کد خبر: 14779
منتشر شده در شنبه, 10 تیر 1396 05:25
به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از شورای عالی انقلاب فرهنگی: نظر به اهمیت موضوع همکاریها و تعاملات علمی بینالمللی، با دکتر محمد مهدی طهرانچی، استاد دانشگاه شهید بهشتی و مشاور پژوهشهای علم و فناوری مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام به گفت وگو پرداخته ایم. دکتر طهرانچی در...
به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از شورای عالی انقلاب فرهنگی: نظر به اهمیت موضوع همکاریها و تعاملات علمی بینالمللی، با دکتر محمد مهدی طهرانچی، استاد دانشگاه شهید بهشتی و مشاور پژوهشهای علم و فناوری مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام به گفت وگو پرداخته ایم. دکتر طهرانچی در این گفت وگو ضمن تشریح اهمیت همکاریهای علمی بینالمللی و شرایطی که این همکاریها میتواند به افزایش اقتدار کشور منجر شود، بر ضرورت تعریف یک جغرافیای مستقل و جدید بینالمللی بینالمللی برای همکاریهای علمی تأکید کرد. در ادامه مشروح این مصاحبه را می خوانید:
نظر شما درباره اهمیت همکاریهای بینالمللی علم و فناوری چیست و نقش این دست تعاملات را در گسترش حوزه اقتدار کشور چگونه ارزیابی میکنید؟
علم و فناوری در دنیای امروز به عنوان کیان قدرت کشورهاست و هر کشوری بتواند نقش جدیتری در علم و فناوری جهانی ایفا کند سهم بیشتری از قدرت جهانی مییابد. کشور ایران پس از تحولاتی که از سر گذرانده در زمره کشورهایی قرار گرفته که رشد خوبی در زمینه علمی داشته و ما به سهم 2 درصدی در بروندادهای علمی در سطح جهانی رسیدهایم. اما این رقم در عین حال گویای این است که از مجموع حجم علم جهانی در حال تولید، 98 درصد بروندادهای علمی حاصل از پژوهشها در خارج از کشور ما پدید میآید. نتیجهای که از این وضعیت میتوان گرفت این است که در صورتی که به دنبال اثرگذار بودن در علم جهانی هستیم، بایستی هم سهم خود را از تولید علم افزایش دهیم و هم بتوانیم از فرصتها و سهم دیگران به نحو مناسب استفاده کنیم. بنابراین همکاریهای بینالمللی در عرصه علم و فناوری یک موضوع اجتنابناپذیر باید تلقی شود.
در شرایطی که این همکاریها برای ما ضروری است لازم است مشخص شود که این ارتباطات از چه جنسی باید باشد. آنچه در وهله نخست اهمیت قرار دارد این است که این ارتباطات و تبادلات بالطبع نباید تبادلاتی تبعی باشد. توضیح مطلب این که با توجه به تقسیمبندی کشورها به کشورهای فرامتن و کشورهای دنبالهرو، هر چند سهم ایران هنوز با سهم سرامدان فاصله دارد ولی نباید در تعاملات و تبادلات جزو کشورهای دنبالهرو تعریف شود. اگر کشوری در سطح کشورهای دنبالهرو تعریف شود، کسب علم و فناوری هیچگاه نمیتواند برای آن منشأ قدرت شود. به منظور این که آن علم منشأ قدرت قرار گیرد لزوما بایستی آن کشور حالت سومی را به خود بگیرد که همان استقلال و ضمنا تعامل مؤثر با علم جهانی است. البته تعاملی که در شرایط جاری و با حفظ استقلال میتواند صورت گیرد، تعامل مدیریت شده است. ما بایستی در صحنه بینالمللی و دیپلماسی علمی حضور فعال داشته باشیم اما در عین حال باید بدانیم که با چه برنامهای و چه جهتی میخواهیم در این فضا وارد شویم.
به عبارت دیگر، با یک تعریف و رویکرد درونزا و برونگرا هر چه سهم ما در علم گسترش یابد به همان نسبت این علم میتواند برای ما قدرتآفرین باشد. اما این قدرتآفرینی در صورتی تحقق مییابد و در حقیقت آن سهم علمی در صورتی به شکلی درونزا و برونگرا بالا میرود که علم تولیدشده در اقتصاد ما مؤثر واقع شود. به عبارتی، اگر اقتصاد ما اقتصادی دانشپایه با دانش و ساختاری درونزا و برونگرا باشد، نمود عینیِ آن سهم تولید علمی، ایفای نقش در اقتصاد خواهد بود.
