کد خبر: 8401
منتشر شده در دوشنبه, 11 ارديبهشت 1396 08:31
اين جنايت حوالي ظهر شنبه در خيابان دولت تهران رخ داد. آن روز زن 23ساله درحاليكه لوله كلت كمري را به سمت شوهر 38 ساله عراقياش گرفته بود، اقدام به شليك گلوله كرد و مرد عراقي روي زمين افتاد و جان باخت. با دستگيري زن جوان، وي ديروز براي انجام تحقيقات به شعبه ششم دادسراي جنايي تهران منتقل شد و وقتي...
اين جنايت حوالي ظهر شنبه در خيابان دولت تهران رخ داد. آن روز زن 23ساله درحاليكه لوله كلت كمري را به سمت شوهر 38 ساله عراقياش گرفته بود، اقدام به شليك گلوله كرد و مرد عراقي روي زمين افتاد و جان باخت. با دستگيري زن جوان، وي ديروز براي انجام تحقيقات به شعبه ششم دادسراي جنايي تهران منتقل شد و وقتي پيش روي قاضي محسن مديرروستا قرار گرفت، درحاليكه اشك ميريخت به ارتكاب جنايت مسلحانه اعتراف كرد. اما انگيزه او از اين جنايت چه بود و چه اتفاقي رخ داد كه وي دست به شليك مرگبار زد؟ گفتوگوي خبرنگار همشهري با اين زن را بخوانيد.
اختلافت با همسرت بر سر چه بود؟
او عصبي و بد اخلاق بود. مرا كتك ميزد و حتي يكبار قصد داشت خفهام كند. دو سه بار هم به رويم اسلحه كشيد و مرا تهديد به قتل كرد. حتي چندين بار دختر 2سالهام را تا حد مرگ كتك زد. ما در عراق زندگي ميكرديم و وقتي شكايت ميكردم، دادگاه حق را به او ميداد. از اين وضع خسته شده بودم و ميخواستم طلاق بگيرم اما طلاقم نميداد.
چند تا بچه داري؟
2 تا. دخترم دوساله است و پسرم 4ماهه. آنها در سليمانيه عراق هستند و چون پاسپورت ندارند، نميتوانم آنها را به تهران بياورم.
چطور با شوهرت آشنا شدي؟
پدرم تاجر است و در تركيه زندگي ميكند. چند سال پيش به سليمانيه عراق رفتيم. در آنجا با شوهرم آشنا شدم. البته سن او از من خيلي بيشتر بود و حتي شنيدم كه همسر و 4فرزند دارد. پس از اين ديدار او براي ديدن من قاچاقي به تهران آمد و گفت هر طور شده بايد با او ازدواج كنم.
ميگفت عاشقم شده و اگر به او جواب مثبت ندهم خودش را ميكشد. همين شد كه موضوع را با پدرم درميان گذاشتم ولي او مخالفت كرد. راستش پدر و مادرم 20سال پيش از هم جدا شدند. مادرم پس از جدايي به آلمان رفت و مجددا ازدواج كرد. پدرم هم در تركيه زندگي ميكرد. من هم در تهران پيش مادربزرگم بودم.
چه شد كه پدرت راضي به ازدواج شد؟
پدرم اصلا خبر ندارد كه من ازدواج كردهام و 2فرزند دارم! وقتي با مخالفت او روبهرو شدم پنهاني با شوهرم به سليمانيه رفتيم و در آنجا عقد كرديم. مادربزرگم اما خبر داشت و به پدرم حرفي نزد چون او خيلي كم به ايران سفر ميكرد و بيشتر سرگرم كار در تركيه بود. من ليسانس حقوق دارم و دوران دبيرستانم را در كشور مالزي تحصيل كردم. مسلط به زبان انگليسي هستم و پدرم برايم پول ميفرستاد تا براي دكتراي حقوق درس بخوانم اما من با دستان خودم زندگيام را تباه كردم.
چرا شوهرت را به قتل رساندي؟
عيد مبعث بود كه از عراق به تهران آمدم. بچههايم را به يكي از بستگان شوهرم سپردم چون پدرم به تهران آمده بود و ميخواستم او را ببينم. از طرف ديگر ميخواستم درخواست طلاق از همسرم را بدهم و حضانت فرزندانم را بگيرم. ميخواستم در تهران زندگي كنم چون از شوهرم خسته شده بودم.
بعد از ورودم به ايران متوجه شدم كه شوهرم نيز غيرقانوني به ايران آمده. روز حادثه با من تماس گرفت و در نزديكي خانه مادربزرگم در خيابان دولت با هم قرار گذاشتيم. او با خود اسلحهاي آورده بود كه به من تحويل داد تا داخل كيفم بگذارم. او هميشه با خودش اسلحه حمل ميكرد.
او اصرار داشت كه به پدرم ماجراي ازدواجمان را بگوييم اما من موضوع طلاق و حضانت بچهها را مطرح كردم. اين را كه شنيد عصبي شد و گفت ديگر اجازه نميدهد بچههايم را ببينم. در يك لحظه بهشدت عصبي شدم. در اين 3سال تمام خرج زندگي او را من با پولي كه پدرم ميفرستاد داده بودم و او نه كاري داشت نه پولي. براي همين اسلحه را از كيفم بيرون آوردم و 3 يا 4 گلوله شليك كردم. پس از آن فرار كردم اما از روي مداركي كه داخل كيف شوهرم بود شناسايي و دستگير شدم.
نوشتن دیدگاه