۹ شهریور ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۹ شهروز ملک‌آرایی ضمن بیان خاطراتش از دوبله سریال جومونگ و گویندگی جای رییس موپالمو می‌گوید یک دوبلور نباید در دوبله یک فیلم به جای چند شخصیت گویندگی کند و این مساله افتخاری ندارد. خبرگزاری مهر-گروه هنر-صادق وفایی: شهروز ملک‌آرایی متولد سال ۱۳۲۰ از جمله گویندگان و دوبلورهای قدیمی است که دهه‌های متمادی است در این زمینه فعالیت دارد و همچنان در دوبله فیلم‌ها و سریال‌های مختلف صدایش را می‌شنویم. این گوینده با بسیاری از قدیمی‌ها و نسل‌اولی‌های دوبله آشنایی، دوستی و همکاری داشته و از جمله گویندگانی است که از تئاتر به این حوزه آمده است. در یکی از روزهای گرم مرداد ملک‌آرایی ما را در منزلش پذیرفت و به گرمی مورد پذیرایی قرار داد. گفتگو با این چهره پیشکسوت دوبله تنها به حوزه گویندگی خلاصه نمی‌شود بلکه گپ و گفتمان، وارد بحث‌های سینمایی، تئاتر و تلویزیون نیز شد چون ملک‌آرایی در همه این حوزه‌ها فعالیت داشته است. خاستگاه اول او آواز و تئاتر و خاستگاه فعلی‌اش دوبله و گویندگی در فیلم است. او نیز مانند پرویز ربیعی یا سعید مظفری، خاطره چندانی از همه نقش‌هایی که گفته ندارد و خودش نیز می‌گوید که هیچ‌وقت به این موضوع علاقه نداشته که صدایش را با یک هنرپیشه خاص به یاد بیاورند. همکاری با مدیران دوبلاژی چون منوچهر اسماعیلی یا زهره شکوفنده از جمله مواردی است که ضمن پرداخت به تاریخِ حضور و رشد این بازیگر در تئاتر، در این بخش از گفتگویمان با ملک‌آرایی به آن پرداخته می‌شود. دوبله انیمیشن های رابین هود (جان کوچولو)، سیندرلا (وزیر)، ماجراهای تنسی تاکسیدو و چاملی (آقای ووپی)، ماجراهای گالیور (کاپیتان لینچ)، دوبله فیلم های کازابلانکا (ژنرال آلمانی)، نیش (چارلز دورنینگ)، طلسم‌شده (دکتر دلباخته دکتر پیترسون)، دوبله سریال های ناوارو (رییس ناوارو)، اوشین (پدر اوشین)، افسانه جومونگ (موپالمو آهنگر)، امپراتور دریا (مک بن)، گروه پلیس (ستوان جوزپه اینگرجولا). افسانه دونگی (رییس کانون نوازندگان) از جمله کارهای کارنامه استاد ملک آرایی است. در ادامه مشروح قسمت اول گفتگو با این دوبلور قدیمی را از نظر می‌گذرانیم: * جناب ملک‌آرایی شما اصالتا ملایری هستید؟ -بله من لر هستم و چون پدرم شغل دولتی داشت به شهرستان‌های مختلف می‌رفتیم. * ماجرای تهران آمدنتان چه بود؟ -سال ۱۳۳۳ کلاس هفتم بودم و دوستی خانوادگی داشتیم به اسم آقای رضا همراه که نویسنده و مترجم و از سهامداران تئاتر بوعلی همدان بود. ایشان به من گفت صدایت خوب است بیا معرفی‌ات کنم به تهران و کلاس آواز برو! تابستان بود که آمدم و به آقای اسماعیل مهرتاش در تئاتر جامعه باربد معرفی شدم. * وقتی به تهران آمدید در کدام مدرسه درس می‌خواندید؟ -دبیرستان وحید در خیابان شوش. به هر ترتیب در جامعه باربد مشغول به تمرین و یادگیری شدم گرچه خانواده‌ام هم مخالف بودند. * یعنی با آواز و موسیقی؟ -نه کلا با کار هنر مشکل داشتند به همین دلیل پس از مدتی، خرج زندگی‌ام را سوا کردم. سیستم مملکت آن موقع این‌طور بود. * که مردم برای کار هنری از لفظ مطربی استفاده کنند؟ -بله. همین‌طور بود یعنی دغدغه‌شان این بود که مردم بگویند پسر ملک‌آرایی رفته و مطرب شده است. خانواده ما اسم و رسمی در ملایر داشت و از نمایندگان علمای قم بود. من دیگر از کلاس هفتم تنها زندگی کردم تا سال ۳۷ و ۳۸ که در فیلم «گرگ صحرا» بازی کردم. * یعنی از شانزده سالگی تنها بودید؟ -نه. از ۱۳ سالگی. * همخانه‌ای، کسی نداشتید؟ -نه تنها بودم و در یک خانه اجاره‌ای زندگی می‌کردم تا این‌که به مرور پس از چند سال خانواده سر لطف آمدند و برگشتم پیش‌شان. * «گرگ صحرا» اولین فیلم شما بود. در آن چه نقشی داشتید؟ -نقش کمدی و یک آدم ژیگول بود. خلاصه آقای سیروس جراح‌زاده با آقای ناظریان دوست بود. ما آن زمان با آقای ناظریان تئاتر کار می‌کردیم. * ایرج ناظریان؟ -بله. یک روز آقای جراح‌زاده در تئاتر به من گفت تو فیلم بازی‌ کرده‌ای؟ گفتم بله. گفت بیا به جای خودت حرف بزن! * مدیر دوبلاژ فیلم «گرگ صحرا»، سیروس جراح زاده بود؟ -بله. بعد به من گفت تو که تر و فرز هم هستی بیا به دوبله. من هم رفتم و از این کار خوشم آمد. آن موقع آقای جراح‌زاده فیلم‌های هندی را زیاد دوبله می‌کرد؛ در استودیوی شاهین فیلم در خیابان بهار. استودیو متفرقه دیگری هم بود به نام دی.سی.آ که بچه‌های کمی به آن‌جا می‌آمدند. بعد از آن به مرور با دوستانی مثل مرحوم کاملی و رسول‌زاده در کار آشنا شدم. در سال ۴۷ و ۴۸ بود که دیگر تئاتر را کنار گذاشتم و به طور متمرکز دوبله را دنبال کردم ولی تا آن زمان هنرپیشه روتین کارهای تئاترِ جامعه تئاتر باربد بودم. * در لاله‌زار اجرا می‌رفتید؟ -بله همان سالنی که آتشش زدند و الان هم پاساژ است. آن‌موقع، هنرستان موسیقی یا هنرپیشگی نبود. مرکز این کارها جامعه باربد بود. بچه‌هایی هم که از آن‌جا بیرون می‌آمدند، بچه‌هایی بودند که کارشان خریدار داشت. من حین کار در تئاتر و دوبله، درس هم می‌خواندم. * رشته تحصیلی‌تان چه بود؟ -ادبیات. که البته چند مرتبه هم از دبیرستان بیرونم کردند چون به خاطر زمان‌های تمرین تئاتر یا کار دوبله، نمی‌رسیدم به مدرسه بروم. پس از مدتی، جای خودم را باز کردم و ماندگار شدم. آخرش هم همین است که هست و می‌بینید. * شما سال ۱۳۳۳ وارد فضای تئاتر شدید. -می‌شود گفت کلا وارد فضای هنری شدم؛ تئاتر و آواز با هم بود. سه سال هم تئاتر بازی می‌کردم هم آواز می‌خواندم. بعد از آن دیگر نمی‌رسیدم هر دو را با هم پیش ببرم به همین دلیل آواز را رها کردم. آقایان منتشری، وفایی و شجریان هم‌دوره‌ای هایم در آواز بودند. * محمدرضا شجریان؟ -بله. قبل از ما هم که عبدالله شهیدی و آقای جبلی بودند. * حمید جبلی؟ -نه. قاسم جبلی. آقای مهرتاش زندگی‌اش را برای موسیقی ایرانی گذاشت و جامعه باربد، آن موقع مرکز موسیقی ایران بود. همه شاگردهایش هم سنتی‌خوان‌های خوبی شدند. ما هم آن‌زمان‌ آهنگ‌های فولکلوریک ایرانی را می‌خواندیم مثل کوزه‌ای یا سمنویی را. آن موقع فقط یک تلویزیون ثابت در همین محل شبکه دو بود. ما هم لباس می‌پوشیدیم و ننه‌ترخون‌فروش یا سمنویی می‌شدیم. ضبط هم نبود یعنی برنامه زنده پخش می‌شد. شب به تلویزیون ثابت آن‌زمان می‌رفتیم و اجرا می‌کردیم که به طور زنده پخش می‌شد. همین کار را در تئاتر هم می‌کردم؛ یعنی با ۳ گروه منظوری، اسکار (که برای مرحوم قاسمی بود) و محسن فرید. در جامعه تئاتر باربد هم هر پنج شش ماه یک بار، یک پیِس را تمرین می‌کردم و روی صحنه می‌بردیم. * پس شما هم مثل اصغر افضلی و احمد رسول‌زاده که از تئاتر آمدند، به دوبله آمدید! -بله. همه این بچه‌ها از تئاتر آمدند. من در تئاتر با افضلی و ناظریان هم همکاری کرده بودم. * با حمید منوچهری چطور؟ -تئاتر نه. آقای منوچهری بعد از ما به دوبله آمد. فکر می‌کنم فاصله‌مان ده پانزده سال باشد. * منوچهر اسماعیلی هم در تئاتر بود؟ در دوبله سه قشر آدم داریم؛ افرادی که هنرپیشه‌ها معروف‌شان کردند. دوم، افرادی که هنرپیشه‌ها را معروف کردند مثل مرحوم مقبلی و گروه سوم هم افرادی هستند که نه به هنرپیشه‌ها کار داشتند نه هنرپیشه‌ها به کارشان کاری داشتند و اصلا در این وادی‌ها نبودند-نه. از کسانی که تئاتر کار می‌کردند، دیگر می‌توانم چنگیز جلیلوند را بگویم، ابوالحسن تهامی، منوچهر زمانی یا... * محمود نوربخش هم تئاتر کار می‌کرد؟ -بله کار می‌کرد و خیلی‌های دیگر. کسانی که از تئاتر به دوبله آمدند، به دلیل آن اجرای تئاتری که داشتند، موفقیت بهتری نسبت به دیگران داشتند. یعنی از نظر اجرا، حوصله داشتند. بگذارید یک نکته را بگویم. ما در دوبله سه قشر آدم داریم؛ افرادی که هنرپیشه‌ها معروف‌شان کردند. دوم، افرادی که هنرپیشه‌ها را معروف کردند مثل مرحوم مقبلی و گروه سوم هم افرادی هستند که نه به هنرپیشه‌ها کار داشتند نه هنرپیشه‌ها به کارشان کاری داشتند و اصلا در این وادی‌ها نبودند. به‌نظرم من جزو گروه سوم هستم و اصلا در طول این سال‌ها کاری نداشتم که قرار است به جای چه آرتیستی حرف بزنم. برایم مهم این بود که چه کاری ارایه بدهم چون گوینده‌هایی که وابسته به آرتیست‌ها و ستاره‌ها بودند با مرگ آن‌ها بی‌کار شده و اصطلاحا فِید می‌شدند اما عده‌ای مثل مرحوم مقبلی، هنرپیشه‌های خارجی را در ایران معروف کردند. مثلا کسی لویی دوفونس را در ایران نمی‌شناخت و کار این گوینده بود که دوفونس را به مردم ایران شناساند. خیلی فرق می‌کند که شما آرتیستی را مشهور کنی که کسی نمی‌شناسندش یا این‌که به جای آرتیستی حرف بزنی که همه او را می‌شناسند. من با این مساله مخالفم. * که یک گوینده به طور مشخص به جای همه نقش‌های یک هنرپیشه حرف بزند؟ -بله. برای چه باید یک هنرپیشه را منوپولی کنیم؟ این‌که افتخار ندارد! توجه کنیم که برخی گویندگی‌ها شاخص بودند و شامل همان بحث معروف کردن می‌شود یعنی مثلا جان‌وین را مرحوم ایرج دوستدار در ایران معروف کرد. ببینید، مخاطبان به خاطر گوینده بود که روی این آرتیست حساب می‌کردند. * و به خاطر گویندگی او به سینما می‌رفتند تا جان‌وین را ببینند. -بله. همین‌طور لویی دوفونس یا لورل و هاردی؛ هنرپیشه‌هایی که مرحوم افضلی به جایشان حرف زد و ... . من هیچ‌وقت افتخار نمی‌کنم که جای فلان هنرپیشه حرف زده باشم. برایم این مهم است که چه کاری ارایه داده‌ام. * یک عکس قدیمی سیاه‌سفید دیده‌ام که شما و جمشید مشایخی در صحنه بازی هستید. یادتان هست چه کاری بود؟ -بله. یک سریال بود که البته پخش نشد. مرحوم تابش هم بود و یک دوست دیگرمان هم بود که لهجه کرمانشاهی‌ها را خوب حرف می‌زد ولی اسمش خاطرم نیست. * استاد شما در دوبله چه کسی بود؟ -استادی نداشتم. * مثلا آقای ربیعی از آقای رسول‌زاده به عنوان استادش یاد می‌کند یا برخی آقای کسمایی، لطیف‌پور یا کاملی را استاد خودشان می‌دانند. -این سخنان تا حدی قدردانی از بزرگان است. من که به دوبله آمدم، اول به جای خودم حرف زدم. بعد در فیلم‌های کمدی هندی حرف زدم و بعد هم مرحوم سعید شرافت که به من رل داد، آن‌ها را تجزیه و تحلیل می‌کرد. ایشان از جمله مدیردوبلاژهایی بود که سینک دیالوگ‌ها را روی تن صدای گوینده تنظیم می‌کرد یعنی می‌گفت این رل را باید نوربخش حرف بزند و روی ریتم گویندگی نوربخش دیالوگ‌هایش را تنظیم می‌کرد. زحمت زیادی هم می‌کشید. ایشان به من خیلی لطف داشت. همه قدیمی‌ها این حق را به گردن ما دارند ولی کار ما شاگردی نبود. اگر کارمان خوب بود، کار بعدی را به ما واگذار می‌کردند اگر هم بد بود، دیگر سراغمان نمی‌آمدند. پیشکسوت‌هایی مثل رسول‌زاده، پرویز بهرام یا شرافت، بنیان‌گذار این کار هستند و چون بنیانگذار این کار هستند، همه قابل احترام و استاد ما هستند اما ما مدرسه‌ای به اسم مدرسه دوبله نداشتیم که در آن آموزش ببینیم. یک حرفه بود که هرکس توانست در آن گلیمش را از آب بیرون بکشد، موفق شد. الان هم مخالفم که به من بگویند استاد! چرا؟ من فقط چند سال زودتر از گویندگان جوان‌تر از خودم آمدم اما دلیل نمی‌شود به من استاد بگویند. اصلا با استاد خطاب کردن این و آن مخالفم! * پس با نقش‌دهی توسط یک مدیردوبلاژ نبود که در دوبله شناخته‌ شدید. همه قابل احترام و استاد ما هستند اما ما مدرسه‌ای به اسم مدرسه دوبله نداشتیم که در آن آموزش ببینیم. یک حرفه بود که هرکس توانست در آن گلیمش را از آب بیرون بکشد، موفق شد -نه. این‌طور نبود. * یادتان نیست با کدام نقش بود که سر و صدا کردید؟ -اصلا به این چیزها فکر نمی‌کردم. من در انیمیشن‌های زیادی حرف زده‌ام. خیلی از دوستانم یا به قول شما استادان، من را به همین دلیل کنار گذاشتند که این صدایش کارتونی است. به همین دلیل در دوبله فیلم‌های فارسی، صدای من را زیاد نمی‌شنوید! می‌رفتند به صاحب فیلم می‌گفتند که این صدایش کارتونی است. به درد فیلم نمی‌خورد. بعد که کارتون روی دور افتاد، همه انیمیشنی شدند و آمدند در انیمیشن‌ حرف زدند. من مخالف این بودم که یک گوینده در یک فیلم به جای چند رل گویندگی کند و هنوز هم مخالف هستم. در برهه‌ای، دوبله فقط چند صدا داشت و در برهه ای در خیلی از فیلم‌ها که دوبله