هشتم ربیع الثانی و سالروز ولادت مسعود حضرت امام حسن عسکری(ع)، روز برپایی مجالس جشن و سرور و البته بازخوانی اشعار و مدایح شاعران آئینی است. خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: طلوع فرخنده امامان و اسوه‌های بشریت، از بزرگترین اعیاد است که همواره مورد توجه پیروان همه ادیان الهی و بویژه مسلمانان بوده است. و اما اهالی ادبیات و شعر، از جمله افرادی هستند که ارادت خود را به این حضرات، در قالب کلمات منظوم ریخته و تقدیم کرده اند. امروز نیز، سالروز عید میلاد سیزدهمین معصوم خلقت در هشتمین روز از ماه بهار دوم است: شیعیان مژده که از پرده برون یار آمد عسکری، پورِ نقی، مظهر دادار آمد گشت از کان کَرَم گوهر پاکی ظاهر ز صدف آن دُر تابنده به بازار آمد شد تولد ز سلیل آن مه تابنده ی حق سامرا از قدمش جَنّتِ أنهار آمد بهر مولودِ حسن، پورِ نقی، از دل عرش تهنیت باد ز خلّاقِ جهاندار آمد با صفات احدی کرد تجلّی به جهان نور چشم علی و احمد مختار آمد نام نیکوش حسن، خوی حسن، روی حسن باب مهدیِ زمان، کاشف أسرار آمد حامی دین محمّد متولد گردید عسکری، فخر زَمَن، سرور و سالار آمد و اما این میلاد خجسته در شعری از اسماعیل تقوایی هم مورد توجه قرار گرفته است: مژده مژده که شهریار آمد بر امام نقی نگار آمد شد مدینه مُنوَّر از نورش ماه یازده آشکار آمد عرشیان شادمان زین میلاد آنکه دلها کُنَد شکار آمد جشن میلاد او مدینه به پاست غم ز هر سوی در فرار آمد نام او نام مجتبی باشد حَسَنی در مه بهار امد چون عمو، هم حسن، هم ابن علی ست وز علی یکّه یادگار آمد روز هشت از ربیع آخر شد شیعه را لطف کردگار امد زکی و عسکری و ابن رضاست صاحب عِلم روزگار آمد سامرا مفتخر به او گردد شهر با او به اقتدار آمد بعدِ بابا، امام شیعه شود رهبری صاحب اختیار امد نرگس روم، همسرش گردد پدرِ آخرین سوار آمد گو مبارک به مهدیش، امروز شادمان، خنده در عذار آمد صاحب عصر و الزمان، باز آ وقت پایان انتظار آمد اکنون ابیاتی از شعر رحمان نوازنی را به تماشا می‌نشینیم که شاعر در آن، امام یازدهم را «إبنُ الرّضای سوم» و با توجه به نامگذاری روز پنجشنبه به نام آن امام هُمام، «آقای پنجشنبه» می‌خوانَد: از پنجشنبه های دل من عبور کن یک روز جمعه چشم مرا غرق نور کن آقای پنجشنبه؛ مرا هم نگاه کن چشمان خیس و غم زده ام را مرور کن  چیزی دگر نمانده به هنگامه ی ظهور ما را در این دقایق آخر صبور کن  با آخرین ستاره شبهای انتظار با یازده ستاره، تو در ما ظهور کن با اشک صیقلی بده ما را و بعد از آن سنگ سیاه سینه ما را بلور کن  از آن به بعد سائل چشمان تو شدیم  و خوانده ایم نام تو را "سُرَّ مَن رأی" از آن به بعد غم که به ما روی می کند مائیم و یک نگاه تو آقای سامرا هر جا که باده هست صفای خُمَش تویی هر جا که آیه ای است ضمیر کَمَش تویی آدم طمع به کسب مقام شما نمود در صورتیکه آب و گل گندمش تویی  شهر مدینه شادتر از این نمی شود چونکه به لطف حق، حسن دوّمش تویی ابن الرضای سوم ما یا اباالحسن عیدی بده به دست گدا یا اباالحسن «جوان شدن بهار به یُمن قدوم مبارک امام عسکری(ع) » و «دعا برای ظهور حضرت مهدی (عج) از سوی آن حضرت» هم، نکته‌های دیگری  است که در بخشی از مولودی محمد بیابانی درباره این عید مبارک به آن اشاره شده است: دوباره پای غزل سویتان دوان شده است حروف واژه عشقم ترانه خوان شده است ردیف و قافیه هایم فقط به ذوق شماست که اینچنین همه همرنگ آسمان شده است زبان رو به سوی قبله مانده طبعم به جان رسیده و انگار پُر توان شده است فضای آبی شعرم نثار مقدمتان بهار هم به قدوم شما جوان شده است نَمی ز بارش حُسن شما و آل شما کتاب شعر و غزلهای شاعران شده است چه منّتی به سر خلقت خدا داری اگر به چشم زمین پای خویش بگذاری سحاب رحمتی و پای آسمان خدا کنار می کشد آن ساعتی که می باری  فرشتگان همه مبهوت جلوه روی ات چه دلربایی، عجب دلبری، چه دلداری ...  