کد خبر: 39724
منتشر شده در دوشنبه, 23 بهمن 1396 13:18
سرویس فرهنگی فردا: «من اعتراض میکنم به تلویزیون. من از مسئولان شبکه ٣ و ٢ شکایتم را به خدا مى برم بابت این رفتارهای زشتی که با ما داشتند. این لجبازی را به خدا شکایت مى برم. این نگاه، نگاه زشتی است برای این مملکت». این جملات نه از زبان سید محمد خاتمی، میرحسین موسوی یا محمود احمدی نژاد بلکه از طرف...
سرویس فرهنگی فردا: «من اعتراض میکنم به تلویزیون. من از مسئولان شبکه ٣ و ٢ شکایتم را به خدا مى برم بابت این رفتارهای زشتی که با ما داشتند. این لجبازی را به خدا شکایت مى برم. این نگاه، نگاه زشتی است برای این مملکت». این جملات نه از زبان سید محمد خاتمی، میرحسین موسوی یا محمود احمدی نژاد بلکه از طرف ابراهیم حاتمی کیا در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر بیان شد.
اختتامیه جشنواره سی و ششم فجر غروب روز گذشته با اجرای رضا رشیدپور برگزار شد. در مراسمی که به جز اجرای موسیقی سالار عقیلی چیز دندان گیری نداشت، برندگان اعلام شدند، جوایزشان را از داوران گرفتند و میلیونها بیننده چندین ساعت پای اجرای یخ و بیمزه رشیدپور نشستند و مزه مزه کردن نام کاندیداها را از زبان او تحمل کردند. اما مراسم اختتامیه یک حاشیه پررنگ هم داشت. ترکیدن بغض ابراهیم حاتمی کیا بعد از دریافت سیمرغ بهترین کارگردانی و فریاد او بر سر کسانی که تنها گناهشان داشتن نظر مخالف با اوست.
در اینکه مدیران رسانه ملی در انتخاب رشیدپور (که در اوج هنرش میتواند مجلس گرمکنِ کمپین انتخاباتی رئیس جمهور باشد) و منتقدان کم دانشی چون غلامعباس فاضلی و آنتونیا شرکا برای ویژه برنامه هفت اشتباه کردند شکی نیست. اما سوال اینجاست اگر قرار باشد مدیر یک سازمان عریض و طویل مانند صدا و سیما بعد از اعتراض یک کارگردان سینما به یک برنامه تلویزیونی از او عذرخواهی کند و حق را به او بدهد، بهتر نیست از همان اول مجری برنامه هفت را با نظر حاتمی کیا انتخاب کند؟!
هنوز برای برخی سوال است که چرا حاتمی کیا تا این اندازه عصبانی است و در حالیکه با هزینه میلیاردی سازمان اوج فیلم خوب «به وقت شام» را ساخته و با کارگردانی درخشانش، تسلطش را بر تکنیکهای موجود در سینمای ایران به رخ کشیده و به موضوعی پرداخته که مسئله اصلی مردم کشورمان و مسئولین است، چه دلیلی دارد خودش را در مقابل یک مجری با تواناییهای ساده و ابتدایی همچون رشیدپور قرار دهد؟! در رشیدپور که جسارت هایش در طول مصاحبه با رئیس جمهور سوژه میشود و با رانت مدیران سازمان در برنامههای متنوع صدا و سیما حضور دارد و کم مانده برنامه کودک هم اجرا کند، چه ویژگی خاصی وجود دارد که باید حاتمی کیا به او حمله کند؟ نظر یک منتقد کم سواد که از تمام دار دنیا فقط یک سایت دارد و با نمایش عکسهای جنیفر لوپز و لیدی گاگا و خواهران کارداشیان بیشترین مخاطبانش را جذب میکند، چرا باید تا این اندازه برای حاتمی کیا دارای اهمیت باشد؟!
کافی است کمی به عقب برگردیم. سال ۶۸، زمانی که داریوش مهرجویی با «هامون»، علی حاتمی با «مادر» و عباس کیارستمی با «کلوزآپ» در جشنواره فیلم فجر شرکت کردند، ابراهیم حاتمی کیای ۲۸ ساله با دومین فیلمش «مهاجر» توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلم را در شرایطی دریافت کند که هیچ کدام از آن سه فیلم حتی نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم نشدند.
