کد خبر: 32789
منتشر شده در چهارشنبه, 11 بهمن 1396 21:21
ساعت: 21:21 منتشر شده در مورخ: 1396/11/11 شناسه خبر: 1292078 داخائو داستان هنرمند جوانی گرفتار بیماری صرع شده و به هنگام تشنج فقط با شستن روی خود با آب و خنک شدن دمای صورتش به حالت عادی بر میگردد. در چنین شرایطی هنگامی که هنرمند جوان به همراه دو دوست دیگرش درگیر مشکل کمبود آب در مناطق حاشیهای و...
ساعت: 21:21
منتشر شده در مورخ: 1396/11/11
شناسه خبر: 1292078
داخائو داستان هنرمند جوانی گرفتار بیماری صرع شده و به هنگام تشنج فقط با شستن روی خود با آب و خنک شدن دمای صورتش به حالت عادی بر میگردد. در چنین شرایطی هنگامی که هنرمند جوان به همراه دو دوست دیگرش درگیر مشکل کمبود آب در مناطق حاشیهای و حومه شهر تهران شدهاند، مجبور به انتخابهای ناگزیری میباشند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ داخائو داستان هنرمند جوانی گرفتار بیماری صرع شده و به هنگام تشنج فقط با شستن روی خود با آب و خنک شدن دمای صورتش به حالت عادی بر میگردد. در چنین شرایطی هنگامی که هنرمند جوان به همراه دو دوست دیگرش درگیر مشکل کمبود آب در مناطق حاشیهای و حومه شهر تهران شدهاند، مجبور به انتخابهای ناگزیری میباشند که...
به بهانه اجرای این نمایش در پردیس تئاتر شهرزاد گفتگویی با بازیگران این نمایش داشتیم
حمیدرضا هدایتی/بازیگر و کارگردان: شکیب سمبل درد و رنج نسل ما است
چرا بعد از 15 سال داخائو به روی صحنه رفت؟
این که چرا بعد از 15 سال اجرا می کنیم ظاهرا ارتباطی با متن ندارد ولی در باطن این طور است؛ در ظاهر ما به دلیل کمبود سالن، آن هم برای کار برگزیده جشنواره، اجرا نرفتیم ولی در باطن به دلیل مفهوم اعتراضی متن و مبارزه با استعمار فکری، امکان اجرای این کار تا امروز فراهم نشد؛ این متن به دلیل سبک نگارش، حین خوانده شدن به هیچ عنوان جذاب به نظر نمی رسد و همین امر باعث مردود شدن متن این کار در مرحله بازخوانی می شد؛ به عبارت دیگر این متن در اجرا کامل می شود و به همین دلیل همواره مورد ظلم قرار می گرفت. در بعضی مواقع می شد که به همه حرفهایی که در بالا اشاره کردم مشکوک می شدم؛ چرا که این تنها کار این گروه نبود که در سال های دانشجوئی جایزه های زیادی گرفت؛ ما کار دیگری هم به اسم "مارون" داشتیم که آن هم مورد کم لطفی قرار گرفت؛ ولی خب، ما به همه می گوییم سالن برای اجرا نبود شما هم بگویید جا نبود.
ویژگی های نقش شکیب در چیست؟
شکیب سمبل دردها و رنج های نسل ماست؛ کسی که در کودکی بدون هویت رها شده ولی با تلاش خود را به جایگاه بالاتری رسانده و همواره از هر جهت، آماج حملات احساسی و عاطفی در روابط خود می شود.
چقدر از تجربیات شخصی خود در جهت تکامل شکیب بهره بردید؟
من این نقش را 15 سال پیش بازی کردم و الآن که بهش نگاه می کنم؛ کاملا درک می کنم که چرا تجربه زندگی این قدر در کار بازیگری حائز اهمیت است؛ لحظاتی در کار وجود دارد که فقط با مراجعه به اتفاقات مشابه در زندگی خودم، می توانم بازیش کنم؛ مسلما این که سال های سال این نقش در ذهنم هست و هر از گاهی به آن مراجعه می کردم به هیچ عنوان حرف دور از ذهنی نیست؛ این کاراکتر از آن جهت ویژگی دارد که انسان با سواد، با دغدغه های گلوباله و نویسنده است ولی به دلیل داشتن بیماری روانی نمی تواند در لحظاتی واقعیت و خیال را از هم تمیز دهد؛ این لحظات تشنج کرده و نیاز به کمی آب برای برگشتن از دنیای تاریک خودش دارد و همواره حاضر است که به خودش آسیب برسد ولی دیگران آسیبی نبینند. بهتر است بگویم این کاراکتر در واقع قهرمان درونی بسیاری از انسان ها؛ خصوصا ایرانی ها است.