شدند نه صدای من هست، نه صدای مرحوم شایگان یا آقای افشار و... . وقتی دوبله ویدیو راه افتاد همه فیلم‌ها را با پانزده نفر، دوباره دوبله کردند یعنی تمام کارهای عظیمی مثل «اشک‌ها و لبخندها» و دیگر آثار ماندگار سینما را. حدود ۱۰ سال این جولان‌ها ادامه داشت و ما در هیچ‌کدام از این دوبله‌ها نبودیم. به همین دلیل با این رویکرد مخالفم چون یک رفتار انحصارطلبانه بود و به نظرم اگر گویندگی ماندگار شد، بیرون از این فضای رفتاری بوده که ماندگار شده است. * یکی از گوینده‌ها و مدیران دوبلاژ قدیمی خانم ژاله علو است که شما سریال «اوشین» را با او کار کردید. -بله. خدمت ایشان ارادت دارم. رل‌های خوبی را با ایشان کار کردم. یکی‌ از آن‌ها پدر اوشین در «سال‌های دور از خانه» بود. یکی دیگرش در کارتون سرنده‌پیتی بود. * چطور از شما برای کار دعوت می‌کردند؟ -ببینید، همان‌طور که اشاره کردم، قرار نبود شخصیت یا هنرپیشه‌ای معروف شود. ما براساس رل انتخاب شدیم مثلا می‌گفتند این رل به شهروز می‌آید. مثلا ممکن بود اگر کسی غیر از خانم علو، «سال‌های دور از خانه»‌ را دوبله کند، رل اوشین را به خانم شیرزاد ندهد. * خانم شیرزاد از آن کار معرفی شد و مردم صدایش را شناختند! -بله. خانم علو اصلا دنبال این نبود که رل را به دوستان گوینده خودش بدهد. دنبال این بود که کار درست انجام بشود. به همین دلیل هم خیلی دردسر داشت و برایش خط و نشان می‌کشیدند. * همان جریان انحصارطلب؟ -بله. همان‌ها. او در کارش از آن‌ها استفاده نمی‌کرد. * شما در دوبله هانیکو (سال‌های زندگی) هم حضور داشتید؟ -بله. در آن کار هم بودم. * آن سریال توسط آقای کاملی دوبله شد. ایشان از همان مدیردوبلاژهای بی‌حاشیه مثل خانم علو بود؟ -بله. آقای کاملی هم همین‌طور بود. شما در کارهای خانم علو یا آقای کاملی، آن مونوپولیسم را نمی‌دیدید که فقط یک عده خاص گویندگی کنند. * درباره انیمیشن صحبت کردیم. شما در دوبله کارتون‌هایی مثل سیندرلا، رابین‌هود و ... گویندگی کرده‌اید. مدیر دوبلاژ سیندرلا که بود؟ -این کارتون یک بار توسط خانم علو دوبله شد یک بار توسط آقای خسروانی. * بعد از انقلاب بود؟ -فکر می‌کنم یکی‌اش قبل از انقلاب بود که آقای خسروانی کار کرد و دوبله دوم را خانم علو پس از انقلاب انجام داد. تقریبا عوامل دو دوبله یکی بودند. * شما در هر دو دوبله، جای شخصیت وزیر صحبت کردید؟ -بله. * بعد هم گالیور بود که برای تلویزیون دوبله شد. مدیر دوبلاژش آقای افشاریه نبود؟ -نه این کار را آقای منانی دوبله کرد. * کارتون «رابین‌هود» چطور؟ چون این کار هم دو دوبله دارد؛ یکی برای سال‌های بسیار دور و یکی هم به تازگی انجام شد. -آن دوبله قدیمی را آقای رسول‌زاده انجام داد و دومی را امیرهوشنگ زند دوبله کرد. * یکی از انیمیشن‌های جدیدی که شما در آن گویندگی کردید «شکرستان» با مدیریت شوکت حجت بود. چه شد که خانم حجت برای این کار سراغ شما آمد؟ -تعدادی از بچه‌های کارتون‌گوی ما مثل مرحوم افضلی یا جواد پزشکیان از گوینده‌هایی بودند که تهیه‌کننده‌ها دنبال‌شان هستند یعنی می‌خواهند صدایشان در کار باشد. * شما هم همین‌طور هستید؟ -تقریبا. البته قدیم‌تر برخی‌ها اجازه نمی‌دادند. مثلا در سریال هزاردستانِ علی حاتمی قرار بود رل یک شکارچی لر را من بگویم که نشد. در مورد «شکرستان» خود خانم حجت هم دخل و تصرف داشت و انتخاب‌هایش را کرده بود منتهی با همراهی تهیه‌کننده. الان دیگر «شکرستان» توسط زیرزمینی‌ها دوبله می‌شود و آن گوینده‌های اولیه را ندارد. * شما از چه زمانی در دوبله «شکرستان» نیستید؟ -از وقتی که خانم حجت از این کار کنار رفت. * عجیب است؟ چطور ادامه دوبله را به خانم حجت نسپردند؟ -به خاطر همان برخوردهای انحصارطلبانه و مناسباتی که ما از آن‌ها سر در نمی‌آوریم. یک زمانی تیتراژ این سریال را مرحوم مرتضی احمدی می‌گفت اما حالا نگاه کنید دوبله‌اش به چه وضعی افتاده است! دیگر کسی این کارتون را نگاه نمی‌کند. * یکی از آثار متاخر شما با مدیر دوبلاژهای جوان‌تر، سریال «جومونگ» بود که با علیرضا باشکندی کار کردید. -بله یک سری از این بچه‌ها که آمده‌اند در واقع... * ادامه دهنده راه قدیمی‌ها هستند؟ -بله. دقیقا. آقای باشکندی، شروین قطعه‌ای و ... از جمله این بچه‌ها هستند. یعنی انتخاب‌هایشان درست است. ببینید، مدیر دوبلاژی ۷۵ درصدش انتخاب گوینده است. یعنی مدیر دوبلاژ موفق کسی است که گوینده‌ها را بشناسد و بداند فلان رل را به چه کسی بدهد. گاهی پیش می‌آید که می‌بینید در دوبله یک فیلم، گویندگان خوب هستند اما رل‌ها جابه‌جا هستند و این نقش را باید آن‌یکی گوینده می‌گفت نه این. علتش این است که مدیر دوبلاژ از گوینده شناخت ندارد. الان خانم زهره شکوفنده، باشکندی یا قطعه‌ای از مدیر دوبلاژهایی هستند که گوینده‌ها را می‌شناسند. خانم شکوفنده که از قدیمی‌هاست و آن دو هم از جوان‌ترها. وقتی از مدتی پیش از کار به من می‌گوید بیا صحبت کنیم، یعنی توانایی‌های من را می‌شناسد. یعنی می‌خواهد انتخاب‌های به‌جا داشته باشد تا نتیجه کارش هدر نرود. * آن تیپی که در جومونگ می‌گفتید، آن رییس شمشیرسازی که مرتب گریه می‌کرد، صدایش همان‌طور، شبیه صدای شما بود؟ -نه. چیزی که در دوبله سریال دیدید، ارایه‌ای بود که برای این رل داشتم. در این کار، مهم این است که شخصیت کاراکتر را در بیاوری و به او بخورد و هم این‌که کار یک شیرینی برای مخاطب داشته باشد. * که این گویندگی شما در جومونگ بین مردم محبوب شده بود. اکثر دوستان موفق من، آن‌هایی هستند که تیپ‌ساز و کاراکترساز هستند. یعنی نقش را طوری ارائه می‌دهند که برای مخاطب قابل قبول است و ارتباط برقرار می‌کند. اکثر دوستان من این توانایی را دارند اما متاسفانه بعضا در جای درست از آن‌ها استفاده نمی‌شود -بله. (می‌خندد) همه در ادارات اسم رییس‌شان را گذاشته بودند، رییس موپالمو! معتقدم گوینده خوب، گوینده تیپ‌ساز است. اکثر دوستان موفق من، آن‌هایی هستند که تیپ‌ساز و کاراکترساز هستند یعنی نقش را طوری ارایه می‌دهند که برای مخاطب قابل قبول است و ارتباط برقرار