کد خبر: 11146
منتشر شده در سه شنبه, 11 اسفند 774 22:10
چکیده بر پایه پارهای از گزارشها، پایان زندگانی همه امامان شیعه از جمله امام رضا علیه السلام به شهادت ختم می شود، علاوه بر این گزارشات کلی، تعدادی از گزارشهای اختصاصی درباره شهادت امام رضا علیه السلام وجود دارد، مطابق برخی از اینها، امام هشتم از شهادت خود خبر داده و برخی دیگر از به شهادت رسیدن آن...
چکیده
بر پایه پارهای از گزارشها، پایان زندگانی همه امامان شیعه از جمله امام رضا علیه السلام به شهادت ختم می شود، علاوه بر این گزارشات کلی، تعدادی از گزارشهای اختصاصی درباره شهادت امام رضا علیه السلام وجود دارد، مطابق برخی از اینها، امام هشتم از شهادت خود خبر داده و برخی دیگر از به شهادت رسیدن آن حضرت توسط مأمون عباسی حکایت دارد. مجموعه گزارشات کلی و اختصاصی، حجم قابل توجهی را در سراسر میراث مختلف امامیه به خود اختصاص داده است تا آنجا که به درستی آنها می توان اطمینان حاصل نمود، در عین حال پارهای از این گزارشات به تنهایی نیز اعتبار کافی را بر اساس موازین دانش رجال دارایند.
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام به عنوان هشتمین پیشوای شیعیان، مناقب فراوان دارد. شهادت در راه خدا، از جمله فضیلتهای مشترک میان این امام معصوم و سایر امامان شیعه است.
این نوشتار در نظر دارد به مناست سالروز شهادت امام رضا علیه السلام، تعدادی از مستندات منابع امامیه که از شهادت آنحضرت سخن به میان آورده، ارائه کند.
گزارشهای مربوط به شهادت امام رضا علیه السلام به دو بخش گزارشهای کلی و اختصاصی تقسیم می گردد. مجموع این گزارشها حجم قابل توجهی از میراث حدیثی و غیر حدیثی امامیه را به خود اختصاص داده است. کنار هم قرار دادن این گزارشها، اطمینان به درستی آن را در پی دارد، به همین دلیل نیازی به بررسی سندی تک تک آنها نمی باشد، در عین حال همانطور که در ادامه خواهید دید، روایات معتبر بر اساس دانش رجال امروزی، در این باره متعدد وجود دارد.
در ادامه یک روایت از جمله گزارشات کلی شهادت و تعداد شش روایت از مجموع گزارشات اختصاصی را تنها با تکیه بر یکی از منابع حدیثی امامیه یعنی «عیون اخبار الرضا علیه السلام» شیخ صدوق رحمة الله علیه ارائه مي کنیم. این گزارشها توسط افرادی مانند ابو الصلت هروی، یاسر الخادم و ریان بن شبیب، به دست ما رسیده است.
گزارش کلي شهادت (وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيدٌ )
بر پایه تعدای از روایات، فرجام زندگانی همه معصومان، شهادت است. مطابق این دسته روایات، باید پذیرفت که زندگانی امام رضا علیه السلام با شهادت به پایان رسید. روایات در این باره متعدد است، اما از آنجا که در نظر داریم نوشتاری مستقل پیرامون این دسته روایات تهیه کنیم، در اینجا به ذکر یک روایت که از سوی امام رضا علیه السلام هم صادر شده و دارای سند معتبر است، بسنده می شود. شیخ صدوق رحمة الله علیه در گزارشی می آورد:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الصَّلْتِ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا عليه السلام يَقُولُ وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيدٌ.
عبد السلام بن صالح هروى [خادم امام رضا عليه السلام] مي گويد: از امام رضا عليه السلام شنيدم که فرمود: به خدا قسم، كسى از ما (معصومان) نيست جز آنكه کشته و شهيد است.
بررسي سند گزارش
سند اين روايت از اعتبار و اتقان بالايي برخوردار است. در ادامه به بررسی آن می پردازیم.
مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّل
راوي اول آن مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ است. وثاقت او بر پايه قرائن ذيل ثابت است:
نخست آنکه: شيخ صدوق رحمة الله عليه روايات فراواني از او در کتابهاي گوناگونش نقل مي کند، چنين امري مي تواند نشان از اعتماد و تاييد صدوق رحمة الله علیه نسبت به او باشد. به همین دلیل جمعي از دانشمندان بر اين عقيدهاند اگر راويان ثقه به ويژه افرادي مانند کليني و شيخ صدوق، روايات زيادي از يک راوي نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوي بوده است. و عدهاي از عالمان اينگونه افراد را مورد وثوق مي دانند. از جمله مرحوم آيت الله بروجردي در يک سخني چنين مي آورد:
الظاهر أنّه يمكن استكشاف وثاقة الراوي من تلاميذه الذين أخذوا الحديث عنه فإذا كان الآخذ مثل الشيخ أو المفيد أو الصدوق أو غيرهم من الأعلام خصوصا مع كثرة الرواية عنه لا يبقى ارتياب في وثاقته أصلا.
الفاضل اللنكراني، نهاية التقرير في مباحث الصلاة، تقرير بحث البروجردي، ج 3 ص 232، ناشر : مركز فقه الأئمة الأطهار عليهم السّلام.
ظاهر آن است که وثاقت راوي را مي توان از طريق شاگرداني را که از او حديث اخذ نمودند، به دست آورد. پس زماني که گيرنده حديث مثل شيخ طوسي، شيخ مفيد، شيخ صدوق و امثال اين بزرگان باشند، به ويژه آنکه از آن راوي زياد روايت نقل کنند، شکي در وثاقت آن راوي باقي نمي ماند.
دوم آنکه: سيد بن طاووس رحمة الله عليه وثاقت او را مورد اتفاق مي داند. آيت الله خويي در اين باره مي گويد:
ادعى ابن طاووس في فلاح السائل عند ذكر الرواية عن الصادق عليه السلام "أنه ما أحب الله من عصاه" الاتفاق على وثاقته فالنتيجة أن الرجل لا ينبغي التوقف في وثاقته.
الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحديث ، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م.
سيد بن طاووس در کتاب فلاح السائل آنگاه که روايت امام صادق عليه السلام "أنه ما أحب الله من عصاه" را آورد، ادعاي اتفاق بر وثاقت مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ، نموده است. بنا بر اين شايسته نيست در وثاقت او توقف کنيم.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيم
راوي دوم علي بن إبراهيم است. نجاشي درباره او مي گويد:
علي بن إبراهيم بن هاشم ثقة في الحديث ثبت معتمد صحيح المذهب.
علي بن ابراهيم انساني مورد وثوق در حديث، مورد اعتماد و داراي مذهبي درست است.
إِبْرَاهِيمُ بنُ هَاشِم
سومين نفر در اين سلسله، پدر علي بن ابراهيم [ابراهيم بن هاشم] است. آيت لله خويي رحمة الله عليه در شرح حال او مي نويسد:
لا ينبغي الشك في وثاقة إبراهيم بن هاشم ويدل على ذلك عدة أمور: الاول: أنه روى عنه ابنه علي في تفسيره كثيرا وقد التزم في أول كتابه بأن ما يذكره فيه قد انتهى إليه بواسطة الثقات. الثاني:أن السيد ابن طاووس ادعى الاتفاق على وثاقته. الثالث: أنه أول من نشر حديث الكوفيين بقم والقميون قد اعتمدوا على رواياته وفيهم من هو مستصعب في أمر الحديث فلو كان فيه شائبة الغمز لم يكن يتسالم على أخذ الرواية عنه وقبول قوله.
