داود کیانیان پیشکسوت هنر نمایش، معتقد است برای عرصه تئاتر کودک ظرفیت‌ها باید 10 هزار برابر شود، این درحالی است که در مدارس دانش‌آموزان طبق بخشنامه اگر علاقمند باشند تنها می‌توانند، تئاتر دانش‌آموزی کار کنند؛ در حالی که گاهی دختران نیز در برخی مقاطع توسط همین بخشنامه‌ها از فعالیت تئاتری منع می‌شوند. به گزارش سینماخبر ، داود کیانیان، پیشکسوت و پژوهشگر تئاتر کودک، امسال به صورت جدی پیگیر، برگزاری جشن صدسالگی تئاتر کودک بود. او معتقد است اگر قرار باشد همه کودکان ایران تئاتر ببینند نیاز به افزایش 10هزار برابری اجراها داریم. او همچنین اذعان دارد که تئاتر کودک را از راه آموزش تجربی نمی‌توان پیش برد و حتما باید افرادی در این رشته وارد شوند که تحصیلات آکادمیک در زمینه تخصصی تئاتر کودک داشته باشند. به مناسبت صد سالگی تئاتر کودک ایران، با جمعی از هنرمندان باسابقه تئاتر کودک و نوجوان به گفت‌وگو نشسته‌ایم تا تاریخچه این هنر نمایشی، زمینه‌های رشد، موانع پیش رو و نقدها و نظرهایی را که در این حوزه نمایشی وجود دارد را مرور کنیم. چهارمین گفت‌وگوی این سلسه مصاحبه‌ها، به گفت‌وگو با داود کیانیان، هنرمند پیشکسوت تئاتر کودک اختصاص دارد. همیشه گلایه از این بوده است که در کشور ما، تئاتر کودک در حاشیه تئاتر بزرگسال قرار داشته و به همین دلیل زیاد جدی نبوده است. ریشه این تفکر چیست؟ این‌که عده‌ای تئاتر کودک را در حاشیه قرار می‌دهند ریشه در یک تفکر غلط دارد. این تفکر غلط از آن‌جا سرچشمه می‌گیرد که کودکان را نادان قلمداد کرده و آن‌ها را شخصیت‌های مستقلی نمی‌شناسند، بنابراین می‌گویند که تئاتر کودک هم مثل خود کودک ناچیز و کوچک است. در حالی‌که روانشناسی اجتماعی معاصر می‌گوید که کودک در مقاطع مختلف موجودی مستقل است و باید خوراک مستقل فرهنگی هم برای او تولید شود. بنابراین کودک و تئاتر کودک زیر مجموعه نیستند، بلکه خودشان یک مجموعه مستقل‌اند. کودکان نادان نیستند بلکه دنیا را به شکل کودکانه و ویژه‌ای می‌بینند. به عنوان مثال، کودک در یک سنی، عروسک‌ها و برخی از اشیاء را می‌تواند جاندار تصور کند. هر کسی خودش یک زمانی کودک بوده و از این که در حاشیه قرار می‌گرفته و نادان و کم فهم قلمداد می‌شده ناراحت بوده است. پس اکنون وقتش رسیده که این تفکرات را همان کسانی تغییر دهند که خودشان یک مدت از نادیده گرفته‌شدن ناراحت می‌شدند. آن‌ها هستند که باید سعی کنند دنیای کودکان را بشناسند تا با شناخت از دنیای آن‌ها، به یک درک از ادبیات‌شان نیز برسند و بتوانند برای‌ آموزش‌ فرهنگی و اخلاقی فرزندان‌شان، خلق هنری کنند. بگذارید به صورت موردی بپرسم. مثلا، تئاتر در زمینه رشد کودک و انتقال او از یک مقطع سنی به مقطع سنی دیگر چقدر می‌تواند تأثیرگذار باشد؟ درواقع منظورم وجه آموزش ماجرا است. ما همیشه فکر می‌کنیم که آموزش صرفاً مخصوص کودکان است، در حالی که ما در تمام مقاطع زندگی‌مان به آموزش نیاز داریم. بزرگترین دانشمندان جهان اتفاقا در زمان پیری برای آموزش خود مایه بیشتری می‌گذارند. دانسته‌های ما در مقابل آن‌چه که نمی‌دانیم بسیار ناچیز است. تئاتر یکی از زمینه‌هایی است که می‌تواند به آموزش لذت‌بخش و ماندگار کمک کند. آموزش از طریق تئاتر با آموزش در آموزشگاه ‌های امروز ما به لحاظ ماهیت متفاوت است. ما در آموزشگاه‌ها با آموزش مستقیم سر و کار داریم. یعنی معلم یا استاد چیزی را می‌گوید و ما باید آن را بیاموزیم و امتحان بدهیم. اما در آموزش بوسیله تئاتر، هنر خودش را به عنوان یک بستر، وسیله‌ای برای آموزش و تربیت قرار می‌دهد که خیلی از کشورهای پیشرفته از این وسیله برای آموزش استفاده کرده‌اند، چون لازم است که تئاتر اول هنر باشد و بعد به آموزش بپردازد. اگر هنر به عنوان واسطه