کد خبر: 8554
منتشر شده در یکشنبه, 10 ارديبهشت 1396 10:51
گروه حوادث_رسانهها: روزنامه ايران نوشت: نخستین جلسه تحقیق از دختر جوان که مدتی قبل توسط عروس خانواده، هدف اسیدپاشی قرار گرفته بود، در دادسرای امور جنایی تهران برگزار شد. فاطمه که دانشجوی ترم آخررشته صنایع بود روی صندلی چرخدار نشسته و پوشینهای مشکی روی صورتش زده بود تا هیچکس صورت متلاشی شدهاش...
گروه حوادث_رسانهها: روزنامه ايران نوشت: نخستین جلسه تحقیق از دختر جوان که مدتی قبل توسط عروس خانواده، هدف اسیدپاشی قرار گرفته بود، در دادسرای امور جنایی تهران برگزار شد.
فاطمه که دانشجوی ترم آخررشته صنایع بود روی صندلی چرخدار نشسته و پوشینهای مشکی روی صورتش زده بود تا هیچکس صورت متلاشی شدهاش را نبیند. اوکه قربانی اسیدپاشی است میگوید که هنوز نمیداند به چه جرمی قربانی شده است.فاطمه درباره روزحادثه گفت: «شب قبل، عروسمان الهه با من تماس گرفت وازمن خواست به خانهشان بروم. او میخواست دختر 3 سالهاش را به درمانگاه ببرد به همین خاطر از من خواست از دختر یک سالهاش نگهداری کنم. شب به خانهشان رفتم اما رفتارهایش عجیب و غریب بود آن شب پس ازخوردن شام از او خواستم اجازه دهد ظرفها را بشویم اما او اجازه نداد. درحالی که هروقت به آنجا میرفتم ظرفها را میشستم تا کمکی کرده باشم. آن شب در خانه برادرم خوابیدم و فردای آن روز برادرم به محل کارش رفت. نیم ساعتی گذشته بود که الهه، دختر کوچکش را کنار من گذاشت و خودش از اتاق خارج شد.
حدود ساعت 9 صبح 24 آبان سال گذشته بود، در خواب و بیداری بودم که حس کردم یک نفر دارد خفهام میکند. به او گفتم چه کارداری میکنی که ناگهان ظرف اسیدی که روی میز بود را روی من ریخت. از شدت سوختن، خودم را به راه پلهها رساندم. مطمئن هستم که الهه بود که اسید پاشید. او حتی لباسهای کار برادرم را پوشیده بود. با سر و صدای من، همسایهها خودشان را به آنجا رساندند. آن موقع الهه در حمام بود و داشت لباسهای کار برادرم را در میآورد تا نشان دهد که شخص دیگری این کار را انجام داده است. او حتی برای اثبات این ماجرا روی پای خودش هم اسید پاشیده بود.بعد هم هردونفرمان را به بیمارستان منتقل کردند.البته الهه خیلی زود مرخص شد اما من تا الان 62 بار عمل کردهام و حدود 230 میلیون تومان خرج درمان داده ام.
گوش هایم، بینی، دهانم و یک چشمم را از دست داده ام. اسید روی بدنم هم ریخته شده و یکی از دنده هایم هم از بین رفته است. نمیتوانم خوب راه بروم و درست صحبت کنم. من نامزد داشتم و ترم آخر رشته صنایع بودم که همسربرادرم زندگیام را نابود کرد. همه جا گفته شده که ما باهم اختلاف داشتیم اما اینطور نبود. هیچ مشکلی بین ما وجود نداشت. حالا که زندگی من نابود شده الهه هر روز از زندان تماس میگیرد و میگوید کار او نیست و میخواهد که بچههایش را ببیند. اما نمیتوانیم اجازه دهیم.چراکه بچهها امنیت جانی ندارند، او روی دختر یک ساله خودش هم چند قطره اسید ریخته بود.پس چطور میتوانیم اجازه دهیم که آنها را ببیند. برادرم درخواست طلاق داده اما تا به حال خانواده الهه اصلاً به سراغ ما نیامدهاند. فقط مادرش به یکی از آشنایان پیام داده که اگر رضایت ندهیم هر چه دیدیم از چشم خودمان دیدیم. زندگی من و برادرم نابود شده اما هنوزنمی دانیم زن برادرم برای چه و به چه دلیل این جنایت را در حق ماانجام داد.
نوشتن دیدگاه