برخی از بهترین نیروهای مطبوعات به این مجموعه جدید ملحق شدند و زمزمه‌هایی از اخبار تحولات و تغییرات رسانه‌ای در گوشه و کنار شنیده می‌شد. روزی در دفتر مدیریت یکی از روزنامه‌های سراسری و مهم که گفته می‌شد بیش از دیگران از رقابت حرفه‌ای و تهدید همشهری آسیب می‌بیند سخن از همشهری به میان آمد و من از سردبیر و مدیرمسئول آن روزنامه پرسیدم آیا نگران این تهدید نیستید و آیا برای جبران این خلأ تدبیری دارید؟ آقای سردبیر درحالی‌که سعی می‌کرد با حرکات و اشارات خود رقیب جدید را کم اهمیت و کم‌اثر نشان دهد گفت: این‌ها بازی است و تمام می‌شود! روزنامه‌نگاری که فقط رنگ و لعاب نیست! فوقش چند هفته هم مردم جذب می‌شوند ولی بعدش باز هم ماییم که بر جای خود هستیم! آن روز نتوانستم و نخواستم به آن خوش‌بینی ساده‌انگارانه نسبت به آینده و غرور کاذب و خیالی از اقتدار و سلطه زودگذر پاسخ دهم ولی با گذشت زمان معلوم شد که ماجرای روزنامه همشهری تنها رنگ و لعاب ظاهری و زودگذر نبود. مدیران شهری وقت و کار‌شناسان رسانه‌ای انتخاب شده برای راه‌اندازی همشهری برنامه‌ریزی دقیق و محاسبات هوشمندانه‌ای داشتند که برای نیاز طبیعی مخاطب جدید و شهروندان تهرانی و طبقه متوسط شهری کالایی مناسب عرضه شود. زمانی که برای مدیریت و سردبیری روزنامه از من دعوت شد با همین دیدگاه با آن مدیران تماس گرفتم و به رسم ادب برای نشستن بر صندلی مدیریت و سردبیری روزنامه از آنان رخصت خواستم. همت و کوشش همه کسانی که در طول این ۲۵سال بخشی از تاریخ و تجربه روزنامه و مؤسسه همشهری را رقم زده‌اند موجب آن بوده‌اند که این روزنامه وزین و محترم و قوی و آبرومند هم در مضمون و محتوا و هم در فرم و قالب طرحی نو دراندازد و سرآغاز تغییرات و تحولات جدی رسانه‌ای شود. در محتوا و مضمون رویکرد روزنامه به حوزه‌های شهری و اجتماعی و مضامین فرهنگی و هنری جای خالی یک رسانه عمومی آرام و دلنشین را برای طبقه متوسط شهری پرکرد و در قالب و فرم نیز کوتاه‌نویسی گزارش‌ها و یادداشت‌ها در کنار ظاهر شکیل و گرافیک متفاوت و رنگی بودن روزنامه و عکس‌های زیبا و اثرگذار باعث شد تا مخاطبان با محصولی متفاوت از آنچه پیش‌تر دیده بودند روبه‌رو شوند. تحولی که همشهری در روزنامه‌نگاری ایجاد کرد بعد‌ها هم در ضمیمه‌ها و ویژه‌نامه‌ها استمرار یافت و به مرور بخش‌های جدیدی را مانند گروه مجلات شکل داد و به‌تدریج به مؤسسه بزرگ فعلی همشهری انجامید. با گذشت زمان معلوم شد آن آقای سردبیر اشتباه می‌کرد و پاسخی که آن روز من مه‌مان جوان او نتوانستم بدهم گذشت زمان به او و امثال او داد. و امروز همشهری عزیز نیز باید این حکمت گوهرین حضرت حافظ را آویزه گوش و هوش کند که: «هرکسی پنج روز نوبت اوست» و همیشه با تحولات و تغییرات، فرصت‌های تازه و تهدیدهای نو درکار است و تنها کسی می‌تواند در گردش روزگار بماند و بپاید که تازه‌ها را رصد کند و تغییرات را دریابد و خود را با تحولات اجتماعی و زبان و نیاز مخاطب سازگار کند. اگر همشهری روزنامه مردم بماند و استقلال حرفه‌ای خود را در مضامین شهری و حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی حفظ کند و تازه‌ها و تازگی‌ها را بشناسد و همراه مخاطب رشد کند و تغییر یابد خواهد ماند و همچنان خواهد درخشید ولی اگر مدیران امروز همشهری مانند مدیر آن روز روزنامه سراسری و کثیرالانتشار بخواهند به داشته‌های خود مغرور شوند و به جایگاه خود دلخوش باشند بازی روزگار آنان را نیز به‌‌ همان سرنوشت دچار خواهد کرد. یادداشت ۲۵سالگی همشهری|محمد رضا زائری|فعال فرهنگی و سردبیر اسبق روزنامه همشهری