در تئاتر قرار نگیرد، تئاتر هم مثل آموزش در آموزشگاه‌ها به یک آموزش مستقیم تبدیل می‌شود. دلیل آن‌ که دانشمندان علوم مختلف به سمت آموزش غیرمستقیم گرایش پیدا کرده‌اند این است که می‌گویند آموزش غیرمستقیم بوسیله تئاتر؛ عمق، تأثیرگذاری و ماندگاری بیشتری دارد. چون با لذت و کشف همراه است. ما ممکن است که خیلی وقت‌ها از آموزش مستقیم لذت نبریم ولی مجبور باشیم که گوش کنیم و سر کلاس‌ها برویم چون لازم است که نمره بگیریم و به مدرک برسیم، ولی در آموزش غیرمستقیم این اجبار وجود ندارد. در آموزش غیرمستقیم، فرد به دلخواه خودش می‌رود تا یک اثر هنری مثل تئاتر را ببینند و چون این اتفاق به صورت داوطلبانه انجام می‌شود و فرد از آن لذت می‌برد، بنابراین آموزش را با جان و دل می‌پذیرد. عملی که آموزش گیرنده خود به آن اقدام می‌کند، نه اینکه مجبور به انجام آن باشد. آموزش غیرمستقیم در تئاتر کودک و نوجوان یعنی آن‌که، مخاطب آموزش را کشف می‌کند. او با خودش می‌گوید که فلان بازیگر یا قهرمان قصه این کار را کرد که موفق شد، پس من هم اگر این کار را انجام دهم موفق می‌شوم. در واقع او با این همذات‌پنداری به یک درک می‌رسد. بنابراین شناخت او یک شناخت تجربی می‌شود، نه شناختی که مثل نصیحت‌ها از یک گوش می‌آید و از گوش دیگر بیرون می‌رود. ما می‌بینیم که بارها آن‌چه می‌شنویم را بیشتر اوقات از دست می‌دهیم و فراموش می‌کنیم. ولی همه هنرمندان و مردم عادی، اولین یا قدیمی‌ترین تئاتری را که دیده‌اند به خوبی به یاد دارند. چند روز پیش جایی خواندم که وزیر بهداشت گفته که روزگاری فلانی معلم تئاتر بود و من در کلاس‌های تئاتر او شرکت داشته‌ام. از این اتفاق بیش از 50 سال می‌گذرد. اما ایشان آن را به خاطر می‌آورند که در آن زمان من معلم تئاتر ایشان بوده‌ام. این به خاطر آموزش غیر مستقیم و تجربی است که در تئاتر وجود دارد، نه به خاطر من. بنابراین معلمان هوشمند لازم می‌دانند که از این شیوه استفاده کنند، چون در غیر این صورت بودجه‌ای که خرج کلاس‌ها می‌شود، هدر می‌رود و کسی هم درسی را برای زندگی به خاطر نمی‌سپارد، و اگر هم یاد می‌گیرد بزودی فراموش می‌کند و از این کار لذتی هم نمی‌برد. یکی از دلایلی که آموزش از طریق تئاتر تأثیرگذاری بیشتری دارد این است که تئاتر از تمام هنرها استفاده می‌کند. در تئاتر فن بیان، فن حرکت (پانتومیم)، شعر، گریم، نقاشی، مجسمه‌سازی، نور، رنگ، ادبیات، موسیقی، حرکات موزون، خط و... وجود دارد. این معجون و ترکیب عالی هنری، در بطن خودش یک مطلب آموزشی هم دارد که مخاطب ضمن لذت ‌بردن از هنرهای موجود در تئاتر، به شور و هیجان می‌آید و ضمن ارضاء غریضه‌ بازی، آن مطلب آموزشی را هم دریافت می‌کند. در آموزش مستقیم فقط این حس شنوایی است که فعال می‌شود، در حالی که آموزش به وسیله تئاتر از تمامی حس‌های مخاطب کمک می‌گیرد و او را درگیر فعالیت می‌کند. هنرمندان ارزنده ما و معلمان زحمتکش، همه به اهمیت آموزش غیر مستقیم تئاتر واقفند، پس آن‌ها مخاطب سخن ما نیستند، بلکه مخاطب صحبت ما مسئولان هستند. اما متاسفانه، مسئولان چنین مطالبی را نمی‌خوانند و به جای آن به بخش‌نامه‌هایی که به دست‌شان می‌رسد توجه دارند. آن‌ها اگر بخش‌نامه‌ها را اجرا نکنند، مورد بازخواست قرار می‌گیرند، اما صحبت‌های ما جزئی از آن بخش‌نامه‌ها نیست. آن‌ها باید کاری را انجام دهند که میز، مدیریت و پست‌شان را حفظ می‌کند و در ارزیابی‌ها نمره مثبت می‌گیرند. اگر چیزی خارج از بخش‌نامه‌ها را اجرا کنند، مورد سؤال قرار می‌گیرند و به‌ آنها گفته می‌شود که چرا این کار را کردید؟ در یکی از مصاحبه‌های همین پرونده شما در هنرآنلاین خواندم که مدیری آمده و بودجه تئاتر را صرف حوزه‌های دیگری کرده که به آن اعتقاد دارد. او نه تنها مورد بازخواست قرار نمی‌گیرد، بلکه چون در حوزه‌ای وارد شده که سیستم آن را می‌پذیرد و یا در اولویت قرار می‌دهد، مورد تشویق هم قرار می‌گیرد. ولی سایر مدیران برای آن‌که بازخواست نشوند، فقط دستورات مسئولان بالادستی‌شان را انجام می‌دهند که شغل‌شان را حفظ کنند، نه پیشنهادات همچون منی را که گاه احساس می‌کنند به لحاظ بخشنامه‌ای در مقابل‌شان قرار گرفته‌ام. خارجی‌ها فکر می‌کنند ایران اصلا تئاتر کودک ندارد! بگذارید درباره این مسئولان شفاف‌تر صحبت کنیم. منظور شما دقیقا چه کسانی هستند؟ منظور من از مسئولان، تمام کسانی هستند که به نحوی تئاتر کودک در حوزه مدیریت‌شان تعریف شده است. این مسئولان هم مانند سایر مردم، انسان‌های خاکستری‌اند و ضمن داشتن نقاط مثبت، یک سری نقاط منفی هم دارند. همه آنها نمی‌توانند پرونده سیاهی داشته باشند و همه‌شان هم نمی‌توانند کاملاً سفید و بی‌نقص عمل کنند. در کنار برخی از مدیران تئاتری که توجهی به این هنر ندارند، مسئولانی هم وجود دارند که حتی در بخش‌های غیر تئاتری کار می‌کنند و جدای از توجه به بخش‌نامه‌ها، احساس مسئولیت خاصی هم نسبت به مسئله تئاتر کودک دارند. 16 اسفندماه سال گذشته همه مدیرانی که کار تئاتر کودک می‌کنند به پیشنهاد "بنیاد نمایش کودک" و به همت معاونت هنری در مرکز هنرهای نمایشی دور هم جمع شدیم، چیزی که تقریباً قبل از آن اتفاق نیفتاده بود. در آن‌جا ما گفتیم که در حال نزدیک شدن به صد سالگی تئاتر کودک و نوجوان هستیم و تا 2،3 سال دیگر، صد سال تئاتر کودک خواهیم داشت، پس بیاییم و راجع به این صد سال تئاتر کودک کار کنیم. عجیب است که بدانید خیلی‌ها نمی‌دانند که تئاتر کودک ما صد سال قدمت دارد و جای تاسف دارد که اکثر خارجی‌ها اصلا نمی‌دانند که ما تئاتر کودک هم داریم! هم چنان که کمتر کسی می‌داند که بنیان‌گذار تئاتر کودک در ایران کیست! در جلسه 16 اسفند 94، ما پژوهشگران بنیاد نمایش کودک نظیر آقای عباس جهانگیریان، یدالله آقاعباسی، منصور خلج، یدالله وفاداری، حسین فدایی حسین، منوچهر اکبرلو و مسلم قاسمی پیشنهاد کردیم برای بنیان‌گذار تئاتر کودک و نوجوان بزرگداشت بگیریم. آقای جبار باغچه‌بان در زمینه تدریس الفبا به ناشنوایان و لال‌ها فعالیت‌های چشمگیری داشته‌اند و مردم او را از این حیث به خوبی می‌شناسند، ولی تقریباً در جایی مطرح نشده که ایشان بنیانگذار تئاتر کودک هم هست. ایشان اولین نمایشنامه کودک را نوشته، اولین نمایش کودک را اجرا کرده و... . بنابراین توانستیم در اواخر آبان سال جاری در جشنواره بین‌المللی کودکان و نوجوانان در همدان به یاری مرکز هنرهای نمایشی و همراهی دبیر جشنواره، یک شب را به بزرگداشت جبار باغچه‌بان اختصاص دهیم و نمایشنامه‌های این آغازگر تئاتر کودک در ایران را به دست نشر بسپاریم. در آن مراسم انجمن تئاتر کودک و نوجوان یک کلیپ تهیه کرد، بیانیه بنیاد نمایش خوانده شد، پیامی از طرف پروانه باغچه‌بان (دختر جبار باغچه‌بان) قرائت شد، برای اولین بار سه نمایشنامه از جبار باغچه‌بان نمایشنامه‌خوانی شد و در کارگاه‌های جشنواره نیز نمایش خلاق بر اساس نمایشنامه "پیر و ترب" جبار باغچه‌بان طراحی شد. ما یک انجمن غیر دولتی بودیم که تلاش‌مان نتیجه داد. حال ببینید که اگر نهادهای دولتی بخواهند چه کارهای زیادی می‌توانند انجام دهند. بویژه این که با هماهنگی هم در این وادی قدم بگذارند. خیلی‌ها در مورد این مراسم بزرگداشت گفتند که اتفاق خوب و جالبی است ولی متاسفانه در این زمینه اتفاق دیگری نیفتاد. به نظر ما هر کسی که در زمینه تئاتر کودک مسئولیت دارد و تئاتر کودک جزوی از کار سازمانی او تعریف شده، لازم است در این زمینه قدم بردارد. اما به نظر می‌رسد که کسی دغدغه این کارها را ندارد. "بنیاد نمایش کودک" بارها اعلام کرده است که حاضر است بدون هیچ گونه چشم‌داشتی در زمینه‌های بنیادی تئاتر کودک با هر نهادی همکاری و هم یاری لازم را داشته باشد. اما دریغ... آموزش و پرورش می تواند مثل گذشته متولی تئاتر کودک باشد آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها برای آشناکردن جامعه با مزایای بخش‌های آموزشی تئاتر کودک چه وظیفه‌ای دارند؟ کارشناسان و پژوهشگران حیطه تئاتر، آموزش و پرورش را در این زمینه خیلی ضعیف ارزیابی می‌کنند ولی این‌ طور نیست. آموزش و پرورش همچنان دارد جشنواره تئاتر دانش‌آموزی را ادامه می‌دهد و علیرغم مشکلاتی که در مسیر آن وجود دارد، هیچوقت تعطیل نشده است. دوم آن‌که در مورد بزرگداشت مرحوم باغچه‌بان، بعد از مرکز هنرهای نمایشی که برای جشنواره‌های تئاتر کودک نیرو و بودجه می‌گذارد، این آموزش و پرورش بود که به خوبی عمل کرد. آموزش و پرورش امسال در جشنواره تئاتر دانش‌آموزی در باغ‌رود نیشابور یک شب برای باغچه‌بان بزرگداشت گذاشت. جبار باغچه‌بان تئاتر کودک را در مدرسه‌ای در مرند شروع کرده و این صد سال قدمت تئاتر کودک به آموزش و پرورش برمی‌گردد چون شروع‌اش از آن‌جا بوده است. آموزش و پرورش می‌تواند متولی اصلی تئاتر کودک باشد که در یک مقاطعی توانایی‌اش را در این امر نشان داده است، ولی در حال حاضر نیست، چون در این زمینه بسیار متغیر و دچار آشفتگی است. وزیر، مدیران، برنامه‌ها و سیستم‌های وزارت‌خانه آموزش و پرورش مدام در حال عوض شدن و تغییر هستند. در سیستم دولتی ما آنقدر درگیری و کار وجود دارد که می‌گویند تئاتر کودک دیگر جایگاهی ندارد. بنابراین آموزش‌ و پرورش ضمن نقاط مثبتی که در زمینه تئاتر کودک دارد، از جمله انتشار نمایشنامه، باید مورد آسیب‌شناسی قرار بگیرد. یک زمان آقای دکتر وفاداری مدیریت تئاتر آموزش و پرورش را برعهده داشت که در آن زمان به تئاتر کودک و نوجوان خیلی پرداخته شد. آن زمان یک دوران طلایی بود که خود بچه‌ها نمایشنامه می‌نوشتند و نمایشنامه‌های‌شان منتشر می‌شد و تئاتر دانش‌آموزی بسیار رشد کرد. در این جا بجای قوانین و ضوابط این افراد هستند که بنا بر سلیقه‌های شخصی نظرشان را اعمال می‌کنند. آموزش و پروش دو انتشارات وابسته دارد که نمایشنامه کودک و نوجوان منتشر می‌کند؛ انتشارات مدرسه و انتشارات منادی تربیت. شاید کتاب‌های آموزش و پرورش در زمینه تئاتر کودک از لحاظ کمی نسبت به انتشارات کانون پرورش فکری کودک و نوجوان هم بیشتر باشد، ولی وقتی صحبت از کیفیت می‌شود، انتشارات آموزش و پرورش کم می‌آورد. باید آسیب‌شناسی کرد تا کیفیت آن هم بالا برود. مدیر جدیدی می‌آید و تمام دست آوردهای مدیر قبلی را زیر سئوال می‌برد. تمام قراردادهای قبلی را به حالت تعلیق در می‌آورد. این جا این ضابطه نیست که کارکرد دارد، سلیقه‌ها هست که تعیین‌کننده هستند. امان از وقتی که سلیقه مدیر با تئاتر هم خوانی نداشته باشد. متاسفانه دانشگاه هم تاکنون قدم موثری در این زمینه برنداشته است. ما 11 دانشکده تئاتری داریم که همه‌شان تئاتر برای بزرگ‌سالان کار می‌کنند. چرا همین دانشگاه‌ها رشته تئاتر کودک نمی‌گذارند که به کار آموزش و پرورش هم بیاید؟ در کشور ما میلیون‌ها کودک و نوجوان وجود دارند. آیا این‌ها تئاتر نمی‌خواهند؟ ما در زمینه فعالیت‌های تئاتر برای کودک و نوجوان، تحصیل کرده آکادمیک نداریم و یا اگر داریم به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسند. همه به طور کلی تجربی کار می‌کنند. بنابراین دانشگاه‌ها باید رشته تئاتر کودک را اضافه کنند، چون این رشته در آموزش و پرورش، در کانون پرورش فکری کودکان، در حوزه هنری، در سازمان فرهنگی هنری شهرداری و هر جایی که فعالیت تئاتر کودک باشد، مانند مرکز هنرهای نمایشی کاربرد دارد. ما علاوه بر افرادی که در این زمینه تجربه دارند، به افراد تحصیل کرده هم در این زمینه نیاز داریم. اما نمی‌دانم چرا دانشگاه و یا وزرات علوم از زیر بار رفتن تاسیس رشته تئاتر کودک شانه خالی می‌کند؟ رشته‌ای که بی شک جدای از کاربردهایی که برای کودکان و نوجوانان دارد، می‌تواند، تولید اشتغال بکند. رشته‌ای که می‌تواند ما را تا حدودی از تولیدات مبتذل و ضد فرهنگ و بد آموز نجات دهد. شما از افرادی بودید که در نوشتن طرح درس برای این رشته همکاری داشتید. با توجه به این تجربه، به نظر شما در کشورمان ظرفیت علمی از جمله استاد و کتاب کافی برای مستقل شدن رشته تئاتر کودک وجود دارد؟ بله. ما با چند نفر از دوستان‌ با پیگیری خانم هما جدیکار که از پیشکسوتان و فعالان تئاتر کودک هستند، در زمان مدیریت آقای قهرمانی، طرح درس‌ها تهیه شد که گویا مورد تأیید وزارت علوم و دانشگاه هم قرار گرفت. 2،3 سال روی آن طرح کار شد و تمام کسانی که می‌توانستند روی آن نظر دادند ولی وقتی مدیریت‌ها عوض می شوند خیلی چیزها به هم می‌خورد. به نظرم این یک ضعف کلی است که در نظام وجود دارد و در وزارت علوم و دانشگاه هم هست. در صورت تاسیس چنین رشته‌ای، ما می‌توانستیم بر اساس آن برای تئاتر کودک اشتغال‌‌زایی کنیم. در واقع بنابر این طرح، خیلی از تئاتری‌ها می‌توانستند در مهد کودک‌ها، پیش دبستانی‌ها و مدارس مربی تئاتر شوند و یک عده هم در این زمینه نویسنده تئاتر کودک باشند. وقتی آموزش‌ دانشگاهی نباشد، همه به صورت تجربی کار می‌کنند و در این صورت ممکن است که در یک جاهایی اشتباه کنند. آن‌ها کارشان را بر اساس آزمون و خطا پیش می‌برند که این نکته می‌تواند یک آسیب باشد. همچنین آسیب بعدی هم این است که فعالان تئاتر بزرگ‌سال در مدارس و جاهای دیگر جایگزین مربیان تئاتر کودک می‌شوند و چون که فعالان تئاتر بزرگ‌سال، تئاتر کودک نخوانده‌اند، به کار کودک و نوجوان آسیب می‌زنند. حذف دختران از فعالیت‌های تئاتری آموزش و پرورش در سال‌های اخیر تئاتر را به فوق ‌برنامه‌ای تبدیل کرده که فاقد اولویت است. هر کجا مدارس بدون بخشنامه آموزش و پرورش خواسته‌اند تئاتری‌ را برای ایجاد نشاط در مدرسه اجرا کنند، از گروه‌هایی استفاده کرده‌اند که فقط بتوانند بچه‌ها را بخندانند و حالا موسیقی هم با ارگ بزنند. این نمایش‌ها جدی هم نیستند. به نظر شما جایگزین کردن آنها با تئاترهایی که خود کودکان دست اندرکار آن هستند در ساعت مدرسه، به تصور کودک از مفهوم تئاتر آسیب نمی‌زند؟ بگذارید موضوع را این طور توضیح دهم که آموزش و پرورش هیچ مدرسه‌ای را موظف نکرده که به تئاتر بپردازد. حالا هر تئاتری. حتی دستورالعملی برای بردن دانش‌آموزان به تئاتر وجود ندارد. تنها بخشنامه‌های که آموزش و پرورش به مدارس می‌فرستند این است که دانش‌آموزان علاقه‌مند می‌توانند تئاتر دانش‌آموزی کار کنند که در همین بخشنامه‌ها هم گاهی دختران در بعضی از مقاطع از فعالیت تئاتری منع می‌شوند. چرا دختران را حذف می‌کنند؟ در این زمینه خود آموزش و پرورش باید جوابگو باشد که منطقش برای حذف دختران چیست. شما ببینید که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم می‌گویند که دختران عضو کانون باید فقط تئاتر عروسکی کار کنند. از این گونه موارد به تعدد اتفاق می‌افتد. اما به هر حال تئاتر در کشور وجود دارد ولی برای بعضی بخش‌ها ضعیف‌تر و محدودتر است و برای بخش‌هایی قوی‌تر و گسترده‌تر. علت محدودیت یا گستردگی آن بخش‌ها را باید در سیاست‌های درونی مدیریت‌ها جست و باید بررسی کرد که چرا در بعضی بخش‌ها آنقدر محدودیت وجود دارد که به حذف می انجامد. وقتی بخشنامه‌ای در زمینه دیدن تئاتر برای دانش‌آموزان به مدارس فرستاده نمی‌شود، بنابراین در مدارس یک شوی عمومی جایگزین تئاتر می‌شود، این ابتکار و شناخت فردی مدیریت مدرسه است، نه آموزش و پرورش. مدیر مدرسه احساس می‌کند که بچه‌ها از دروس حفظی خسته شده‌اند، پس لازم است که یک تئاتر به مدرسه بیاید که بچه‌ها را سرگرم کند. آیا او در این زمینه با کارشناس هنری مشورت می‌کند؟ خیر. آن‌ها گروه‌هایی را به مدارس می‌آورند که قیمت‌شان به مدارس می‌خورد و به آموزش و پرورش هم کاری ندارند. بنابراین چنین مواردی به شناخت مدیر مدرسه برمی‌گردد که باید تئاتر را بشناسد و در این زمینه آموزش ببیند. حتی مربیان پرورشی مدارس هم خیلی‌های‌شان دوره تئاتر ندیده‌اند که بخواهند انتخاب درستی در این زمینه داشته باشند. مدارسی که دانش‌آموزان را به صورت دسته جمعی به دیدن تئاتر می‌برند هم یک ابتکار شخصی به خرج می‌دهند. آن‌ها دانش‌آموزان را فقط می‌توانند جاهایی مثل مرکز تئاتر پارک لاله، تالار هنر یا برخی از فرهنگسراها ببرند. این مدارس باید پول هم بدهند و سرویس هم بگیرند. همچنین باید یک روز کاری مدرسه را هم تعطیل کنند. تازه این‌ها فعالان فرهنگی هستند، وگرنه اکثر قریب به اتفاق دانش‌آموزان در کشور از دیدن تئاتر و فعالیت در این زمینه محروم هستند. تمام این اتفاقات به خاطر آن است که تئاتر کودک ایران متولی ندارد. انستیتو تربیت مربیان امور هنری نقش به سزایی در تربیت مربیان تئاتر کودک داشت متولی تئاتر کودک باید چه نهادی باشد؟ در نیمه دوم دهه چهل می‌شود گفت آموزش و پرورش به نوعی متولی تئاتر کودک بود. در حدود سال 48 آقای امیرحسین مهرپور که یکی از فعالان تئاتر آموزش و پرورش بود، در مشهد تلاش‌های زیادی در زمینه تئاتر حرفه‌ای داشت و چون استخدام آموزش و پرورش بود، در زمینه تئاتر آموزش و پرورش مشهد هم فعالیت می‌کرد. آموزش و پروش تهران به دنبال این بود که ببیند چه شخصی می‌تواند هنر کودک و نوجوان و از جمله تئاتر را در مدارس گسترش دهد. بنابراین آقای مهرپور را انتخاب کرد و ایشان برنامه‌های خودش را ارائه داد. برنامه آقای مهرپور این بود که دیپلمه‌هایی که دغدغه هنری دارند را گزینش کنند تا این افراد دو سال آموزش ببیند، مدرک فوق دیپلم بگیرند و سپس مربی رشته‌های مختلف هنری در مدارس شوند و هنر در آموزش و پرورش را متحول کنند. و این کار با تاسیس موسسه‌ای به نام "انستیتوی تربیت مربیان امور هنری" اتفاق افتاد که ریاست آن را آقای امیرحسین مهرپور برعهده گرفت. در آن انستیتو چهره‌های به نامی چون زنده‌یاد رکن‌الدین خسروی، پروز تأییدی، جمشید شاه‌محمدی و زنده‌یاد ایرج زهری در بخش تئاتر تدریس می‌کردند. من آن زمان معلم بودم و به طور حرفه‌ای نیز همراه با گروه تئاتر پارت در خارج از مدرسه به اجرای تئاتر می‌پرداختم. وقتی که آگهی آن را دیدم، خیلی خوشحال شدم و به سرعت رفتم ثبت نام کردم چون هم مدرک فوق دیپلم می‌گرفتم و هم در این زمینه آموزش می‌دیدم. همچنین می‌توانستم تئاتر هم درس بدهم. من از مشهد به تهران آمدم و در اولین دوره انستیتوی تربیت مربیان امور هنری شرکت کردم و پس از اخذ مدرک به مشهد برگشتم و در دبیرستان‌ها با دانش آموزان کار تئاتر کردم. بنابراین متولی تئاتر دانش‌آموزی کاری کرد که ضمن رونق گرفتن تئاتر در داخل مدارس، در خارج از مدارس هم تئاتر حرفه‌ای برای کودکان زیر نظر مربیان تربیتی آموزش و پرورش رونق بگیرد. در سال 50 وقتی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان احساس ضرورت کرد که تئاتر را هم مثل سایر رشته‌های هنری در مراکز کتابخانه‌های کانون وارد کند. این کار را "دان لافون" انجام داد و خود او اولین گروه حرفه‌ای تئاتر برای کودکان را تشکیل داد که آقایان بهرام شاه‌محمدلو، رضا بابک و خانم مرضیه برومند و... عضو آن گروه بودند. پس از آن به تناسب تئاتر کودک، انواع دیگر هنر نمایش کودک هم رشد یافتند. کانون در اثر رشد این رشته متولی‌گری تئاتر حرفه‌ای برای کودکان و نوجوانان را به عهده گرفت که حاصل آن هنرمندان بزرگی بودند نظیر آقایان بهرام شاه‌محمدلو، رضا بابک، بهروز غریب‌پور، هنگامه مفید، حمید جبلی، مرضیه برومند، فاطمه معتمدآریا و... که در تلویزیون، سینما و تئاتر و به خصوص در تئاتر کودک و نوجوان ایران باعث افتخار هستند. بعد از انقلاب چه نهادی متولی‌گری تئاتر کودک را برعهده گرفت؟ اصولاً انقلاب یعنی آن‌که همه چیز زیر و رو می‌شود و تغییر می‌کند. تغییر کلی، این خصوصیت نظامی است که روی کار می‌آید. بنابراین در تغییر اساسی، انقلاب فرهنگی هم رخ می‌دهد. انقلاب فرهنگی در تمام زمینه‌های فرهنگی و هنری اظهارنظر می‌کند و بخشنامه‌هایی را صادر می‌کند که بنابر آن فعالیت‌های فرهنگی تغییر می‌کند. پس هنرمندان با ساختار جدید دست به تولیدات هنری می‌زنند. تئاتر با انقلاب از بین نمی‌رود و همیشه ماندنی خواهد بود ولی شکل و محتوای آن تغییر می‌کند. این شکل و محتوا گاه از سوی خود هنرمندان تغییر می‌کند و گاه از سیستم حکومتی به هنر کشور دیکته می‌شود. بعد از انقلاب آموزش و پرورش فعالیت‌های تئاتری درون سازمانی‌اش رو به رکود گذاشت و در ساختارهایش تغییر اساسی به وجود آمد. کانون پرورش فکری هم تغییر مشی داد و متولی‌گری تئاتر برای کودک را بوسید و کنار گذاشت و این گونه شد که کودک تئاتر یتیم شد. جشنواره تئاتر کودک و نوجوان همدان چندی پیش به پایان رسید و سوای کیفیت تئاترها، به هر حال یک سری گروه‌ها از شهرستان‌های مختلف به روی صحنه آمدند و کارشان را به نمایش گذاشتند. گفته می‌شود که خیلی از گروه‌های شهرستانی شرکت‌کننده در این جشنواره، بعدها نمی‌توانند نمایش‌شان را به اجرای عمومی برسانند. بنابراین به نظر می‌رسد جشنواره نمی‌تواند در شهرستان‌ها خروجی به صورت اجرای عمومی که هدف اصلی تئاتر است داشته باشد. با این حساب دوست دارم تحلیل شما را از تعداد نمایش‌هایی اجرا شده در سطح کشور بدانم. به اندازه کافی تئاتر کودک روی صحنه داریم که دیگر نیازی به محصول جشنواره‌ها نباشد؟ در انتهای پیامی که بنیاد نمایش کودک به جبار باغچه‌بان داد و در شب بزرگداشت او هم قرائت شد، آمده بود که اگر فرض شود ایران 20 میلیون کودک و نوجوان داشته باشد و گروه‌ها هر روز برای دو هزار تماشاگر اجرا داشته باشند، در واقع نه برای یک درصد، نه برای یک هزارم، بلکه برای یک ده هزارم کودکان و نوجوانان این کشور تئاتر اجرا می‌شود. اگر قرار باشد همه کودکان تئاتر کودک ببینند، باید ظرفیت گروه‌های تئاتری 10 هزار برابر ‌شود. این یک رقم نجومی است. حتی دو برابر کردن آمار آن هم در شرایط فعلی که متولی وجود ندارد و حمایت کافی نیز از آن نمی‌شود، کار خیلی سختی است، چه برسد به 10 هزار برابر که اصلاً شدنی به نظر نمی‌رسد. هنرمندان تئاتر کودک و نوجوان همیشه از دل و جان مایه گذاشته‌اند و زندگی خودشان را بدون چشم‌داشت برای تئاتر کودک هزینه کرده‌اند و همین امر است که تئاتر را زنده نگه می‌دارد. چه خوب است که مسئولان اهمیت آن را درک کنند و از این ظرفیت برای رشد فرهنگ جامعه استفاده کنند. اگر این کار را انجام دهند آنها را سپاسگزار خواهیم بود، ولی اگر از آن غافل شوند، خودشان و این جامعه ضرر می‌بینند. وظیفه ما اهالی تئاتر کودک و نوجوان این است که این آب باریک را در این جوی ناهموار ادامه داده و روز به روز آن را پربارتر کنیم. این اتفاق سال‌های سال است که دارد می‌افتد و تئاتر ما را سرپا نگه می‌دارد. گاهی یک سری نهادها که می‌بایست کمک می‌کردند، کمک نکردند و گاهی حتی سد این قضایا شدند. البته بعضی‌ از مدیران که حتی سابقه تئاتری هم نداشتند در مواقعی کمک کردند که قدردان آنها هستیم. ولی در مجموع برنامه و چشم‌اندازی مشخص برای