کد خبر: 37472
منتشر شده در پنج شنبه, 19 بهمن 1396 09:33
بیست و نهمین عنوان از «منظومه داستان ایرانی» نشر نون با نام «شب جاهلان» بهعنوان پنجمین اثر منصورعلیمرادی در این انتشارات، راهی بازار نشر میشود. به گزارش خبرنگار مهر، «شب جاهلان» رمانی عاشقانه است که بر بستری تاریخی وقایع اجتماعی دورهی خاصی را نیز روایت میکند. رمزوارگی و عناصر اقلیمی نیز از...
بیست و نهمین عنوان از «منظومه داستان ایرانی» نشر نون با نام «شب جاهلان» بهعنوان پنجمین اثر منصورعلیمرادی در این انتشارات، راهی بازار نشر میشود.
به گزارش خبرنگار مهر، «شب جاهلان» رمانی عاشقانه است که بر بستری تاریخی وقایع اجتماعی دورهی خاصی را نیز روایت میکند. رمزوارگی و عناصر اقلیمی نیز از ویژگیهای این اثر هستند.
تاکنون از علیمرادی دو مجموعهداستان «زیبای هلیل» و «نام دیگرش باد است سینیور» و دو مجموعه شعرکوتاه با عنوان «لیکوها» در نشرنون منتشر شدهاند. داستانههای کوتاه او نیز به زودی تحت یک عنوان واحد توسط نشرنون منتشر خواهد شد.
وی علاوه بر داستاننویسی و روزنامه نگاری تجربیات زیادی نیز در حوزه فرهنگ مردم دارد که نمودی داستانی و عمیق از آن در آثار داستانیاش قابل مشاهده است. از او آثار پژوهشی نیز مانند افسانههای مردمان حوزه هلیل رود، فرهنگ بزرگ ضرب المثل ها، لیکوهای رودبار جنوب، اشعار و ترانه های شفاهی مردم جنوب از او منتشر شده است که تاکنون جوایز بسیاری را از جمله اولین دوره جایزه ادبی استاد باستانی پاریزی را از آن خود کرده است.
منصور علیمرادی شاعر و داستاننویس و پژوهشکر متولد ۱۳۵۶ کرمان است. «شب جاهلان» به زودی در ۲۸۰ صفحه و توسط نشر نون وارد بازار کتاب خواهد شد.
در بخشی از رمان «شب جاهلان» میخوانیم:
..صدای جوانانهی موسا سِحر داشت، ساحرانه میخواند و ذهن مردانِ کشت و کار را به دوردستهای جوانی میبرد، به عاشقیها و اشتیاقها، کِشتیگرفتنهای سر خرمنجای، کانالبندیهای دستهجمعی، روزگاری که دختران جوان به خوشهچینی میآمدند و مردان عزب دل در گروی زنی داشتند. موسا جوانی را در دلهای مردان کار و کشت شعلهور میکرد، طراوت سالهای پرباران را...حرارت جو درو، و بارانبارهای بهاری که شتررود را به طغیان وا میداشت. گاه رام کردن اسبان سرکش خان که دختران جوان را از کپرها به تماشا میکشاند در میدانگاهی ده. میرزا مینواخت و موسا میخواند: بگو تا دلبر حورم بیایه / سفید نازک بورم بیایه / دمی که میبرن تابوت ما را / بگو تا بر لب گورم بیایه.
پیرمردی از ته کنتوک نالید: شیر مادرت حلال موساجان!
نوشتن دیدگاه