هيچ ترديدي در وثاقت ابراهيم بن هاشم وجود ندارد به دليل آنکه: اولا: فرزند او (علي بن ابراهيم) در تفسيرش از او روايت کرده است و او ملتزم شده که از افراد مورد وثوق در تفسيرش روايت کند. ثانيا: سيد بن طاووس ادعا کرده که وثاقت ابراهيم بن هاشم اجماعي است. ثالثا: او اولين نفري بوده که احاديث اهل بيت عليهم السلام را در قم آورده و قميها به روايات او اعتماد داشتند در حالي که در ميان قميها افرادي بودند که در امر حديث سخت گير بودند و اگر او را مورد اعتماد نمي دانستند، اين چنين احاديث او در ميان آنان مورد قبول نبود.
عَبْدُ السَّلَامِ بْنُ صَالِح الْهَرَوِيّ (أَبو الصَّلْت)
آخرين راوي اين حلقه ابوالصلت هروي است. نجاشي او را چنين مي ستايد:
عبد السلام بن صالح أبو الصلت الهروي ثقة صحيح الحديث.
عبد السلام بن صالح مورد وثوق است و احاديث او درست است.
همانطور كه ملاحظه نموديد، روايت فوق از نظر دانش حديث معتبر بوده و مورد قبول مي باشد. اين روايت به تنهايي براي اثبات شهادت معصومان عليهم السلام كافي است اما براي اتقان بيشتر اين نوشتار در ادامه گزارشهاي اختصاصي را نيز ذكر مي كنيم.
گزارشهای اختصاصی
گزارشهای اختصاصی پیرامون شهادت امام رضا علیه السلام به دو بخش تقسیم می گردند، پارهای از این گزارشها از شهادت آن حضرت در آینده خبر می دهد و برخی هم از به شهادت رسیدن آن حضرت توسط مأمون خبر داده است. در هر قسمت چند روایت به عنوان نمونه می آوریم.
گزارشهای خبر از شهادت
مطابق تعدادی از گزارشات، امام رضا علیه السلام از شهادت خود خبر داده است. از منظر امامیه، خبری را که معصوم علیه السلام از یک واقعه می دهد، بدون شک محقق خواهد شد، بنا بر این؛ اگر امام علیه السلام از شهادت خود خبر دهد، حتماً شهید خواهد شد، به همین دلیل از این سری روایات هم می توان به عنوان مستندات شهادت امام رضا علیه السلام استفاده نمود. در ادامه چهار روایت از این مجموعه را می آوریم.
یکم (شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ فِي زَمَانِي يَقْتُلُنِي بِالسَّم)
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الصَّلْتِ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا عليه السلام ... قَالَ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ فِي زَمَانِي يَقْتُلُنِي بِالسَّم.
عبد السلام بن صالح هروى [خادم امام رضا عليه السلام] مي گويد: از امام رضا عليه السلام شنيدم که فرمود ... بدترین آفریده خداوند در این زمان، مرا بوسیله سمّ می کشد.
بررسی سند
این گزارش، همان است که در بخش «گزارش کلی شهادت» آوردیم. اعتبار سلسله راویان آن را همانجا ثابت نمودیم.
دوم (سَأُقْتَلُ بِالسَّمِّ مَظْلُوماً)
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام إِنِّي سَأُقْتَلُ بِالسَّمِّ مَظْلُوماً.
حسن بن علی وشاء می گوید: امام رضا علیه السلام فرمود: همانا من به زودی با سم کشته خواهم شد.
بررسي سند:
راویان گزارش فوق در رتبه بالایی از اعتبار قرار دارند. در ادامه شرح حال تک تک آنان را می آوریم.
محمد بن الحسن بن اَحمد
نجاشی درباره او اینگونه آورده است:
شيخ القميين و فقيههم و متقدمهم و وجههم، ثقة ثقة، عين.
او شیخ، فقیه و بزرگ قمیها بود و بسیار مورد وثوق است.
محمد بن الحسن الصفار
همو درباره شخصیت صفار نوشته است:
كان وجها في أصحابنا القميين، ثقة، عظيم القدر
او در میان اصحاب قمی، دارای جایگاه بود، انسانی مورد وثوق و بزرگ است.