این فعالیت‌ها موجود نیست و همین به بلبشوی این بازار آشفته دامن می‌زند. آنها اگر می‌دانستند که تئاتر این قدرت را دارد که در تمامی معضلات اجتماعی کودکان و نوجوانان یار آنها باشد، آنقدر به این هنر کم لطف نبودند. ما هر چه می‌کشیم از ناآگاهی و غیرتخصصی بودن در امر مدیریت‌هاست که پیش رو داریم. در نشناختن ظرفیت‌ها و عدم سرمایه‌گذاری در این وادی‌هاست که این چنین هستیم. تئاتر دانش آموزی، تئاتر مدرن، تئاتر خلاق و... رشته‌های مستقل دانشگاهی می‌خواهند حالا که مراحل تاسیس رشته تئاتر کودک متوقف شده است، استادان دانشگاه‌ها چقدر دغدغه دارند که استعداد دانشجویان را در زمینه تئاتر کودک کشف و هدایت کنند؟ این دغدغه‌ای‌ست که در بین استادان وجود دارد، ولی معمولا استادان تئاتر همانطور که از اسم‌شان برمی‌آید، متخصص رشته تئاتر هستند نه زیر شاخه‌های آن نظیر تئاتر کودک و نوجوان. اما هستند اساتیدی که در این زمینه هم تخصص دارند. مثلا دکتر قطب‌الدین صادقی را به عنوان استاد تئاتر و تولیدکننده تئاتر حرفه‌ای می‌شناسیم، اما شاید کمتر کسی بداند که تز این هنرمند ارزنده، تئاتر کودک و نوجوان بوده است. بنابراین اگر در دانشگاه رشته تئاتر کودک و نوجوان گذاشته شود، امثال این هنرمند هستند که به خوبی از پس تدریس آن برمی‌آیند. در دانشگاه علاوه بر تئاتر برای کودک و نوجوان، می‌بایست به تئاتر کاربردی، تئاتر مدرن، تئاتر عروسکی، تئاتر دانش ‌آموزشی و نمایش خلاق هم به صورت جداگانه در این رشته پرداخته شود. ما طرح درس، استادان و جایگاه لازم برای این‌گونه از تئاترها را داریم ولی کسی دغدغه تاسیس این رشته را ندارد که دنبال آنها برود. چند نفری هم که این دغدغه را داشته‌اند، آنقدر سر دوانده شده‌اند که خسته شوند و دنبال کار را نگیرند. آنان آنقدر آمادگی دارند که اگر امروز بخشنامه‌ای بیاید که رشته تئاتر کودک را راه بیندازید، همین فردا این کار را انجام می‌دهند، ولی این بخشنامه فرستاده نمی‌شود. بعضی‌ها هم با خودشان می‌گویند که تا وقتی تئاتر کودک به رشته‌های درسی اضافه نشده، ما چرا به دنبال آن برویم و خودمان را به دردسر بیندازیم؟ بعضی‌ها هم سعی می‌کنند یک تلاش‌هایی انجام بدهند ولی فقط تا جایی که بتوانند کارنامه مدیریتی خودشان را پر کنند والا اگر آن قدمی که برمی‌دارند به کارنامه‌شان صدمه بزند و برای‌شان دردسر ایجاد ‌کند، دلیلی نمی‌بینند که این کار را انجام ‌دهند. ضمن آن‌که در کشور ما عده‌ای هستند که با تمام شاخه‌های تئاتر مخالف هستند و آن را مثل گذشته مطرب ‌بازی می‌دانند. افرادی که با تئاتر مخالفند در چه سطوحی قرار دارند؟ چنین افرادی در همه جا دیده می‌شوند. من یک زمان به مدت 10 سال در کانون پرورش فکری مسئول بخش مدیریت تئاتر بودم. شاید باورتان نشود که یکی از مدیران بخش‌های دیگر چون دیده بود که چقدر از تئاتر استقبال می‌شود، گفت این تئاتر به چه درد کودکان می‌خورد که شما آن را راه انداخته‌اید؟ او گفت که این تئاتر فقط بچه‌ها را پررو می‌کند، این کار را نکنید! این تفکر یک مدیر فرهنگی است که اتفاقاً تفکر او فردی نیست و در رشته‌های مختلف جایگاه خودش را دارد. ما تلاش می‌کنیم که دانش‌آموزان در سر کلاس‌ها با معلم‌شان صحبت کنند و دیالوگ برقرار کنند ولی او می‌گوید که دانش‌آموز اگر با معلمش گفت‌وگو کند پررو می‌شود، بنابراین دانش‌آموز باید سر جایش نشانده شود! و فقط گوش کند که معلم چه می‌گوید. علیرغم آن‌که تئاتر ما چه در سطح بزرگسال و چه در سطح کودک و نوجوان ضعیف است ولی بچه‌ها خوشبختانه به رشدشان ادامه می‌دهند و حرف‌شان را به راحتی بیان می‌کنند. اگر این فرصت به آن‌ها داده شود که بتوانند دیالوگ برقرار کنند، نشانه پیشرفت ما خواهد بود، نه ادبیاتی که آن مدیر بکار می برد. هنر