بنابراین اگر پیشرفت علمی ما تبعی نبوده، بلکه درونزا و برونگرا باشد، و علم به دست آمده به این روش در اقتصاد نقشآفرینی کند، سهم تولید علم ما هر چه بیشتر باشد اقتدار ما بیشتر خواهد بود.
کارکرد این همکاریها را در شکستن انحصار علمی قدرتها و مقابله با آپارتاید علمی تا چه حد مؤثر میدانید؟
با توجه به این که در حال حاضر رهبری جهانی مبتنی بر اقتصاد دانشبنیان است و اقتصاد دانشبنیان مبتنی بر علم است، آنهایی که رهبری جهانی را تعریف میکنند، بنا به نظام سلطهای که برقرار داشتهاند، میخواهند انحصار علم در اختیار آنها باشد و انحصار کلیه کنشها به آنها ختم شود. کاری که آنها انجام میدهند در حقیقت تعریف یک جغرافیا در عرصه علم است. این جغرافیا همچون جغرافیای اقتصادی و فضاهای دیگر شکلیافته با دیگر عناصر مؤثر در قدرت، نهایتاً در قالب شمال و جنوب تعریف میشود.
اگر ما بتوانیم همان دیدگاهی را که کشورهای غیرمتعهد داشتهاند به عرصه تعاملات علمی تسری ببخشیم و جغرافیاهای مستقلی را با همان خصوصیت تعریف کنیم میتوانیم در مقابل آپارتاید، یا به تعبیر بهتر انحصارگرایی رهبری جهانی، که برخی کشورها مبتنی بر علم و پیشرفتهای علمی برای خود تعریف میکنند، جغرافیای جدیدی از کشورهای مستقل را شکل دهیم.
چه حوزهها و کشورهایی را برای گسترش این همکاریها و به عبارتی که شما داشتید برای شکلدهی به این جغرافیا دارای اولویت میدانید؟
یک سطح از تعامل ناگزیر بایستی با سرآمدان علم دنیا باشد؛ چرا که 98 درصد علم دنیا در این کشورها تولید میشود. بدون شک باید با آنها مراوده داشت اما مراودهای که ما از خلال آن به دنبال منافع کشور خود باشیم.
در سطحی دیگر ما باید با کشورهای منطقه تعامل داشته باشیم. هدف این تعامل هم همان هدفی است که از کسب مرجعیت علمی دنبال میکنیم؛ یعنی الهامبخشی.
بنابراین حوزه تعاملات را با کارکردهای متفاوتی که از آنها انتظار داریم باید تعریف کنیم. این که منافع اقتصادی یا اجتماعی ما چه میطلبد یک حوزه کارکرد را تعریف میکند. ما حوزههایی داریم که منافع فراسرزمینی ما را تأمین میکند. به عنوان مثال محیط زیست یک موضوع فراسرزمینی کشور ماست. امروزه همه میدانند که محیط زیست صرفاً با اقدامات اجرایی حل نمیشود. آن چیزی که محیط زیست را هر روز دارد مخرب و مخربتر به کار میبرد نسخههای غلطی است که مبتنی بر دانش نیست. در اینجا لازم است که شما در حوزههایی که در حقیقت وجه اشتراک فراسرزمینی شما را شکل میدهد دست به همکاریهای علمی منطقهای بزنید. این موضوعی بسیار جدی است و علم اگر قرار است سلامت، رفاه و کمال را در منطقه به همراه داشته باشد ما بایستی در این حوزهها بتوانیم با دیگر کشورها تعامل داشته باشیم.
یکی دیگر از زمینههای همکاری علمی بحثهای تمدنی است. ما در حوزههای تمدنی منطقه اشتراکات زیادی داریم که برای پرداختن به این موضوعات بایستی کارهای مشترکی انجام دهیم.
در حوزه دانشهای بنیادین نیز بایستی با تعاملات منطقهای و آسیایی، به ویژه در تعامل با کشورهای چین، روسیه، هند و کشورهایی از این دست که به عنوان قدرتهای نوظهور اقتصادی و علمی و کشورهای مجموعه بریک مطرح شدهاند، تعاملات جدید علمی در جهت خلق جغرافیای جدید علمی داشته باشیم.
این چنین حرکتها و همکاریهایی در حقیقت پیمانهای جدیدی را میطلبد. این پیمانهای جدید میتواند شکل جدیدی از دانش را در منطقه خلق کند که پشتوانه ما در کار کردن در مقابل آن انحصارگرایی باشد که میخواهد خودش را پیشرو محض نشان بدهد.
پایان پیام/248
نوشتن دیدگاه