حضرت باقر (ع) میپرسد: «چه میفرمایی دربارۀ کسی که زیارت پدرت
را با ترس انجام دهد؟» امام پاسخ میدهد: «روز قیامت که بیشترین ترس و
وحشت افراد را فرا میگیرد، خدا او را در امان میدارد و فرشتگان به
بشارت با او برخورد میکنند و میگویند: مترس و اندوهگین مباش، که این
روز کامیابی و رستگاری توست.»[۳]
در فاصلۀ زمانی ۷ ساله بین مرگ منصور و به حکومت رسیدن هارون الرشید (۱۵۸ ـ
۱۶۵ ه.ق)، محبان آسودهتر از قبل به زیارت اباعبدالله (ع) میرفتند.
هارون الرشید که در اواخر حکومتش از علاقۀ مردم به اهل بیت و حجم زوار
کربلا مطلع شد، دستور داد آثار حسینی را محو کنند.
بعد از مرگ هارون الرشید تا زمانی که متوکل به حکومت رسید، مردم در امنیت بیشتری بودند و بدون دغدغه به زیارت میرفتند.
در سال ۲۳۲ ه.ق که متوکل عباسی برسرکار آمد، برخورد با زائران و تخریب و
اهانت به قبر مطهر به اوج خود رسید. او که به دشمنی با خاندان امیرالمومنین
علی (ع) شهره بود، در طول دوران خلافتش ۴ بار دستور تخریب حائر حسینی را
داد. در یکی از این دفعات فردی به نام «ابراهیم دیزج یهودی» را مأمور
تخریب قبر شریف کرده بود. وی با غلامان خود به سوی مقبره رفت و درون حائر
شریف را آب بست تا در آنجا زراعت کنند. آنان تصمیم داشتند با گاوهایی زمین
را شخم بزنند که به امر خدا گاوها پیشروی نکردند.[۴]
متوکل که قبر امام حسین (ع) را پایگاهی علیه حکومت خود میدید، متوجه شد
که مردم شبانه به زیارت میروند. از این رو پاسگاههایی را نزدیک شهر
کربلا ایجاد کرد. مأموران متوکل به محض اینکه متوجه میشدند شخص برای
زیارت میرود، او را دستگیر میکردند.[۵]
چندی بعد مردم را تهدید کرد که اگر بعد از سه روز کسی را اطراف قبر ببینم،
او را دستگیر میکنم و به غل و زنجیر میکشم. علاوه بر این در برخی
نقلهای تاریخی آمده اگر زائری را در مسیر مییافت، او را میکشت یا به
شدت مجازات میکرد.
سرانجام متوکل دستور داد زیارت قبر امام حسین(ع) به شرط قطع دست راست،
آزاد است! در اندک زمانی صف مشتاقان زیارت با وجود این شرط نیز طولانی
شد![۶]
مسعودی، مورخ بزرگ، در کتاب مروج الذهب مینویسد: خانمی که به قصد ثبت
نام زیارت حرم امام حسین (ع) مراجعه کرده بود، دست چپ خود را برای قطع
کردن بیرون آورد. مأموران به وی متذکر شدند که بهای زیارت، قطع دست راست
است. خانم با نشان دادن دست قطع شدۀ خود گفت: «دست راستم را سال گذشته قطع
کردید!»[۷]
با تمام این سختگیریها، مجدداً به متوکل خبر رسید که مردم دستهدسته برای
زیارت مقبرۀ حسینی میروند. وی یکی از سرلشگرانش را همراه سپاهی به سوی
کربلا روانه کرد و دستور داد بین مردم به بیزاری از زائران قبر مطهر جار
بزنند و مردم را از رفتن به زیارت بازداشت و به تعقیب خاندان أبیطالب و
شیعیان پرداخت و تعداد بیشماری از آنان را به قتل رساند.[۸] شدت سختگیری
بدانجا رسید که متوکل دستور داد هرکس حتی قصد زیارت دارد، او را بکشید.
چهارمین اقدام متوکل برای تخریب قبر مطهر امام حسین (ع) مصادف بود با زیارت
نیمۀ شعبان؛ همان زمان که افراد زیادی مشتاقانه برای زیارت در کربلا حضور
مییابند. این تخریب هم مجددا با آزار و اذیت و دستگیری و کشتار زائران
همراه بود.