لبان حضرت هادی پُر از ترانه توست "کَرَم نما و فرود آ که خانه، خانه توست" اگرچه عمر تو ایام کمتری دارد ولی به عمر دو صد نوح برتری دارد بهشت کوی تو! نه ... نه ... غُباری از کوی ات کجا به وعده ی جنّت برابری دارد؟ خوشا به حال کسی که هوایی ات باشد گدای روز و شب سامرایی ات باشد کسی که در وطنش خانه ی رضا دارد هلاک کُنیه ی إبن الرضایی ات باشد خوشا به آنکه به یاد ضریح شش گوش ات مسافر حرمِ کربلایی ات باشد بیا مرا بطلب؛ دل پُر از بهانه توست "کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست"  شما که صاحب شیرین ترین اسمائید همیشه روی لب ما طنین نام شماست دعا برای فَرَج نزد آستانه ی توست "کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست" و اینک به عرض ادبی شاعرانه از محمود ژولیده، خطاب به آن امام هُمام  می رسیم که بخشی از آن، اینچنین است و البته، پایان بخش این گفتار: سر درِ قصر بهشتی دلم بنوشتند که مسلمانِ مرام "حَسَن عسکری" ام چه کسی مثل منِ دِلشده، دلبر دارد؟ چه کسی مثل تو ای دوست کُنَد دلبری ام؟ من که مجنونم و آشفته، تو را می خوانم سر بازار غم ات، یوسف من، مشتری ام آسمان مهر و تولّای تو دارد آقا عرش در سینه، تمنّای تو دارد آقا حور و غِلمان بهشت اند، گدای نَفَس ات باغ رضوان سر سودای تو دارد آقا از شعاع افق چشم تو بالاتر چیست؟ ماه، سودای قدم های تو دارد آقا "هل أتی" آید و آقاییِ تو می خواند جبرئیل، آیت غَرّای تو دارد آقا عرصه محشر و آغاز شفاعت از توست عالَمی، حسرت فردای تو دارد آقا گوشه صحن و سرای ات، حرم آل عباست خاک سرداب گل پای تو دارد آقا زیر پای ات نظر افکن؛ که تماشا دارد دل آواره به خاک قَدَم ات جا دارد بی تو خورشید خریدار ندارد یعنی هرچه نور است ز عرش حرم ات می ریزد عمر نوح ای همه روح، تو را لازم نیست کشتی نوح از این عمر کم ات می ریزد از دل خسته خداوند نگیرد غم تو که سرور از دل دریای غمت می ریزد دست خالی نرود هیچکس از درگه تو از تهیدستی سائل دِرَم ات می ریزد تو اباالمهدیِ زهرایی و دوم، حَسَنی مُجتبای دگر فاطمه، آقای منی تا که من چون حسن عسکری آقا دارم ز عیار گُل دلبر، دلِ زیبا دارم زندگی زیر لوایش چه صفایی دارد روزگار خوشی از این قد و بالا دارم با محبت تر از این جمله ندارم در دل که به بالای سرم مثل تو بابا دارم به وجود تو امام حسن عسکری است که به کنعان دلم، یوسف زهرا دارم ای بنازم به مقامت که امانت داری من امان نامه ز امضای تولّا دارم حاجتِ روی جگرگوشه ی تو، ما را کُشت ای بسا دست توسّل به تو مولا دارم مادرت منتظر آمدن مهدیِ توست صبحِ میلاد تو هنگامه هم عهدی توست سامرا خاک گل ماست؛ خدا می داند خاک من از گل مولاست؛ خدا می داند نظر از سامره بردار؛ دلم را بنگر حرم عسکری اینجاست خدا می داند نه من از کوی تو دورم به همین منزل چند بُعد منزل نه به اینهاست خدا می داند حج تویی؛ کعبه تویی؛ در دل من خانه ی توست طوفِ کویِ تو مهیاست؛ خدا می داند حرم و گنبد و گلدسته ی تو در عرش است عرش، زوّارِ دل ماست؛ خدا می داند طلب و دعوت و همّت، همگی نزد شماست ورنه دل، قافله پیماست؛ خدا می داند بین ما نیست کمی فاصله، یابن الهادی جز من و گَرد همین قافله، یابن الهادی