محسن بابائی/بازیگر: بین عامه مردم شناخت درستی از تئاتر وجود ندارد
از سابقه خودتان در هنر و به ویژه حوزه تئاتر بگویید...
از سال ۷۷ وارد دنیای حرفه ای تئاتر و تلویزیون شدم؛ حاصل کارم بازی در بیش از ۲۰ نمایش و کارگردانی ۴ اثر نمایشی و دریافت ۳ جایزه در طی این سال ها در حوزه بازیگری بوده است؛ هم چنین در چند سریال و تله فیلم بازی کرده ام و برنامه ریزی دو کار تلویزیونی را نیز تجربه کرده ام؛ یک اثر ویدئویی ۹۰ دقیقهای هم به عنوان تهیه کننده و کارگردان در رزومه کاری خودم دارم. علاوه بر این ها در تدوین و مونتاژ فیلم هم دستی بر آتش داشتم. از سال ۸۳ تا ۸۷ نیز، مدیر مسئول و موسس آموزشگاه سینمایی مهرگان بودم و هنر جویان زیادی را در زمینه بازیگری پرورش دادم.
چطور پروسه همکاریتان با نمایش داخائو شکل گرفت؟
ما تقریبا 15 سال پیش با فرمتی دیگر این کار را در جشنواره دانشجوئی به روی صحنه بردیم و خدا را شکر جوایز متعددی هم کسب کردیم؛ به نظر من نمایشنامه داخائو منحصر به فرد است و یکی از بهترین آثار شهرام ابوالقاسمی محسوب می شود؛ ادبیات خاص و شعر گونه آن باعث جذابیت دو چندانش شده؛ و خوشحالم که دوباره نقش حمید را در این نمایش بازی می کنم.
کاراکتر حمید چه ویژگی هایی دارد؟
حمید در این نمایش نماینده آن دسته از مردمی است که در بی نظمی جامعه و با استفاده از امکانات و استعدادهای سایرین رو به جلو حرکت کرده است. نماینده افرادی که با تقلب به مدارج علمی ، به موقعیت های عالی دست می یابند و حتی اگر تحقیر شوند و شخصیتشان لجن مال شود باز هم به دزدی ها و تقلب های خود ادامه میدهند تا به جایگاهی که حقشان نیست دست پیدا کنند؛ متأسفانه این نقش با توجه به حسی که به تماشاچی منتقل می کند؛ باعث می شود هر چقدر هم خوب ایفا شود؛ مخاطب بیشتر حس نزدیکی به دو شخصیت دیگر کار می کند و به هیچ عنوان با حمید نمایش که من نقشش را ایفا می کنم همزاد پنداری نمی کند.
شما در این نمایش ایفاگر چند نقش دیگر هم هستید...
بله، در این نمایش غیر از کاراکتر حمید که نقش اصلی من است؛ چند نقش دیگر را نیز ایفا می کنم؛ برای حمید با پیشینه خاص و شرایط اجتماعی و روانشناختی منحصر به فرد شخصیت سازی کرده ام؛ از ابتدای نمایش تا انتها با تکنیک بازی در بازی که کارگردان و نویسنده پیش بینی کرده اند؛ مجبورم به غیر از کاراکتر اصلی ( حمید) ۴ کاراکتر دیگر را هم خلق کنم؛ که خب اهل فن واقفند؛ در آمدن از شخصیت اصلی در یک نمایش یک ساعته، آن هم ۴ مرتبه و رفتن در قالب ۴ نقش دیگر با شخصیت های متفاوت و بعد بازگشت به نقش و موقعیت اصلی چقدر میتواند سخت باشد و چه انرژی را از بازیگر می گیرد؛ خلاصه این که در نمایش داخائو، حمید را شخصیت سازی و کاراکترش را خلق کردم و ۴ شخصیت دیگر را با توجه به ذات اجتماعی آن ها به صورت تیپیکال بازی می کنم که البته نه تیپ ظاهری بلکه تیپ درونی و ذاتیشان که در فیزیک، صدا و حرکاتشان نمود پیدا می کند یا به عبارتی درون این نقشها را عریان به روی صحنه می برم.