در این شرایط و خفقانی که متوکل ایجاد کرده بود، امام هادی(ع) مردم را به
زیارت کربلا تشویق میکردند و میفرمودند: «همانا برای خداوند سرزمینهایی
است که دوست دارد در آن عبادت شود و حائر الحسین(ع) یکی از آن
سرزمینهاست.»[۹] حضرت گاهی افرادی را نائب میکردند که از سوی ایشان به
زیارت کربلا مشرف شوند و آنجا برای امام دعا کنند.
چند قرن بعد از سقوط عباسیان، در حادثهای که در سال ۱۲۱۶ ه.ق رخ داد،
وهابیان به شهر کربلا حمله کردند. مردم که غافلگیر شده بودند، دروازههای
شهر را بستند؛ اما آنان دروازه را شکستند و به داخل شهر هجوم آوردند.
وهابیون شروع به تخریب و ویرانی حرمین کردند و نزدیک به پنجاه نفر را کنار
ضریح و پانصد نفر را در صحن شریف به قتل رساندند. بعضی، تعداد کشتهشدگان
را نزدیک به هزار نفر اعلام کردند.[۱۰]
در قرن اخیر و در زمان حکومت صدام و بعثیها نیز موانعی برای زیارت کربلا
وجود داشت. در سال ۱۳۹۷ ه.ق در ایام اربعین حسینی، مردم عراق سنت دیرین
«پیادهروی» را از طریق جادههای غیر رسمی که از کنار فرات میگذشت، به
جا میآوردند. این پیادهروی که رنگ و بوی مبارزه با رژیم وقت عراق را به
خود گرفت، به درگیری سختی میان نیروهای بعثی و زائران پیادۀ اباعبدالله
منجر شد که در نهایت کشته و مجروحان زیادی به جا گذاشت. آن سال به «اربعین
خونین» معروف شد.
چندی بعد در سال ۱۴۱۱ ه.ق (انتفاضۀ معروف ۱۹۹۱ عراق) صدام با سلاحهای
مختلف در نجف و کربلا مردم را به خاک و خون کشید و با توپ و تانک گنبد و
بارگاه حرمین شریف را مورد اصابت قرار داد. وی از یکی از ژنرالهای ارتش
بعث خواست که به زائران حرم حضرت عباس و امام حسین (علیهماالسلام) حملهور
شود. صدام حتی دستور داد افرادی را که توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند، در
همانجایی که بازداشت شدند، اعدام کنند.
چنانچه ذکر شد، در طول تاریخ همواره مشکلاتی بر سر راه زیارت کربلا وجود
داشته است؛ البته در سالهای اخیر این مشکلات مرتفع شده و مردم با آسودگی
بیشتری سفر میکنند. آنچه قابل توجه است اینکه، هیچ چیز نمیتواند راه
زیارت را ببندد و شور و حرارت حسینی را خاموش کند. چنانچه رسول خدا (ص)
فرمودند: «بهدرستی که از شهادت حسین (ع) حرارتی در قلوب مؤمنین است که
هرگز سرد نمیشود.»[۱۱]
پی نوشت:
[1]ـ تاریخ کربلا و حائر حسین، 60 - 61.
[2] - تاریخ کربلا و حائر حسین ص 137
[3] - کامل الزیارات ص 125.
[4] - بحارالانوار، ج 45، ص 394.
[5] - بحارالانوار، ج 45، ص 404.
[6] بشارتی، علی محمد. از ظهور اسلام تا سقوط بغداد (تاریخ تحلیلی اسلام و ایران)، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی؛ حوزۀ هنری، 1379.
[7] ـ خضری، سید احمدرضا. تاریخ خلافت عباسی (از آغاز تا پایان آل بویه)، تهران: سمت، 1388.
[8] تاریخ طبری، 14/6036؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه فی تاریخ، 10/315؛ ابوالفرج اصفهانی، 395.
[9] ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 273؛ کلینی، الفروع من الکافی، 567.
[10] کلیدار، 174، هدایت، رضاقلی خان، روضه الصفای ناصری، 381-382.
[11] - مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج10، ص: 318.
نوشتن دیدگاه