أحمد بن محمد بن عيسى
شيخ طوسي رحمة الله علیه درباره احمد بن محمد بن عيسى اشعري، اینگونه آورده است:
وأبو جعفر هذا شيخ قم و وجهها
ابو جعفر، احمد بن محمد بن عيسي، بزرگ اهل قم و نزد آنان داراي جايگاه بوده است.
الحسن بن علي الوشاء
نجاشی درباره وی می نویسد:
من أصحاب الرضا عليه السلام وكان من وجوه هذه الطائفة.
وی از اصحاب امام رضا علیه السلام و یکی از بزرگان طایفه امامیه بود.
سوم (إِنِّي سَأُقْتَلُ بِالسَّمِّ مَظْلُوماً)
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام يَقُولُ إِنِّي سَأُقْتَلُ بِالسَّمِّ مَظْلُوماً وَ أُقْبَرُ إِلَى جَنْبِ هَارُون.
ابوالصلت می گوید: امام رضا علیه السلام فرمود: همانا من به زودی با سم کشته خواهم شد و در کنار هارون دفن می شوم.
بررسی سند
این روایت هم به نوبه خود از راویان مورد اعتمادی برخور دار است. شرح حال تمام اینها بجُز راوی نخست، قبلاً بیان گردید. نخستین راوی هم در زمره کسانی است که صدوق رحمة الله علیه روایات فراوانی از او نقل کرده است، گذشت که این امر می تواند نشانه اعتماد صدوق رحمة الله علیه به او باشد و گفتیم که جمعي از دانشمندان بر اين عقيدهاند اگر راويان ثقه به ويژه افرادي مانند کليني و شيخ صدوق، روايات زيادي از يک راوي نقل کنند، نشان از اعتماد آنها به آن راوي بوده و عدهاي از عالمان اينگونه افراد را مورد وثوق مي دانند. علاوه بر آنکه علامه حلی رحمة الله علیه طریق شیخ صدوق رحمة الله علیه به منصور بن حازم را که در میان آنها «ماجیلویه» وجود دارد، طریقی معتبر و صحیح می داند. بنا بر این؛ می توان گفت که وی از نگاه علامه حلی رحمة الله علیه نيز مورد اعتماد است. متن علامه رحمة الله علیه این است:
وطريق الشيخ أبي جعفر محمد بن بابويه في كتاب من لا يحضره الفقيه ... عن منصور بن حازم صحيح
طریق (سلسله راویان) صدوق رحمة الله علیه در کتاب «من لایحضره الفقیه» به منصور بن حازم، طریقی درست و صحیح است.
چهارم (إِنِّي مَقْتُولٌ بِالسَّمِ ظُلْماً)
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَاسِرٍ الْخَادِمِ: قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عليه السلام: إِنِّي مَقْتُولٌ بِالسَّمِ ظُلْماً.
ياسر خادم گفت: امام رضا عليه السلام فرمود: همانا من با زهر و از روى ستم شهيد مي شوم.