برای ایفای این نقش ها چقدر تمرین کردید؟
برای اجرای این نمایش که حدود ۱۶ سال پیش در جشنواره بازی کرده بودم و جایزه هم گرفتم؛ امسال حدود یک ماه تمرین کردیم؛ البته آن سال ها خیلی جوانتر بودم و انرژی جوانی داشتم و حالا که کمی پا به سن گذاشتم نیز، هم انرژی دارم و هم تجربه، و فکر می کنم حاصل کارم نسبت به آن سال های دور، خیلی بهتر باشد.
وضعیت تئاتر کشور را چطور ارزیابی می کنید؟
تئاتر برای من مثل زندگی یا آب برای حیات است؛ متاسفانه در جامعه ما و در بین عامه مردم، از تئاتر شناخت درستی وجود ندارد و اکثر افراد ذهنیتشان از تئاتر یا آثار صرفا کلاسیک با میزانها و بیان ادبی خاص است؛ و یا تئاتر را کارهای رو حوضی با تیکه های سخیف که به هر قیمتی حتی توهین به تماشاچی، سعی در خنداندن آنها دارند؛ می دانند. ای کاش اگر سیاست ها اجازه میدادند؛ رسانه های ما مانند تلویزیون که نقش به سزایی در این کج اندیشی فرهنگی دارد؛ سهم کوچکی را برای آشتی و شناساندن تئاتر به مردم بر عهده میگرفت تا هنر تئاتر و هنرمند آن با رونق تئاتر دغدغه نان را از کف می داد و با عشقی دو چندان به تولید فرهنگ و شیوه زندگی میپرداخت؛ دیگر هنرمندان تئاتر به خاطر ترس از فقر به دنبال سایر مشاغل نمیرفتند و حرفه مقدس خود را با جدیت بیشتری پیگیری می کردند. البته هستند کسانی از اهالی تئاتر که با بودجه های دولتی و... مال اندوزی می کنند و سالن های خوب و مطرح را مجانا، چون ارث پدری با هم دست به دست می کنند؛ البته این ها نه تنها هنرمند نیستند بلکه از سوداگران هم کمترند.
ارشیا زرین/بازیگر: خوشبختانه امروز کمتر افرادی مثل شخصیت مهدی می بینیم
در رابطه با نقشتان در نمایش داخائو کمی توضیح دهید؟
مهدی شخصیت پسر ساده ای است که در ترم اول پزشکی تحصیل می کند؛ او جذب شخصیت کاریزماتیک شکیب شده و دائما در حال پرسش از اوست تا به جواب سوالات شخصی و مربوط به شکیب که در ذهنش حفره ایجاد کرده؛ برسد.
شخصیت مهدی چه لایه هایی دارد که ما می توانیم در اجتماع مشاهده کنیم؟
مهدی حدود ده سال از من کوچکتر است و علاوه بر این اختلاف سن، جزو کسانی است که ما کمتر در تهران با همچین شخصیتی رو به رو می شیم. مهدی فقط به یک چیز فکر می کند و حواسش صرفا حول حواشی آن موضوع جمع می شود. هدفش تنها سوال پرسیدن و فهمیدن است و این روند را تا جایی ادامه می دهد که در نهایت مسبب مرگ شکیب می شود. خوشبختانه نسل افرادی مثل مهدی در حال انقراض است. فردی که صرفا به یک اتفاق فکر می کند؛ و تمام هم و غم خود را در راستای به نتیجه رساندن آن می گذارد.