می‌کند. اکثر دوستان من این توانایی را دارند اما متاسفانه بعضا در جای درست از آن‌ها استفاده نمی‌شود. وضعیت دوبله‌های بیرون که این روزها افتضاح است و نقش‌ها را به قول معروف شهید می‌کنند. * آقای ملک آرایی حرف استودیوهای بیرون شد. می‌خواهم یک درددل و گلایه طرفداران دوبله و برخی گویندگان را مطرح کنم. نقش‌هایی بود که گویندگانی در آن‌ها درخشیده‌اند اما بعدتر دیده‌ایم که برخی گویندگان در دوبله دوباره همان‌ فیلم‌ها جای آن نقش‌ها گویندگی کرده‌اند. یک نمونه باارزش که بین پیگیرهای دوبله در فضای مجازی صحبت شده بود، فیلم رونین یا گلادیاتور بود که چنگیز جلیلوند در دوبله دوباره‌شان گویندگی کرده بود در حالی که مخاطبان پیش‌تر این نقش‌ها را یعنی رابرت دنیرو و راسل کرو را با صدای بهرام زند پذیرفته بودند. -بله. حرفتان درست است. از آن طرف هم اگر آقای زند دوباره در نقشی که آقای جلیلوند صحبت کرده، حرف بزند، خراب می‌شود. فرقی نمی‌کند. یک صداهایی هستند که روی تصویرهایی مچ هستند. ضمن این‌که گوینده خودش ریزه‌کاری‌هایی دارد و نقش را قشنگ‌تر می‌کند. آقای جلیلوند از استادان این کار است و صدایش اصلا موسیقی است. خودم عاشق صدای آقای جلیلوند هستم اما ایشان هم نباید یک کارهایی را انجام بدهد. اگر من اوستاکار جوشکاری هستم نباید بروم برقکاری هم بکنم. هر گوینده در چارچوب کار خود موفق است و اگر پایش را از آن چارچوب بیرون بگذارد، موفق نخواهد بود. خدا مقبلی را رحمت کند، به جای همایون حرف می‌زد. چند بار آمدند و این گونه را عوض کردند اما دیدند نتیجه نداد. به همین دلیل دوباره سراغش رفتند. دوستان من، اگر می‌بینید، این نقش برای شما مناسب نیست، چرا سراغش می‌روید؟ این قشنگ نیست که من کاری را که در ردیف کاری من نیست، به عهده بگیرم. * کمی به سمت سینما برویم. می‌خواهم درباره یکی از فیلم‌هایی صحبت کنیم که شما در آن بازی کردید اما جای خودتان حرف نزدید؛ کوچک جنگلی در نقش رضاخان. -خودم حرف نزدم زیرا دیدم صدایم به ابهتی که نقش داشت، نمی‌خورد. به همین دلیل از مرحوم کاملی درخواست کردم به جای من حرف بزند. گفت تو که گوینده خوبی هستی! گفتم نه. کار من نیست. * ولی شما که اصلا در کار دیالوگ نداشتید! یعنی رضاخان در فیلم دیالوگ نداشت. - آن قسمت‌های دیالوگ‌دار را از کار درآوردند. آقای کاملی گفت اگر می‌خواهی، من حرف می‌زنم. گفتم درست است که من گوینده‌ام، اما این کاراکتر به صدای من نمی‌خورد. این نیست که صدای من به هر نقشی بخورد. * مدیر دوبلاژ آن کار منوچهر اسماعیلی بود. آقای اسماعیلی گفته بود شما خودتان به جای خودتان حرف بزنید؟ -بله. ولی من موافقت نکردم و سراغ آقای کاملی رفتم. ایشان هم لطف کرد و آمد. * جالب است که آن فیلم گوینده – بازیگر زیاد داشت. خود آقای اسماعیلی در کار بازی کرده و به جای خودش حرف زده بود. شهاب عسگری و بهرام زند هم همین‌طور. شما هم که بازیگر کار بودید و استثنا به جای خودتان حرف نزدید. -بله. برخی رل‌ها به صدای من نمی‌خورد. وقتی من در کار کمدی هستم،‌ چرا باید نقش جدی بگویم و باعث شوم هم خودم راضی نباشم هم مردم از کارم راضی نباشند؟ چرا خودم را خراب کنم؟ مقبولیت بین مردم، خیلی مهم‌تر از پولی است که برای کار پیشنهاد می‌شود. همین الان کلی کار سینمایی به من پیشنهاد می‌شود ولی قبول نمی‌کنم. هر هفته چند پیشنهاد سینمایی دارم اما نمی‌پذیرم. برای این‌که من گذشته‌ای دارم که نمی‌خواهم مقابل مردم خرابش کنم. * چرا؟ مگر سینمایی بازی کنید چه می‌شود؟ - آن چیزی که باید باشد نیست. مثلا سر همین سریال «معمای شاه» چند رل خوب به من پیشنهاد شد اما دیدم اگر در آن نقش‌ها بازی کنم، گذشته‌ کاری‌ام را به باد می‌دهم. اگر نقش خوب باشد و بتوانم در آن کار مقبولی ارایه کنم، می‌پذیرم. اگر من الان بمیرم، آخرین نقشم در ذهن مردم خواهد ماند بنابراین نمی‌خواهم این خاطره، مربوط به یک ارایه ضعیف باشد. آخرین کاری که صحبت کردم، فیلم «پل جاسوسان» بود. خانم شکوفنده گفت بیا در این فیلم صحبت کن. گفتم من بیرون از تلویزیون کار نمی‌کنم. گفت این رل، رل خود توست! رلی هم بود که بازیگرش نامزد جایزه اسکار شد. * همان جاسوس روس. -بله. خودش بود. خانم شکوفنده گفت من ازت خواهش می‌کنم بیا! به احترام ایشان رفتم و با ترس و لرز هم رفتم. اولین تکه هم با منوچهر والی‌زاده بود. * در چه استودیویی دوبله شد؟ استودیوی کوالیما. والی‌زاده به من گفت: تو اصل جنسی! * صحبت مدیریت آقای اسماعیلی در «کوچک جنگلی» شد. شما در یک فیلم دیگر هم با مدیریت ایشان گویندگی کردید که ماندگار شد؛ محمدرسول‌الله(ص) در نقش شاعر عرب. البته نقش‌های فرعی هم داشتید ولی نقش شاعر ماندگار شد. -بله آن اجرا گرفت. * آقای اسماعیلی چطور شما را برای رسیدن به این نقش راهنمایی کرد؟ -رل را مقابلم گذاشت و من هم تمرین کردم. وقتی ارایه کردم، گفت شهروز این‌طوری نگو! گفتم جز این نمی‌تونم صدایی برای این نقش بسازم. این کاراکتری که من می‌بینم، اگر از من می‌خواهی، جز این نمی‌توانم. این شخصیت این حالت را دارد. کمی بحث کردیم و گفتم در هر صورت اگر می‌خواهی لطف کنی و نقش را من بگویم، این‌گونه می‌گویم. کم و زیادش با تو اما متریال و ماده اصلی این شخصیت، این‌طور است. خلاصه همان‌طوری که می‌بینید، این رل را ارایه کردم و به خاطر این نقش، تقدیرنامه‌ای به من دادند. مثلا در فیلم «بعد از ظهر سگی» هم که آقای خسروشاهی دوبله‌اش کرد، نقش یک آدم اواخواهر را می‌گفتم. آقای خسروشاهی گفت شهروز چه می‌کنی؟ گفتم اگر از من بپرسی، این نقش این‌طور است. بحث کردیم و وقتی کار را ارایه کردم،‌ مقبول واقع شد. ببینید، گوینده باید درک کند که رلش چیست. * شما صدای اصلی فیلم را شنیده بودید؟ -بله. سابق بر این، اول فیلم را می‌دیدیم و بحث می‌کردیم بعد دوبله‌اش می‌کردیم. الان دیگر فیلم دیده نمی‌شود و گوینده ناچار است آن‌قدر زرنگ باشد که وقتی تکه فیلم را جلویش گذاشتند، کار را از آب در بیاورد. ادامه دارد... کد خبر 4366495 برچسب‌ها مطالب بیشتر مطالب بیشتر '); })(document); مطالب مرتبط