گزارشهای وقوع شهادت
بر پایه تعدادی از گزارشها، امام رضا علیه السلام توسط خلیفه وقت، مأمون عباسی به شهادت رسید. نمونههایی از این دست گزارشات را بنگرید:
یکم (وَ دَخَلَ الْمَأْمُونَ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَبَقٌ عَلَيْهِ عِنَبٌ ... فَأَكَلَ مِنْهُ الرِّضَا ... وَ مَضَى الرِّضَا عليه السلام )
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَكِّلُ وَ أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ تَاتَانَةَ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الصَّلْتِ الْهَرَوِيِّ قَالَ: قَالَ لِي (أَبِو الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عليه السلام) يَا أَبَا الصَّلْتِ ادْخُلْ هَذِهِ الْقُبَّةَ الَّتِي فِيهَا قَبْرُ هَارُونَ وَ ائْتِنِي بِتُرَابٍ مِنْ أَرْبَعَةِ جَوَانِبِهَا قَالَ فَمَضَيْتُ فَأَتَيْتُ بِهِ فَلَمَّا مَثُلْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ لِي نَاوِلْنِي هَذَا التُّرَابَ وَ هُوَ مِنْ عِنْدِ الْبَابِ فَنَاوَلْتُهُ فَأَخَذَهُ وَ شَمَّهُ ثُمَّ رَمَى بِهِ ثُمَّ قَالَ سَيُحْفَرُ لِي هَاهُنَا ... ثُمَّ قَالَ ع يَا أَبَا الصَّلْتِ غَداً أُدْخَلُ عَلَى هَذَا الْفَاجِرِ فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مَكْشُوفُ الرَّأْسِ فَتَكَلَّمْ أُكَلِّمْكَ وَ إِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَا تُكَلِّمْنِي قَالَ أَبُو الصَّلْتِ فَلَمَّا أَصْبَحْنَا مِنَ الْغَدِ ... دَخَلَ عَلَيْهِ غُلَامُ الْمَأْمُونِ فَقَالَ لَهُ أَجِبْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ... وَ دَخَلَ الْمَأْمُونَ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَبَقٌ عَلَيْهِ عِنَبٌ ... فَقَالَ لَهُ كُلْ مِنْهُ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا علیه السلام تُعْفِينِي مِنْهُ فَقَالَ لَا بُدَّ مِنْ ذَلِكَ ... فَأَكَلَ مِنْهُ الرِّضَا علیه السلام ... فَخَرَجَ ع مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَمْ أُكَلِّمْهُ حَتَّى دَخَلَ الدَّارَ فَأَمَرَ أَنْ يُغْلَقَ الْبَابُ فَغُلِقَ ... فَبَيْنَمَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيَّ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ ... ثُمَّ مَضَى نَحْوَ أَبِيهِ عليه السلام فَدَخَلَ ... وَ مَضَى الرِّضَا عليه السلام ...
ابو الصلت می گوید: امام رضا علیه السلام به من فرمود: در اين بقعه كه هارون در آنجا دفن است برو و از هر گوشه آن مشتى خاك برايم بياور، من رفتم و آنچه خواسته بود آوردم، چون مقابلش رسيدم فرمود: يكى يكى از آن (چهار مشت) خاك را به من ده، من آن را به حضرت دادم، آن را بوئيد و بر زمين ريخت و فرمود: در اينجا برایم قبرى حفر مىكنند ... اى ابا صلت فردا من بر اين فاجر (مأمون) وارد مىشوم، پس اگر از آنجا سر برهنه خارج شدم با من حرف بزن و من پاسخ تو را خواهم داد، اما اگر سرم را پوشيده بودم با من سخن مگو، ابو الصّلت گويد: چون صبح شد ... امام علیه السلام بر مأمون وارد شد، پيش روى مأمون طبقى از انگور بود ... او به امام علیه السلام گفت شما از آن تناول كنيد. امام فرمود: مرا از خوردن آن معاف بدار، گفت: بايد از آن بخوری ... امام از او گرفت و سه دانه از آن را در دهان گذاشت ... آنگاه عبا به سر كشيد و خارج شد، ابو الصّلت گويد: من با او سخن نگفتم تا داخل خانه شد، و فرمود: درها را ببنديد ... در این هنگام دیدم جوانى خوشروى (امام جواد علیه السلام) داخل خانه شد ... سپس به سوى پدرش رفت ... امام رضا علیه السلام هم در این هنگام به شهادت رسید ...
بررسی سند
سلسله راویان این روایت همگی از اعتبار لازم برخوردارند. غیر از راویان طبقه آخر یعنی مشایخ صدوق رحمة الله علیه، وثاقت دیگر راویان، علی بن ابراهیم و پدرش، همچنین ابوالصلت، پیش از این گذشت. در طبقه مشایخ صدوق رحمة الله علیه هم هفت نفر هستند که بررسی شرح حال تک تک آنها لازم نیست بلکه وثاقت یکی از آنها برای اثبات اعتبار در این طبقه کفایت می کند، به همین دلیل تنها شرح حال یک نفر از آنها یعنی «أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ» را از باب نمونه از نظرتان می گذرانیم. وی به شهادت خود شيخ صدوق رحمة الله علیه فردي متدين و مورد اعتماد است و درباره او نوشته است:
كان رجلا ثقة دينا فاضلا.