با توجه به این که کمدی خاصی در این شخصیت نهفته است چطور خود را نزدیک به مهدی کردید؟
راستش هرگز فکر نمی کردم این اتفاق بیفتد؛ واقعیت این است که در اجرای قبلی، بازی در این نقش به من از ابتدا پیشنهاد شد اما به دلیل این که نمی توانستم رابطه ای با او برقرار کنم؛ ترجیحا دوستان دیگری نقش مهدی رو بازی کردند؛ البته این بار حمیدرضا هدایتی اصرار کرد که حتما خودم این نقش را بازی کنم و از آنجایی که سالهاست او را می شناسم و به کارش ایمان دارم؛ به او اعتماد کردم؛ روزهای اول، بدترین روزهای کاریم برای تمرین یک نمایش بود؛ رفته رفته مهدی را به کمک آقایان هدایتی و ابوالقاسمی پیدا کردم و برای اولین بار می توانم بگویم خودم را به نقش نزدیک کردم نه نقش را به ارشیا زرین.
در واقع بار کمدی از بطن خود شخصیت مهدی می آید، این که تو اوج درگیری و لحظات نفس گیر که قالبا خودش بوجود آورده همه چیز را فراموش می کند و برای مثال از دو شخصیت دیگر، بایت فحش دادن جریمه نقدی می گیرد؛ البته ناگفته نماند که خیلی برای خودم بامزه نیست ولی اکثر تماشاگران در این موقعیت می خندند؛ من فقط سعی کردم این رفتار غیر منطقی مهدی به نظر خودم را منطقی جلوه دهم؛ که امیدوارم موفق شده باشم.
تجربه همکاری چند باره در حوزه تئاتر با حمیدرضا هدایتی چطور بود؟
یکی از خوش شانسی های من در داخائو این است که رو به روی بازیگری قرار می گیرم که اگر در سالن، سیل یا زلزله هم بیاید؛ می تواند کشتی اجرا را سالم به بندر برساند؛ حضور در لحظه ی عالی حمیدرضا هدایتی، استادی که هر شب، باید از هوش بینهایتش درس بگیرید؛ من سالهاست که او را می شناسم و هر بار تجربه ای نو و متفاوت از همکاری با او به دست می آورم.
مریم قربانیان/بازیگر: داخائو برایم از لحاظ معنوی با ارزش بود
شما در این نمایش سه نقش متفاوت را بازی می کنید؛ در این رابطه توضیح می دهید؟
در داخائو سه زن متفاوت حضور دارند؛ این چالش ابتدائی من با متن بود؛ چالش بعدی معرفی این سه زن در زمان بسیار کوتاه در طول اجرا بود. چرا که هر کدام از این زنها تاثیر عمیقی بر شخصیت داستان دارند و تماشاچی باید در همین زمان اندک و با همین دیالوگ های محدود، متوجه این تاثیر می شد؛ در غیر این صورت اتفاقاتی که بعد از حضور این زن ها می افتد مخصوصا تشنجات کاراکتر اصلی نمایش، بی دلیل جلوه می کرد.
چند سال در این حرفه حضور دارید؟ و چه فعالیت هایی داشته اید؟
12 سال پیش با نمایش در «فراق فرهاد» به کارگردانی حامد سنماری در سالن محراب فعالیت حرفه ای خودم را آغاز کردم. در این مدت نیز با کارگردان های بزرگی از جمله مسعود دلخواه و تهمینه میلانی در زمینه تئاتر و سینما کار کردم. در نمایش آنتیگنه با حمیدرضا هدایتی آشنا شدم و نقش آنتیگنه را بازی کردم؛ علاوه بر بازی کار طراحی لباس هم بر عهده بنده بود؛ در این پروژه از شرایط کار به شدت راضی بودم و در نهایت هم به همکاری جدید با ایشان رسیدیم. ایشان علاوه بر کارگردانی خوب؛ بازی فوق العاده ای هم از خود به نمایش می گذارد؛ و حس خوبی به سایر بازیگران می دهد.
جذابیت این سه شخصیت برای شما در چه چیزی بود که مجاب به بازی شدید؟
در نمایشنامه داخائو فضای کمی به کاراکترهای زن اختصاص داده شده است؛ این سه زن شناسنامه ای برای معرفی نداشتند و باید خلق می شدند؛ البته تنوع در کاراکترهای زن در همین فضای کم برایم جذابیت داشت؛ علاوه بر این ها از نظر معنوی نیز این نمایش برایم حائزاهمیت بود و طراحی لباس این پروژه را نیز عهده دار شدم.
انتهای پیام/ن
نوشتن دیدگاه