حاتمی کیا بعد از ساخت «از کرخه تا راین» تبدیل به چهرهای شد که در هر فیلمش موجی از اعتراض و حق طلبی را فریاد میزد. هنگامی که «آژانس شیشهای» ساخته شد، حاتمی کیا از زبان حاج کاظم -رزمندهای که برای گذران زندگی رانندگی میکرد- تفنگ در دست گرفت و علیه مسئولینی به پا خواست که سعی در تغییر ارزشهای جامعه داشتند. در «ارتفاع پست» در جایگاه قاسم ایستاد و دیوانه وار خودش را قربانی جامعهای قرار داد که بخشی از مردمش به فکر فرار از آن بودند. در «به رنگ ارغوان» از درون نظام به آن نگاه کرد و بازنگری در منش امنیتی را الویتی برای کشور گوشزد کرد و در «بادیگارد» در مقام حاج حیدر، خودش را فدای جوانان دانشمندی کرد که از نظر او بیشتر از دیپلماتها برای کشور ارزش دارند.
اگرچه بعد از اکران «بادیگارد»، مسعود فراستی در برنامه هفت حمله تندی به سینمای حاتمی کیا کرد و از «آژانس شیشه ای» به بعد، به طور کلی سینمای او را زیر سوال برد، حاتمی کیا جوابی به او نداد و علیه او و بهروز افخمی حرفی نزد. چرا؟ چون این دو نفر خودی محسوب میشدند؟
«به وقت شام» نشان داد حاتمی کیا نسبت به تمامی کارگردانهای سینمای ایران تسلط بیشتری بر تکنیک دارد و بیشتر از همه سینما را میفهمد. اگرچه تعداد زیادی از منتقدان بر علیه فیلم حاتمی کیا نقدهایی نوشتند، اما منتقدانی از جمله مسعود فراستی، فیلم او و کارگردانی اش را ستایش کردند. وسط دعواهای منتقدین بر سر به «وقت شام»، سهیل کریمی که خود نیز مستندساز وابسته به ارگان هاست و چندسالی است بیت المال را صرف ساخت مستندهایی میکند که هنوز چشم مخاطب به آنها روشن نشده، وارد گود میشود و علیه حاتمی کیا نامهای نه برادرانه و دلسوزانه که از سر بیمهری مینویسد و او را متهم به هدر دادن بیت المال میکند و با تمامیت خواهی ناجوانمردانه، از تصویرسازی حضور ایران در سوریه مسابقهای میسازد که حاتمی کیا را در آن راه ندهد. جنگ است یا مسابقه؟ دعوای سهیل کریمی بر سر چیست؟ بر سر بیت المال؟ یا سهم خواهی از سازمانها و نهادها؟ که اگر بر سر بیت المال بود باید موقع تماشای فیلم مجید مجیدی که ۱۰ برابر «به وقت شام» هزینه اش شد و چیزی به سینمای ایران اضافه نکرد، فریاد سر میداد.
اما ریشهی بغض حاتمی کیا بیش از آنکه ناشی از نقد دیگران باشد، از خودش است. حاتمی کیا عادت دارد فریاد بزند و اعتراض کند. شاید، چون در «به وقت شام» فرصت چنین کاری پیش نیامده، مراسم اختتامیه را تنها موقعیت مناسب برای تخلیه احساساتش پیدا کرده و رشیدپور سرشار از جسارت را دم دستتر از همه؛ که اگر به جای رشیدپور، محمدرحمان نظام اسلامی مجری مراسم بود حاتمی کیا به چه کسی اعتراض می کرد؟!
بهتر بود به جای سوق دادن تمرکز جماعت به مجری برنامه زردی چون «حالا خورشید»، تقدیر کند از عوامل سازنده مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» که با جان فشانی، تصویری واقعی از جنایتهای داعش برایمان به ارمغان آوردند.
«ای بلبل عاشق، جز برای شقایقها مخوان...»
نوشتن دیدگاه