او مردي مورد وثوق، ديندار و فاضل بود.
دوم (فَلَمَّا أَعْيَتْهُ الْحِيلَةُ فِي أَمْرِهِ اغْتَالَهُ فَقَتَلَهُ (الْمَأْمُونَ) بِالسَّمِّ)
حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الصَّلْتِ الْهَرَوِيَّ فَقُلْتُ لَهُ كَيْفَ طَابَتْ نَفْسُ الْمَأْمُونِ بِقَتْلِ الرِّضَا ع مَعَ إِكْرَامِهِ وَ مَحَبَّتِهِ لَهُ وَ مَا جَعَلَ لَهُ مِنْ وِلَايَةِ الْعَهْدِ بَعْدَهُ فَقَالَ إِنَّ الْمَأْمُونَ إِنَّمَا كَانَ يُكْرِمُهُ وَ يُحِبُّهُ لِمَعْرِفَتِهِ بِفَضْلِهِ وَ جَعَلَ لَهُ وِلَايَةَ الْعَهْدِ مِنْ بَعْدِهِ لِيُرِيَ النَّاسَ أَنَّهُ رَاغِبٌ فِي الدُّنْيَا فَيُسْقِطَ مَحَلَّهُ مِنْ نُفُوسِهِمْ فَلَمَّا لَمْ يَظْهَرْ مِنْهُ فِي ذَلِكَ لِلنَّاسِ إِلَّا مَا ازْدَادَ بِهِ فَضْلًا عِنْدَهُمْ وَ مَحَلًّا فِي نُفُوسِهِمْ جَلَبَ عَلَيْهِ الْمُتَكَلِّمِينَ مِنَ الْبُلْدَانِ طَمَعاً فِي أَنْ يَقْطَعَهُ وَاحِدٌ مِنْهُمْ فَيَسْقُطَ مَحَلُّهُ عِنْدَ الْعُلَمَاءِ وَ بِسَبَبِهِمْ يَشْتَهِرُ نَقْصُهُ عِنْدَ الْعَامَّةِ فَكَانَ لَا يُكَلِّمُهُ خَصْمٌ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ وَ الصَّابِئِينَ وَ الْبَرَاهِمَةِ وَ الْمُلْحِدِينَ وَ الدَّهْرِيَّةِ وَ لَا خَصْمٌ مِنْ فِرَقِ الْمُسْلِمِينَ الْمُخَالِفِينَ إِلَّا قَطَعَهُ وَ أَلْزَمَهُ الْحُجَّةَ وَ كَانَ النَّاسُ يَقُولُونَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ أَوْلَى بِالْخِلَافَةِ مِنَ الْمَأْمُونِ وَ كَانَ أَصْحَابُ الْأَخْبَارِ يَرْفَعُونَ ذَلِكَ إِلَيْهِ فَيَغْتَاظُ مِنْ ذَلِكَ وَ يَشْتَدُّ حَسَدُهُ لَهُ وَ كَانَ الرِّضَا ع لَا يُحَابِي الْمَأْمُونَ مِنْ حَقٍّ وَ كَانَ يُجِيبُهُ بِمَا يَكْرَهُ فِي أَكْثَرِ أَحْوَالِهِ فَيَغِيظُهُ ذَلِكَ وَ يَحْقِدُهُ عَلَيْهِ وَ لَا يُظْهِرُهُ لَهُ فَلَمَّا أَعْيَتْهُ الْحِيلَةُ فِي أَمْرِهِ اغْتَالَهُ فَقَتَلَهُ بِالسَّمِّ.
احمد بن على انصارى می گوید: از ابو الصلت سؤال كردم چگونه مأمون خودش را راضي نمود كه امام رضا علیه السلام را به قتل برساند در حالی که آن حضرت را احترام کرده و نسبت به ايشان محبت می ورزید؟ ابو الصلت گفت مأمون آن حضرت را به جهت فضلی که از او سراغ داشت، محبت می کرد و او را ولیعهد قرار داد تا به مردم نشان دهد كه آن حضرت به دنيا رغبت دارد و از این طریق جایگاه او نزد مردم متزلزل گردد، اما این امر موجب بیشتر شدن جایگاه امام علیه السلام نزد مردم شد، مأمون متکلمان هر شهر را جمع ميكرد به طمع اينكه يكى از آنها حضرت را مغلوب كرده و جایگاهش نزد مردم کم گردد اما هیچ یک از يهود، نصارى، مجوس، صائبين و براهمه و دهريه و فِرَق مسلمين با او بحث نكرد مگر آنكه آن حضرت آنها را مغلوب كرد، مردم ميگفتند بخدا قسم كه او نسبت به خلافت از مأمون سزاوارتر است، جاسوسان اين خبر را به مأمون مي رساندند و او بدين سبب خشمگين شده و حسدش نسبت به امام علیه السلام بیشتر مي شد، امام رضا علیه السلام هم از مأمون در هيچ حقى پروا نداشت و او را يارى نمي كرد و در اكثر اوقات او را رد مي كرد، به همین سبب مأمون غضبناك شده و كينهاش زياد مي شد اما اظهار نمي كرد و چون از حيله كردن در امر آن حضرت عاجز شد در كارش مكر كرد و او را با زهر شهيد كرد.
سوم (فَحَمَلَهُ ذَلِكَ عَلَى مَا فَعَلَهُ مِنْ سَمِّهِ)
حَدَّثَنَا أَبُو الطَّيِّبِ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّازِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَيْسَابُورَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي قَالَ أَخْبَرَنِي الرَّيَّانُ بْنُ شَبِيبٍ خَالُ الْمُعْتَصِمِ أَخُو مَارِدَةَ أَنَّ الْمَأْمُونَ لَمَّا أَرَادَ أَنْ يَأْخُذَ الْبَيْعَةَ لِنَفْسِهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ لِأَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع بِوَلَايَةِ الْعَهْدِ وَ لِفَضْلِ بْنِ سَهْلٍ بِالْوِزَارَةِ أَمَرَ بِثَلَاثَةِ كَرَاسِيَّ فَنُصِبَتْ لَهُمْ فَلَمَّا قَعَدُوا عَلَيْهَا أَذِنَ لِلنَّاسِ فَدَخَلُوا يُبَايِعُونَ فَكَانُوا يَصْفِقُونَ بِأَيْمَانِهِمْ عَلَى أَيْمَانِ الثَّلَاثَةِ مِنْ أَعْلَى الْإِبْهَامِ إِلَى الْخِنْصِرِ وَ يَخْرُجُونَ حَتَّى بَايَعَ فِي آخِرِ النَّاسِ فَتًى مِنَ الْأَنْصَارِ فَصَفَقَ بِيَمِينِهِ مِنْ أَعْلَى الْخِنْصِرِ إِلَى أَعْلَى الْإِبْهَامِ فَتَبَسَّمَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع ثُمَّ قَالَ كُلُّ مَنْ بَايَعَنَا بَايَعَ بِفَسْخِ الْبَيْعَةِ غَيْرَ هَذَا الْفَتَى فَإِنَّهُ بَايَعَنَا بِعَقْدِهَا فَقَالَ الْمَأْمُونُ وَ مَا فَسْخُ الْبَيْعَةِ مِنْ عَقْدِهَا قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع عَقْدُ الْبَيْعَةِ هُوَ مِنْ أَعْلَى الْخِنْصِرِ إِلَى أَعْلَى الْإِبْهَامِ وَ فَسْخُهَا مِنْ أَعْلَى الْإِبْهَامِ إِلَى أَعْلَى الْخِنْصِرِ قَالَ فَمَاجَ النَّاسُ فِي ذَلِكَ وَ أَمَرَ الْمَأْمُونُ بِإِعَادَةِ النَّاسِ إِلَى الْبَيْعَةِ عَلَى مَا وَصَفَهُ أَبُو الْحَسَنِ ع وَ قَالَ النَّاسُ كَيْفَ يَسْتَحِقُّ الْإِمَامَةَ مَنْ لَا يَعْرِفُ عَقْدَ الْبَيْعَةِ إِنَّ مَنْ عَلِمَ لَأَوْلَى بِهَا مِمَّنْ لَا يَعْلَمُ قَالَ فَحَمَلَهُ ذَلِكَ عَلَى مَا فَعَلَهُ مِنْ سَمِّهِ.
ريان بن شبيب می گوید: وقتى مأمون خواست از مردم بيعت بگيرد تا او را امير المؤمنين بخوانند و براى امام رضا علیه السلام از آن بيعت گرفته تا آن حضرت را وليعهد او بدانند، همچنین خواست براى فضل بن سهل بيعت بگيرد تا او را به عنوان وزيرش بدانند، امر كرد سه صندلی براى آنها قرار دهند. وقتى هر سه نفر بر صندلیها نشستند، به مردم اذن داد تا بيعت کنند، مردم داخل مىشدند و دست راستشان را به دست راست ايشان داده به طورى كه از بالاى انگشتان ابهام تا بالاى انگشتان كوچكشان با هم منطبق مىگشت و بدين وسيله بيعت كرده و خارج مىشدند تا آن كه همه بيعت كرده و آخرين نفر جوانى از انصار بود وى بر خلاف همه دست راستش را از بالاى انگشت كوچك تا بالاى انگشت ابهام در دست آن سه نفر گذارد و با ايشان بيعت نمود، امام عليه السّلام تبسّم کرد و فرمود: تمام آنان كه با ما بيعت كردند بيعتشان به شکل فسخ بيعت انجام گرفت غير از اين جوان كه بيعتش به شکل عقد بيعت واقع گرديد.مأمون گفت: امتياز بين اين دو در چيست؟ امام فرمود: عقد بيعت عبارتست از اين كه طرفين بیعت از بالاى انگشتكوچك تا بالاى انگشت ابهام دستشان را با هم منطبق كنند يعنى طورى با هم دست دهند كه انگشتان كوچك بالا و انگشتان ابهامشان پائين قرار گيرد ولى فسخ بيعت به عكس آن است يعنى از اعلاى انگشت ابهام تا اعلاى انگشت ابهام طرفين با هم منطبق مىگردد و به عبارت ديگر طورى با هم دست مىدهند كه انگشتان ابهام بالا و انگشتان كوچكشان پائين واقع مىگردد. راوى مىگويد: در میان مردم اختلاف پيدا شد، مأمون امر كرد همه بيعت را اعاده كرده و همان طورى كه امام عليه السّلام توصيف فرمود، آن را انجام دادند، ايشان مىگفتند: كسى كه عقد بيعت را بلد نيست چگونه مستحق امامت است، قطعا كسى كه به آن علم دارد سزاوارتر است از كسى كه به آن جاهل است. راوى مىگويد: همين سرزنش مردم مأمون را وادار كرد كه امام عليه السّلام را با سمّ مسموم نمايد.
لازم به ذکر است؛ آنچه در این روایت آمده، تنها به عنوان یک عامل از مجموعه عوامل، برای به شهادت رساندن امام علیه السلام بوده نه آنکه تنها انگیزه مأمون برای قتل امام علیه السلام این بوده باشد.
رهاورد نوشتار بالا، اثباث شهادت امام رضا علیه السلام بر پایه دو دسته گزارشات کلی و اختصاصی است. بیان شد که این گزارشات فراوان است به طوری که ملاحظه مجموع اینها اطمینان آور بوده و ما را از بررسی سندی بی نیاز می کند، در عین حال، همانطور که ملاحظه شد، پارهای از این گزارشات به تنهایی نیز اتقان لازم را بر اساس دانش رجال دارند.
تهیه و تنظیم: سیدمحمدجوادحسینی
نوشتن دیدگاه